۲۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۳
کد خبر: 457250

قدس آنلاین / رقیه توسلی: سه شنبه با دوستان، کار خودش را کرده است... آقای همسر چای می خورد، می خندد... حرف می زنم، حواسش پَرت است... روزم را تعریف می کنم و می روم روی کانال ورزش، باز غرق گروه تازه عضو شده، دارد PM می دهد و من کجایم و شما کجایید می نویسد.

همه تشریف شان را برده اند پایتخت...

البته از صبح، پای تلفن گفته بود که امروز مثل یک همسرِ آزادی بخش و روشنفکر رفتار کن. حق دارد... دوستانِ بیست سال پیش، تازه همدیگر را پیدا کرده اند...

احوالپرسی و چاق سلامتی وعکس و خاطره امان نمی دهد. چند پسر دبیرستانی که حالا برای خودشان مویی سپید کرده اند در یک دورهمی مجازی، تفتیشِ روزگارِ گذشته می کنند...

عجیب زمانِ زنده کردن شوخی ها و سرک کشیدن به خصوصی های کار و زندگی و فرزند است.

وقت اینکه بفهمنمد شاگرد زبل های درسخوان و بی انضباط ها و بازیگوش ها چه کرده اند و کجای دنیا را گرفته اند؟

یک جایی هم می بینم بسیار متأثر و درهم می شود آقای همسر. همان جا که از فوت یکی از همشاگردی ها باخبر می شود.

و یک جاهایی هم، بلند بلند داد می زند: اُووَووه! خانم، اینها همه، شماره شان 912 است! آرشیتکت و رئیس بانک و مربی ورزش و استاد دانشگاه همه تشریف شان را برده اند پایتخت...

و قضاوت می کند که زنده باد شهر خودمان که مهاجر جماعت، همیشه دلتنگ و تنهاست.

سه شنبه تمام می شود و ساعت از دوِ نیمه شب می گذرد و آقای همسر همچنان گوشی به دست و متعجب، تایپ می کند.

نشانک را در صفحه 101کتابِ "کتابفروش خیابان ادوارد براون" می گذارم و موبایلم را از شارژر جدا می کنم.

می خواهم ببینم چندنفر دیگر مثل آقای همسر خوابِ به موقع را بر خود حرام کرده اند؟ تلخندی می زنم و ترجیح می دهم دست از گلایه و چرا بردارم...

تقریباً تمام چَت گرهای دوست و فامیل و گروه های کاری و کانال ها، آنلاین و فعال اند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.