گروه فرهنگ قدس- خدیجه زمانیان: 8 آبان روزی است که شنیدن و خواندن یک خبر جامعه ادبی ایران را داغدار کرد. سال 86 در چنین روزی خبر شنیدن درگذشت قیصر بزرگ داغی بزرگ را بر جان هر اهل دلی گذاشت.

قیصر در شعر و شخصیت به تعادل رسیده بود / امین پور؛ محبوب ترین شاعر انقلاب

از قیصر بزرگ چه بنویسند. هر مطلب، مقاله، گزارش، تیتر و کلمه‌ای در مقابل بلندای شخصیت و زبان او کم می‌آورد.

مگر می‌شد برای شاعر «ای دریغ و حسرت همیشگی/ ناگهان چه زود دیر می‌شود»، «قطار می‌رود/ تو می‌روی/ تمام ایستگاه می‌رود»، «ما را به حال خود بگذارید و بگذرید/ از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید/ اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید/ پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید» و... چیزی نوشت.

یادم هست در همان ایام خبرنگارهای ادبی فقط شروع کردند به نوشتن خاطره‌هایشان از قیصر تا ذره‌ای از این داغ را کم کنند. انگار می‌خواستند با مرور روزهایی که قیصر را داشت و لحظه‌هایی که به عنوان خاطره در ذهنشان ثبت کرده بودند، دلشان و این صفحه‌های‌های بی‌تاب روزنامه را آرام کنند. چشم‌های همه موقع نوشتن خیس بود و دست‌ها لرزان.

این درماندگی بعد از گذشت سال‌ها همچنان باقی است. بار ادای دین به قیصر بزرگ و کلماتش همچنان روی شانه صفحه‌های ادبی روزنامه‌ها سنگینی می‌کند و هنوز هم کلمات موقع نوشتن می‌گریزند و دست‌ها می‌لرزند.

نگاه شاکرانه قیصر نسبت به مشیت خداوند

برای نوشتن از قیصر در روزی که سالگرد درگذشت اوست، به سراغ بهروز یاسمی،‌ شاعر و منتقد معاصر رفتیم و با او درباره چند محور مهم شعری قیصر صحبت کردیم؛ از ویژگی‌های شعری و زبانی قیصر گرفته تا تأثیرش بر شاعران و نگاه آزاداندیشانه او در برخورد با طیف‌ها و نظریه‌های مختلف شعری. در پایان رسیدیم به ذکر خاطره‌ای از او که من دوست داشتم این خاطره را در ابتدای گفت‌وگو بیاورم که به چند ویژگی اخلاقی قیصر دلالت دارد؛  صبر، بردباری و شکرگذاری این شاعر که همیشه در ذهن بسیاری از دوستان و همراهانش ماندگار شده است.

یاسمی می‌گوید: با قیصر و بسیاری از شاعران دیگر در مراسم تشییع جنازه زنده‌یاد آتشی در تالار وحدت بودیم که احساس کردم حال خوبی ندارد. رنگش پریده بود و تقریباً داشت از حال می‌رفت. از او خواستم که به خانه برویم. گفت اتفاقاً وقت دیالیز دارم. او را به بیمارستان مدرس بردم. در بین راه چون از حال و احوال ناخوشش که چند سال بود آزارش می‌داد، ناراحت بودم، ناگهان و بی‌مقدمه پرسیدم: تو هیچ‌وقت از خدا شکوه نکردی که چرا من باید به این مصیبت گرفتار شوم؟

بدون تأمل گفت: هرگز! اگر در همان حادثه تصادف از بین رفته بودم، چی؟ مثل سید (سیدحسن حسینی) که ناگهان و بی‌خداحافظی رفت. اما الآن زنده‌ام، نفس می‌کشم و خدا را شکر می‌کنم. او در اوج هجوم ناجوانمردانه آثار و عوارض بیماری و در همان محیط خصوصی و دوستانه هم لب به شکوه باز نکرد و با قاطعیت گفت: همین که الآن هستم و حرف می‌زنم، راضی‌ام.

همیشه این نگاه شاکرانه در او وجود داشت. او به مشیت خداوند یا به قول حافظ «قسمت ازلی» باور داشت و هرگز به آن اعتراضی نکرد.

چو قسمت ازلی بی‌حضور ما کردند/ گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

خودش هم این مسأله را در آن غزل معروف (سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم/ ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم) گفته است.

شعر به‌تنهایی دلیل رابطه شاعران با قیصر و علاقه آنها به او نبود. من و بسیاری دیگر به‌واسطه شعر با شخصیت او و ویژگی‌های اخلاقی‎اش آشنا شدیم. قیصر برای هم‌عصران و هم‌نسلانش ظرفیت شگفتی در امور اخلاقی و انسانی داشت.

بعد از انقلاب کمتر شاعری به اندازه قیصر هم مورد توجه عوام بود و هم خواص. بعضی شاعران که حرفی برای گفتن دارند، مورد توجه خواص هستند و بسیاری از شاعرانی که شعرشان فراگیر و عمومی‌ می‌شود، متأسفانه شاعران فحل و فاخری نیستند. شاعران کمی‌ از این اقبال برخوردار بوده‌اند که مورد قبول خاص و عام باشند.

در دوران معاصر، شعر و شخصیت قیصر به تعادلی رسیده بود که همان اندازه که مورد احترام خواص بود به همان اندازه هم در بین طبقه معمولی حرمت داشت و شعرش از این حیث جایگاه منحصر به فردی دارد.

یاسمی ‌با بیان این مطالب، درباره ویژگی شعری قیصر به مسأله دیگری هم اشاره می‌کند. او می‌گوید: قیصر قابلیت و توانمندی شاعرانه خود را از همان اوایل جوانی و در شعری که برای جنگ گفته است، نشان داد:

می‌خواستم/ شعری برای جنگ بگویم/ دیدم نمی‌شود/ دیگر قلم زبان دلم نیست/ گفتم:/ باید زمین گذاشت قلم‌ها را/ دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست...

قیصر این شعر که اشراف، تسلط و توانمندی شاعر بر زبان و قابلیت‌های بلاغی و ادبی در آن به‌وضوح مشهود است را در ٢١ سالگی سروده است. لحظه‌های به‌شدت عاطفی در کنار جلوه‌های حماسی به آنچنان تعادلی رسیده‌اند که همه صحنه‌ها و تصویرها عینی و باورپذیرند. این شعر در روز و روزگاری گفته شده که مسأله زبان خیلی اهمیت نداشت و شاعران بیشتر در بند «چه بگویم» بودند تا «چگونه بگویم». اما در سال 59 قیصر به همان اندازه که دغدغه محتوا و مضمون داشت، دغدغه زبان و فرم هم داشت. یعنی از همان ابتدا تفاوت قیصر با هم‌نسلان خود در همین توجهش به سلامت، ظرافت و زیبایی زبان کاملاً مشخص بود. این تفاوت هم به لحاظ نوع نگاه و جهان‌بینی خاص او و هم به لحاظ زیبایی و ظرافت  زبانی وی بود.

چرا قیصر شعر بی‌وزن نسرود؟

یاسمی در این باره که «دکتر امین‌پور در تمام سال‌های شاعری‌اش شعر بی‌وزن نسرود اما هیچ‌وقت شعر بی‌وزن را رد هم نکرد» می‌گوید: اینکه قیصر وارد سرودن شعر بی‌وزن نشد، 2 دلیل عمده ممکن است داشته باشد. اول اینکه معمولاً هر شاعری در یک قالب شعری چهره می‌شود. مثلاً حافظ غزلسرا است، رباعی به نام خیام است و دوبیتی را بیشتر با باباطاهر می‌شناسیم. قیصر نیز شاعر قالب‌های موزون که شعر نیمایی هم یکی از آنهاست، بود. دلیل دیگر هم می‌تواند این باشد که به هر حال او در محیط دانشگاه فعالیت داشت و از تأثیر شاعران و استادانی مانند دکتر شفیعی کدکنی نمی‌توانست برکنار بماند. دکتر شفیعی کدکنی هم به شعر بی‌وزن اعتقادی ندارد و معمولاً افرادی که در محیط دانشگاه و به‌صورت آکادمیک ادبیات خوانده‌اند، این صبغه و نوع نگاه و بعضاً تعصب را نسبت به ادبیات کلاسیک دارند. به‌طور کلی شاعرانی که ریشه در سنت شاعری و ادبی گذشته دارند، به‌راحتی تن به بی‌وزنی نمی‌دهند. حتی شاعران نوپردازی مانند اخوان و منوچهر آتشی و حتی خود نیما سراغ شعر آزاد و کاملاً بی‌وزن نرفتند.

با همه اینها یاسمی‌ تأکید می‌کند: در این خصوص نباید ویژگی شخصی قیصر را نادیده گرفت. او از اهالی «سهله سمحه» بود یعنی آدمی افراطی نبود و در رد و قبول نظریه‌ها تأمل می‌کرد. نگاهش نسبت به  پدیده‌ها نسبی و متعادل بود نه جزمی و یک‌جانبه. این نگاه نه فقط در شعر که در زندگی او جاری و ساری بود. او به‌راحتی روی منبر نمی‌رفت و اظهار نظر نمی‌کرد. قیصر آن‌قدر باهوش بود که به انکار بخشی از میراث ادبی ما ننشیند. لذا همه طیف‌های ادبی و هنری به او حرمت می‌گذاشتند

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.