کنگره خارطوم و شکست آن، بیش از هر چیز، واقعیتی تاریخی را به رخ ما می کشاند، مبنی بر اینکه اگر اراده جریانات جهادی برای مقاومت، با مبانی عقیدتی و بینش ناب اسلامی همراه نباشد، ممکن است نتایج خطرناکی برای خود و امت اسلامی دربر داشته باشد.

نگاهی به تجربه ناکام «کنگره خارطوم»؛ چرا راه جریانات جهادی از یکدیگر جدا شد؟

به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛آنچه ما با عنوان جریانات جهادی اسلامی در تاریخ معاصر غرب آسیا می‌شناسیم، در ابتدا، تجلی ساده و مختصری از ایده مقاومت علیه اشغالگران، بر اساس مبانی دینی بود؛ البته عملکرد بخش‌های گسترده‌ای از این جریانات، هیچ‌گاه محدود به ایده ساده و مختصری که بیان کردیم نماند و جهاد اسلامی، آنقدر فراز و نشیب داشته که امروزه، به سختی می‌توان میان بخش‌هایی از آن با ایده مقاومت علیه اشغال‌گران، ربط و نسبتی یافت!

در این میان، آنچه دارای اهمیت بوده، نه تشکیل انشعاب‌های متعدد و جریانات معارض با یکدیگر، بلکه تلاش‌های چند جانبه برای ارائه یک تعریف تئوریک، مصادره مفهوم (Concept) جهاد و در پایان، ارائه خود به افکار عمومی و رسانه‌ها، به عنوان مدل محقق شده نظریه جهاد اسلامی، در صحنه عملی است.

فرآیند تئوریک احیاء فریضه فراموش شده جهاد برای مسلمانان در دوره معاصر، توسط سید قطب آغاز شده و در پی شکست اعراب از اسرائیل، تشدید شد و پس از تکمیل، در اولین آزمون تاریخی، یعنی جنگ افغانستان، جامه عمل به خود پوشید.

باید توجه داشت که اقبال جامعه اسلامی به جهاد به عنوان راه حلی برای پایان بحران استعمار، در سایه فروپاشی امپراطوری عثمانی و خلاء نظامی برآمده از ملت‌های منطقه و پاسخ‌گو به مطالبات بنیادین آنان، شکل گرفت.

به این ترتیب، طفل نوپای بیداری اسلامی که از اولین آزمون تاریخی خود پیروز بیرون آمده بود، حال باید به پرسش‌هایی پاسخ می‌داد که بر مبنای آن، گرایش‌های فکری مختلف (که تا دیروز در سایه جهاد دوشادوش یکدیگر بودند)، بیش از پیش دیده شده و احیانا از یکدیگر فاصله بگیرند.

بدون شک، تشکیل طیف‌ها و جریانات مختلف و یا متعارض در قلب بیداری اسلامی، امری قابل پیش‌بینی و پذیرفتنی بوده و هست، چرا که اینگونه تضادها در صورت مدیریت صحیح، منجر به حرکت رو به جلوی امت اسلامی شده و لزوما منافی وحدت به شمار نمی‌آیند.

اگر بخواهیم به طور نمادین، تلاش برای تجمیع اطراف مختلف جریانات جهادی اسلامی-عربی و سرنوشت آن را بیان کنیم، می‌توانیم به نخستین کنگره ملت‌های مسلمان عربی، در خرطوم اشاره کنیم؛ تجربه‌ای ارزشمند و شوربختانه ناکام!

ادوار سه‌گانه کنگره ملت‌های مسلمان عربی، شامل نشست‌هایی است که حزب کنگره مردمی سودان، به رهبری حسن الترابی، طی سال‌های 1991، 1993 و 1995، با هدف تقریب و تجمیع تمامی جریانات اسلامی-عربی برای مبارزه با حضور استعمارگران در منطقه، برگزار کرد.

بعد حائز اهمیت این کنگره، حضور طیف‌های مختلف سیاسی جهادی جهان عرب و اسلام، زیر یک سقف است؛ جریاناتی که اگرچه در همان زمان هم اختلافات عقیدتی و سازمانی‌شان بر کسی پوشیده نبود، اما دست کم تا آن روز، یک وجه مشترک پر رنگ داشتند که بر تمامی اختلافات و افتراقات آنان سایه می‌انداخت؛ مقاومت علیه استعمار و به ویژه آمریکا.

اولین کنگره، به درخواست حسن الترابی، در پی حمله صدام حسین به کویت و درخواست کشورهای خلیج فارس (با محوریت عربستان)، از آمریکا برای حضور در منطقه و در نهایت آزادسازی کویت، تشکیل شد.

البته این کنگره، هدف پنهان دیگری را نیز دنبال می‌کرد؛ معرفی خود به عنوان صدای حقیقی ملت‌های عرب و مسلمان، در مقابل اتحادیه عرب؛ سازمانی که هیچ‌گونه همسویی با نیازها و اقتضائات متن جوامع عربی و مسلمان از خود نشان نداده و نمی‌دهد!

همانطور که بیان شد، آنچه به این کنگره، وزن سیاسی و استراتژیک داده بود، تجمیع جریان‌های مختلف اسلامی است، به گونه‌ای که مرور نام رجال و چهره‌های نامدار جهادی حاضر در این کنگره، برای هر کسی که ذره‌ای دل در گرو آرمان وحدت اسلامی دارد، تحسین‌برانگیز بوده و با شکوه به نظر می‌رسد؛

گلب‌الدین حکمتیار (رهبر حزب اسلامی حکمتیار و نخست وزیر افغانستان)، عبدالرسول سیاف (فقیه افغان و رهبر حزب اتحاد اسلامی)، یاسر عرفات (رئیس سازمان آزادی‌بخش فلسطین)، نایف حواتمه (دبیر کل جبهه دموکراتیک آزادی فلسطین)، شهید فتحی شقاقی (رهبری جهاد اسلامی فلسطین)، خالد مشعل (از جنبش حماس)، شهید عماد مغنیه (فرمانده بلندپایه حزب‌الله لبنان)، نمایندگان متعددی از اخوان‌المسلمین و همچنین جریانات جهادی سلفی، از جمله القاعده (به دلیل همزمانی برگزاری این نشست‌ها با حضور بن لادن در سودان، انتظار می رود که وی در جریان آن‌ها بوده باشد).

بدون شک آنچه ذکر شد، به مثابه گنجینه‌هایی از ظرفیت‌های امت اسلامی است که هر یک از آنان، طی سال‌های بعد، در معرض آزمون‌های سختی قرار گرفتند، آزمون‌هایی که بسیاری از این جریانات را از مدار حرکت در جهت منافع اسلام و مسلمین دور کرده و حتی آنان را تبدیل به تهدید علیه امنیت و آینده امت اسلامی کرد، به طوریکه امروز، برای ما، حتی تصور حضور این چهره‌ها در کنار یکدیگر و زیر یک سقف، به امری باورناپذیر و دور از واقعیت بدل گشته است.

روزنامه الحیاه، در گزارشی که 5 سال پس از نشست 1991، از زبان یکی از شاهدان عینی منتشر کرده می‌نویسد: چهره خبرنگاران غربی دیدنی بود، آنان شاهد مجاهدینی بودند که در طول تمام سال‌های فعالیت حرفه‌ای خود، آرزوی یک مصاحبه و یا عکس را با آنان داشتند، این خبرنگاران تا به حال، این تعداد از رهبران مجاهدین مخالف غرب را، زیر یک سقف ندیده بودند.

برگزاری این نشست، به حدی قدرت‌های غربی و رسانه‌های وابسته به آنان را نگران کرده بود که از همان ابتدا از موضع بی طرفی برای بازتاب اخبار مرتبط با آن خارج شده و با عنوان «کنگره تروریسم» از آن یاد کردند!

کنگره خارطوم و شکست آن، بیش از هر چیز، واقعیتی تاریخی را به رخ ما می کشاند، مبنی بر اینکه اگر اراده جریانات جهادی برای مقاومت، با مبانی عقیدتی و بینش ناب اسلامی همراه نباشد، ممکن است نتایج خطرناکی برای خود و امت اسلامی دربر داشته باشد.

ورود بسیاری از این جریانات به بحران‌ها و انتخاب‌های پیچیده‌ای که از سوی قدرت‌های غربی و وابستگان‌شان در منطقه، برای آنان طراحی شده بود (از جمله تعریف منابع مالی قابل توجه، مذاکرات مقطعی، دریافت امتیازهای سیاسی رسانه‌ای در ازای تنازل از برخی مواضع و...)، بدون تمسک به مبانی معرفتی ثابت و لایتغیر، منجر به انحراف از مسیر صحیح و در نهایت قرار گرفتن در موقعیتی غیر قابل پیش‌بینی شد.

کنگره خرطوم، میزبان جریان‌هایی بود که امروز، در بخش‌های مختلف منطقه، از جمله عراق و سوریه در حال نبرد با یکدیگر هستند، نبردی که یک طرف آن خواهان ویرانی جوامع اسلامی و طرف دیگر آن، خواهان برای حفظ ثبات و امنیت جوامع حامی مقاومت اسلامی است./

انتهای پیام

سیاوش فلاح پور

ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.