۲۳ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۷
کد خبر: 474750
وزیران در خوابند و گرانی بیدار!

شخصی که بسیار ساده‌لوح و دور از شهر بود، روزی به شهر آمد و در خیابان توجهش به میوه فروشی که یک طبق انگور جلوی خود روی زمین پهن کرده بود و انگور می‌فروخت، جلب شد. پنج قران انگور یا قوتی پر آب شیرین خرید و تا خواست آن را در چشمه آبی در آن نزدیکی بشوید، متوجه سوسک بزرگی شد که وسط خوشه‌ها در حال خزیدن بود. آن را گرفت و به دهان برد و شروع به جویدن آن کرد و گفت، اول تو را بخورم که از دستم نروی!
بنده هر زمان می‌خواهم مقاله‌ای برای این روزنامه بنویسم، آن قدر سوژه نقد بسیار است که در انتخابش درمی‌مانم، ولی این بار دیدم ماشاءالله روزنامه خودمان آن قدر پر از سوژه است که نیازی به تجسس در یادداشت‌هایم ندارم. در همین 24 صفحه، هفت شهر عشق را می‌توانیم چرخ بزنیم.
اول اینکه در صفحه دو، ستون «صدای مردم» که پیام‌های خوانندگان را منعکس می‌کند (خدا شاهد است سال‌هاست اصرار دارم درددلهای مردم در این ستون، نصف صفحه بشود، مسؤولان روزنامه باید به خاطر داشته باشند)، کسی مرا مورد خطاب یا عتاب قرار داده که جناب معتضد، حسین دهباشی یک نفر است و نماینده هفتاد میلیون نیست؛ اگر برجام به ضرر غرب است، چرا ترامپ با مخالفت با عناوینی که معمول انتخابات است و غیر اسلامی است، قصد پاره کردن آن را دارد؟ شما که از متن برجام هیچ چیز نمی‌دانید، چرا آن را نقد می‌کنید؟
من از بیانات این خواننده محترم چیزی نفهمیدم. مخالفت ترامپ که معمول انتخابات است و اسلامی نیست، یعنی چی؟ مگر انتخابات آمریکا باید اسلامی باشد. بنده خدا حسین دهباشی که من او را نمی‌شناسم، خودش در فضای مجازی گفته، مدیر تبلیغات آقای روحانی بوده و امروز برجام را کارساز نمی‌داند.
گذشته از آن از کجا می‌دانید من برجام علیه ما علیه را نخوانده‌ام. آقای دکتر هوشنگ امیراحمدی که پانزده سال آزگار است قصد دارد مناسبات آمریکا با ایران را ملایم و با تفاهم کند، در شماره اخیر هفته نامه امید جوان با اطلاعات کلی از سیاست داخلی آمریکا گفته، برجام برد- برد نیست و برد- باخت نسبی است. من توجه خوانندگان را به آن مصاحبه با دکتر هوشنگ امیراحمدی که اکنون در تهران است، جلب می‌کنم. ببینید آش چقدر شور است که آشپزی که 15 سال در حال پختن آن بود، جز جگر می‌زند. مگر من اعتراضی دارم. دو دستی برجام را بچسبید که باد آن را نبرد!
من هر چه فکر می‌کنم گشایشی که مردم منتظر بودند از برجام نصیب کشور شود، حاصل نشده و معلوم نیست تا کی مردم باید در فشار و مضیقه باشند. همین چند روز پیش در قدس خواندم به علت گرانی گوشت 12 درصد از مصرف کنندگان بازار گوشت حذف شده‌اند. در تهران گوشت کیلویی 40 هزار تومان و در مشهد که زمانی خراسان مرکز پرورش رمه‌های گاو و گوسفند بود، به 35 هزار تومان رسیده است. مردم ماهانه شاهد افزایش 1500 تومانی در هر کیلو گوشت هستند.
دلایل ارایه شده اغلب بی‌سر و ته و مبهم هستند. می‌گویند، دلال‌ها در هر کیلو گوشت، تا 6 هزار تومان سود می‌خورند. مدت‌هاست گوشت از سفره محرومان حذف شده است. آفت و بلای دلالی و مفتخواری هر جا افتاده است؛ از خودرو و وسایل خانگی تا میوه و سبزی‌ها و تمام نیازهای مردم. بیشتر مقام‌های دولتی روز روشن دروغ می‌گویند. شخصی از مقام‌های وزارت نیرو گفته در هیچ کشوری ارزانتر از ایران برق را به مردم ارایه نمی‌کنند. خناق شامل دروغ و دروغگو نمی‌شود. او می‌گوید 67 درصد مشترکان برق به طور متوسط ماهانه 10 هزار تومان پول برق می‌دهند. برق و آب و گاز و مخابرات مرتب گرانفروشی می‌کنند و وزیر نیرو منت سر مردم می‌گذارد که از سال 1383 قیمت‌ها افزایش نیافته است.
نکته جالب دیگری که در روزنامه خواندم، ماجرای حاشیه‌های جلسه معرفی سه وزیر به مجلس بود که ان شاءالله در این هفت ماه باقی مانده برق آسا تمام پیشرفت‌های فرهنگی، ورزشی، جوانان و آموزش و پرورش را به فرجام! خواهند رساند.
یکی از وزیران که بالای هشتاد سال سن دارد و در این سن دولت از او دست نمی‌کشد، هزار جور کار و کاسبی و اداره و شرکت را باید اداره کند، سوژه رسانه‌ها شده، اما باید همزمان به تجارت و معدن و صنعت کشور برسد. خبری خواندم از مفقود شدن هفت ماهه همسر کیم جونگ اون، رهبر تپل مپل کره شمالی که از ماه مارس تاکنون پیدایش نیست و هیچ جا دیده نمی‌شود و آبجی خانم او، کیم بوجونگ یو نگران است که نکند کیم جونگ اون که درگذشته شوهر عمه و سپس عمه و خاله و شوهر خاله و عموزاده و پسردایی و تعداد زیادی از مقام‌های عالیه کره شمالی را سر به نیست کرده، بلایی سر خانم خوشگل و دلربای خود هم آورده باشد. گویا او بسیار به جانگ سونگ تایک، عمو و معلم رهبر کره شمالی که در دسامبر 2013 اعدام شد، نزدیک بوده است. خدا رحم کرد که آقای مهندس نعمت زاده نازنین که اغلب در جلسات خوابش می‌برد (حق هم دارد. من هم بودم می‌خوابیدم) خوشبختانه در پیونگ یانگ نبود و چرت نمی‌زد. بتازگی «اون» تپل مپلی، معاون نخست وزیر با سن و سال زیاد را به دلیل بد نشستن روی صندلی با ظاهر خواب آور و کسل و چهره یأس آلود و افسرده در یک نشست عمومی به اتفاق رفیق هوانگ مین، وزیر سابق کشاورزی کره شمالی، با توپ ضد هوایی به هوا پرتاب کرد و از آن طرف اجساد قطعه قطعه شده خون آلود معاون نخست وزیر و وزیر کشاورزی را که به سوی زمین سرازیر شده بود، با کیف زیاد تماشا می‌کرد و کف مفصلی هم به افتخار توپچی زد و گویا دو درجه هم به او ترفیع داد. خدا همه مسلمانان را حفظ فرماید. فکر کنید خدای ناکرده اگر وزیر نازنین ما به اضافه چند وزیر دیگر که مرتب گرانفروشی می‌کنند و اغلب خوابند، وزیران کابینه کره شمالی بودند و «اون» دیوانه یک دفعه هوس می‌کرد یکی را دم گلوله توپ، یکی را جلوی توپ ضدهوایی و یکی را جلوی موشک انداز آر.پی.چی هفت بگذارد که چرا در انظار عام خوابیده‌اند یا چهره یأس آلود و افسرده دارند، چه اتفاقی می‌افتاد! اما خدا را شکر که ما در سرزمین کفار کره شمالی نیستیم و در ایران هستیم و هیچ اتفاق سوئی عزیزان را حتی اگر درازکش در جلسات دولتی بخوابند، تهدید نمی‌کند و حتی صدای خروپف این نازنینان برای ما شنیدنی و مطبوع و خواب‌آور و امیدبخش است!

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.