۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۵
کد خبر: 507410

هنوز باورش نمی‌شد فرزندش چه اشتباهی کرده است. آرام و قرار نداشت. روی صندلی می‌نشست، اما چند دقیقه بعد بلند می‌شد و در راهرو قدم می‌زد. او در گفت وگو با مرکز مشاوره پلیس گفت: اول می‌خواهم خودم را آرام کنم و بعد باید دنبال حل مشکل فرزندم باشم.

فریب دختر ۱۵ساله توسط پسران تلگرامی

قدس آنلاین - زن ۳۴ ساله بی مقدمه وارد اصل ماجرا شد و در حالی که با بغض حرف می‌زد، گفت: دیروز در خانه بودم. وقتی خبر دادند دخترم با دو پسر جوان بوده و او را در خیابانی پیدا کرده‌اند دنیا روی سرم خراب شد.

چند بار پرسیدم بچه من دانش آموزی ۱۵ ساله است و اصلاً اهل این حرف‌ها نیست. اما اسمش را که آوردند لال شدم. مانده بودم چه طور ماجرا را به شوهرم اطلاع بدهم. خودم را بلافاصله به کلانتری رساندم. دخترم در گوشه‌ای نشسته بود و گریه می‌کرد. من هنوز او را به چشم این کودک می‌بینم و باور ندارم بزرگ شده است.

زن جوان اشک‌هایش را پاک کرد و افزود: من مقصرم؛ من! شوهرم تقصیری ندارد. به خاطر خرید گوشی تلفن همراه برای دخترم دو ماه با او درگیر بودم. حتی قهر کردم و چند روزی با هم حرف نمی‌زدیم. دست آخر هم یک تکه طلایم را فروختم و برای بچه گوشی تلفن همراه خریدم. از او خواستم مدتی گوشی را از دید پدرش مخفی کند. دخترم به عضویت شبکه‌های اجتماعی درآمد، متأسفانه او که بچه‌ای کم سن و سال است در شبکه‌های اجتماعی با پسری نوجوان که قد و قیافه‌اش به ۱۶ سال نمی‌خورد دوست شده و این ارتباط در کمتر از سه ماه به چند قرار ملاقات ختم شده است.

او ادامه داد: پسر نوجوان دخترم را فریب داده و سوار بر موتورسیکلت با سرعت زیاد در حرکت بوده‌اند. «فریبا» که تا حالا سوار موتور نشده و خیلی ترسیده بود از او می‌خواهد پیاده‌اش کند.

اما در خیابانی خلوت یک لحظه موتورسیکلت متوقف شده و جوانی دیگر نیز پشت سرش روی موتورسیکلت می‌نشیند. آن‌ها دهان دخترم را با دست محکم گرفته و به سمت خارج از شهر تغییر مسیر می‌دهند. خوشبختانه خودروی پلیس از دور نمایان می‌شود.

دو پسر جوان که دچار ترس و وحشت شده بودند دخترم را در کنار خیابان رها کرده و متواری می‌شوند.

فریبا با گریه و زاری از مأموران کمک می‌خواهد و او را به کلانتری می‌برند. پلیس پسر نوجوان را نیز به کلانتری هدایت کرد.

او هم کم سن و سال است که پدر و مادرش هاج و واج مانده بودند و باور نمی‌کردند فرزندشان چنین کار اشتباهی کرده باشد. زن جوان گفت: حمایت‌های بی حد و اندازه از دخترم و این تصور غلط که بچه‌ام هر چه اراده می‌کند برایش مهیا سازم و از طرفی ناآگاهی فرزندم باعث شد چنین مشکلاتی به وجود بیاید. روزی که دخترم گفت همکلاسی‌اش گوشی تلفن فلان مدل دارد به خودم گفتم هر طور شده برای او هم یک گوشی مدل بالاتر می‌خرم. اما نمی‌دانستم چرا شوهرم مخالف این کار است و می‌گوید قناعت را به بچه یاد بده تا در آینده بتواند گلیم خودش را از آب بکشد.

من مقصرم و اگر بلایی سر تنها دخترم می‌آمد دیوانه می‌شدم.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.