قدس آنلاین: مطالعه دقیق و صحیح این تاریخ و سرگذشت ما را به این نکته و معنی می رساند که مبدأ تمامی علوم، چه علوم انسانی و چه علوم دیگر مانند، علوم فنی و ریاضی و مهندسی و پزشکی در واقع مراکز علمی دینی یا به تعبیری حوزه های علّمیه دینی بوده است.

مبداء همه علوم حوزه های علمیه بوده اند

به گزارش قدس آنلاین به نقل از طلیعه، کنکاش درباره جایگاه و تعریف علم و شاخه های مختلف آن و همچنین بررسی چگونگی شکل گیری علوم انسانی در غرب و سرایت این مفاهیم به جوامع شرقی و اسلامی و نیز تبین موقعیت مراکز نشر و تعلیم علوم دینی در شکل گیری علوم مختلف، ما را برآن داشت تا با حجت الاسلام و المسلمین دکترعلی نصیری، دکترای علوم قرآن و حدیث و استاد حوزه و مدیر موسسه معارف وحی و خرد، گفتگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد.

نصیری با اشاره به این نکته که اولین مسئله در باب علوم انسانی که باید به آن توجه و اهتمام داشت، این مطلب است که، باید به تاریخچه پیدایش علوم، چه قبل از میلاد حضرت مسیح(ع) و چه بعد از میلاد وهمچنین مطالعه تاریخ علوم، تا ظهور و پیدایش اسلام و نیز بررسی این تاریخچه تا سده های اخیر رجوع نمود، تصریح کرد: مطالعه دقیق و صحیح این تاریخ و سرگذشت ما را به این نکته و معنی می رساند که مبدأ تمامی علوم، چه علوم انسانی و چه علوم دیگر مانند، علوم فنی و ریاضی و مهندسی و پزشکی در واقع مراکز علمی دینی یا به تعبیری حوزه های علّمیه دینی بوده است. باید دقت داشت که قسمتی از این پژوهشهای علمی در مراکزعلمی دینی، مربوط به کلیسا در اروپا بوده و قسمتی دیگر مربوط به مراکز علمی اسلامی، اعم از مراکز علمی شیعی و نیز مراکز علمی اهل سنت مربوط بوده است.

مطالعه دقیق و صحیح این تاریخ و سرگذشت ما را به این نکته و معنی می رساند که مبدأ تمامی علوم، چه علوم انسانی و چه علوم دیگر مانند، علوم فنی و ریاضی و مهندسی و پزشکی در واقع مراکز علمی دینی یا به تعبیری حوزه های علّمیه دینی بوده است. باید دقت داشت که قسمتی از این پژوهشهای علمی در مراکزعلمی دینی، مربوط به کلیسا در اروپا بوده و قسمتی دیگر مربوط به مراکز علمی اسلامی، اعم از مراکز علمی شیعی و نیز مراکز علمی اهل سنت مربوط بوده است.

مولف کتاب «رابطه متقابل کتاب و سنت» با بیان این مطلب که آن چیزی که به عنوان تمدن جهان مسیحیت و یا تمدن جهان اسلام مطرح است در واقع همین رویکرد مراکز دینی آنها نسبت به پیدایش علوم مختلف است ادامه داد: ما در مواجه با تعریف علوم و همچنین تقسیم بندی علوم که به بعد از زمان ارسطو باز می گردد، می بینیم که تقریباً تمامی علوم موجود که به فلسفه طبیعی و فلسفه مأورای طبیعی و فلسفه اولی می پردازد، تمامی در حوزه های علمیه دینی تدریس می شده است. در این باب می بینیم، افراد و دانشمندان بزرگی مانند، فارابی در علم شیمی و پزشکی و ابن رشد و ابن سینا و خواجه نصیر طوسی که در ریاضیات و نجوم سرآمد بوده است، خاستگاه و محل تبلورشان مراکز علمی دینی بوده است.

وی افزود: باید گفت، معنای این کلام این است که دانش و پایه های تفکر در علوم مختلف به نوعی وام دار مراکز علمی دینی هستند. باید در این مقوله عنایت کرد که در واقع کسانی وارد عرصه علم و دانش و پژوهش می شدند که موحد و یکتا پرست بودند و به عوالم الهی و آخرتی اهتمام و توجه داشتند. برای تبین صحیح تر این مسئله گفتن این مورد که افرادی مانند؛ ارسطو و گالیله و نیوتن نیز در زمره موحدان و یکتاپرستان بوده اند، قطعاً در شکل گیری درست و تبین جایگاه باورهای الهی در تعالی علم در باور مردم به ما کمک خواهد کرد. در واقع آن ذهن و بستر و فکری که تلاش دارد تا مفاهیم عالی علمی را تبین و تشریح نماید اگر با نگاه توحیدی و الهی به مسائل نظر کند، قطعاً ابزار و دست یافت و برون دادش نیز رنگ و بوی الهی و توحیدی خواهد گرفت.

این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اشکال و درگیری و تضاد در مسائل علمی و پژوهشی و در میان محققّین و متفکرین از آنجا شکل گرفت که از سده چهار تا چهاردهم میلادی و قریب هزار سال سیطره ظالمانه کلیسا بر جامعه آن زمان و برخورد نا به حق در مورد علم و جایگاه آن، با آغاز سده پانزدهم و با پرچم داری افرادی مانند «فرانسیس بیکن» که با یک شورش و طغیان در مواجه با دین و مسائل دینی آغاز شد، به این نکته اصرار کردند که دیگر دوره و زمان سیطره دین و مسائل دینی تمام شده است و باید همه چیز با حس و تجربه ثابت گردد و مسائل ماورائی و غیبی باید کنار گذاشته شوند، لذا مسائلی مانند ساینس و مسائل تجربی و شهودی را به جای مبانی الهی و وحی و علوم غیبی و شهودی به کار گرفتند.

عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت تصریح کرد: اولین کاری که این گروه انجام دادند این بود که به علوم غیر انسانی استقلال دادند، یعنی با بحث مدرنیزه کردن جهان که از اختراع ماشین توسط «گوتنبرگ» که از آن به عنوان تحول دوره مدرنیته یاد می کنند تا ایجاد ابزارها و ادوات هایی دیگر، به مردم و جامعه این طور القاء کردند که دیدید که علم بهتر و کارساز تر از دین و مبانی آن است. دیدید که دین و منویات آن که کلیسا برای شما تبین کرده بود باعث عقب ماندگی و عدم پیشرفت شما شده بود و ما با علم و دانش تجربی و شهودی شرایط پیشرفت و ترقی را برای شما ایجاد نمودیم. این گروه با توسعه و گسترش این مفهوم به طور روز به روز و دائم باعث جداشدن و منفک شدن دانشگاه ها و مراکز علمی با حوزه ها و مراکز علمیه دینی شدند، این اتفاق از جهان غرب آرام آرام به جهان اسلام نیز سرایت کرد و در نتیجه می بینیم که از سده پانزدهم به بعد افراد و اشخاصی که از مراکز علمی دینی و حوزه های علمیه خارج شدند دیگر به دنبال علومی مانند شیمی و فیزیک و نجوم و ریاضی و پزشکی نبودند و آرام آرام دانشگاه ها و مراکز علمی از مجامع دینی منفک و مستقل شدند. نکته قابل توجه در این امر که باید به آن توجه شود این مطلب است که آیا این منفک و مستقل شدن علوم غیر انسانی از حوزه های علمیه، آیا به صلاح و خیر این علوم  بوده است یا خیر؟ و یا اینکه چرا منفک شدن این علوم اندک اندک به الحاد و تکفیر انجامید.

مولف کتاب «درسنامه اخلاق اسلامی» با بیان این نکته  که پژوهشگران و محققینی که قائل به تجربه گرایی «empiricism» و قابل شهود بودن علم و مبانی علم یا ساینس و مادی گرایی «materially» بودند و مبانی الهی و ماورایی را باعث عقب ماندگی و واماندگی جهان می دانستند، دیدند که علوم انسانی و مبانی آن هنوز در سیطره و قبضه عالمان و متخصصین حوزه های علمّیه و دینی است و دریافتند که تا زمانی که نتوانند در این عرصه نیز وارد شوند و این علوم را نیز از دست عالمان علوم دینی خارج کنند، نمی توانند آن ضربه و نیت خود را به دین و حوزه های علمّیه دینی وارد نمایند، افزود: بنابراین و بر اساس همین ذهنیات این گروه، سمت و جهت هجمه های خود را به سمت و عرصه علوم انسانی نشانه گرفتند.

رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد گفت: بر همین اساس و بر همین باور، نظریه پردازان این گروه و جماعت با نظریه ها و باورهایی که با هیچ کدام از مبانی الهی و انسانی و آموزه های دینی تناسب و سنخیتی نداشت و بر پایه مبانی الحادی و ناصحیح بنا شده بود و انسان را به عنوان یک میمون تکامل یافته ای که ستون فقراتش تکامل یافته بود می نگریست و نه به عنوان گل سر سبد خلقت و خلیفه و جانشین خداوند در زمین، شروع کردند به هجمه و حمله کردن به ساحت شاخه های مختلف علوم انسانی مانند هنر، سیاست، مدیریت، اقتصاد و جامعه شناسی و روان شناسی و دیگر شاخه هایی که بر مدار انسان شناسی تعریف و تبین شده بود تا بتوانند با خارج کردن این علوم از مدار الهی و ساحت دینی ضربات و هجمه های مورد نظر خود را به مجامع دینی و حوزه های علمیه وارد کنند.این علوم انسانی شکل گرفته به دست شبه روشنفکران به علت اینکه دارای جایگاه دینی و الهی و توحیدی نیست بنابراین نوع نگاهش به انسان و مسائل انسانی آن نیز خارج از ضوابط و مبانی دینی و توحیدی است و قطعاً باعث التهاب و تنش خواهد شد.

وی بیان کرد: آن مطلبی که در باب علوم انسانی و در این پروسه و مقوله و در جوامع اسلامی، اعم از مجامع شیعی و اهل سنت، حائز اهمیت و بررسی است و به نوعی قابل عنایت است، این مطلب است که تقریباً در این حدود دویست و سیصد سال اخیر، علی رغم هجمه ها و حملات سکولارها و غربی ها به مبانی علوم انسانی، مجامع دینی و حوزه های علمیه دینی ما همگی مصرف کننده و یا به تعبیری وامدار گذشتگان خود بوده اند و از حرکت رو به جلو و پیشگیری از نفوذ اندیشه های غربی غافل شده بودند و به تعبیری تقریباً صحیح، این مراکز به رخوتی عمیق و عجیب فرو رفتند.

نصیری ادامه داد: ما در مجامع دینی از کار نو و جدید غافل شدیم و به همان مصرف از میراث گذشتگان حوزه بسنده کردیم. ما بعد از دویست و سیصد سال و بعد از فرایند انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نظامی که داعیه برافراشتن پرچم و لوای، مبانی و منویات ناب اسلام را داشت تازه متوجه شدیم که غربی ها نه تنها علوم غیر انسانی را از سیطره و لوای مراکزعلمی دینی خارج کرده اند، بلکه علوم انسانی که مخصوصاً خاستگاهش مراکز دینی و حوزه های علمّیه بوده را نیز از دست ما و حوزه های علمیه خارج کرده اند. در این نتیجه همین انفعال، مراکز علمی غربی با یک کودتای فکری، علومی به نام علوم انسانی را تحویل جامعه اسلامی ما دادند که با توجه به خاستگاهش، سکولار و فاقد ارزشهای متعالی بود. تفکرات الحادی و فاقد ارزش های الهی و توحیدی این مراکز و با این دیدگاه که انسان یک حیوان تکامل یافته است با نفوذ به جامعه اسلامی ما، ما را دچار معضلات و مشکلاتی بزرگ و عدیده ای کرد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.