۱۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۵
کد خبر: 508174

قدس آنلاین:

۱ـ بست بالا: خدا و جدا
نقل «یحیی‌بن اَکثَم (قاضی)»: (ادامة استدلال مأمون در رد نظر دانشمندان)... «من نداشته‌ای را به خود نسبت نمی‌دهم (آیة هشتاد و شش سورة «صاد»)»... و در آیه‌ای دیگر دربارة پیامبر(ص) فرموده است که سخنان او از سر هوس نیست (آیة سوم سورة «نجم»)... پس باید بپذیریم که پیامبر(ص)، به امر خداوند از علی(ع) دعوت کرده که مسلمان شود»... بعضی از مردان ایستاده در سرسرا، اَخمی به چهره نشاندند... مأمون، بی‌توجه به رفتارشان ادامه داد: «در حقیقت باید بپذیریم که خداوند (که دانای همة رازهاست)، از میان همة هم‌سالان علی(ع) که نوجوان بوده‌اند؛ با شناختی کامل از شخصیت علی(ع)... او را انتخاب کرده برای مسلمان‌شدن... (ناتمام)»./ از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ ۱۳۷۷/ صفحة ۱۸۰ با تلخیص و بازنویسی. 

۲ـ سقاخانه: سفرنامة یه عمر (۲۴۵)

دوباره سُرفه‌هاش شروع شده... همه می‌دونن که این‌جور وقت‌ها چیزی به دادش نمی‌رسه... حتی اگه همة خونواده هم جمع بشن و مثل حالا، شونه‌هاش رو مالش بدن؛ فرقی در شدت سرفه‌هاش نمی‌کنه... بیست و چند ساله که دووم آورده و این یادگار جنگ رو به سینه‌ش گرفته... زخمیه که در ریه‌هاش مونده و اثر بمب‌های شیمیایی آخِرین روزهاییه که در «جبهه» بوده... همیشه انقدر سرفه از سینه‌ش می‌گیره که کبود می‌شه و نَفَسِش به شماره می‌افته... و آخِرِ آخِرش که سرفه‌ها تموم می‌شن؛ فقط می‌گه: «الحمدلله!»./ برگرفته از ترجمة جلد «اول» کتاب شریف «عیون اخبارالرضا(ع)»/ ترجمة علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید/ چاپ ۱۳۸۰/ صفحة ۶۷۶ ـ «سعدبن سعد»، نقل کرده است که: در طواف کعبه کنار امام‌رضا(ع) بودم... مقابل «رُکنِ یَمانی» که رسیدیم، ایستاد و این دعا را فرمود: « (ادامه) ای خدای من!... در دنیا و آخِرت، بخشایشگر و مهربانی!... بر محمد(ص) و خاندانش درود فرست و در دنیا و آخرت، روزی ما... عافیت، دوامش... نهایتش... و شُکرش باشد ای آن که عطوفتت از همة مهرورزان بیشتر است!». ـ با تلخیص.

۳ـ پنجرة پولاد (۱۲۲): محمدعلی عطار هِرَوی (نویسنده و خوشنویس) ـ مدفون در شهر مشهد / «ما»، زیادیم... همه‌جا پخشیم و اگه کسی بخواد، همه‌مون رو ببینه، باید از «هند» و «افغانستان» تا «ایران» رو بگرده... تازه اگه ما رو نشناسه، ممکن نیست بتونه اصل ما رو از بَدَل‌مون بشناسه... فقط کسی می‌شناسه که «خط کوفی» و «آقامحمدعلی» رو بشناسه... بعضی از خویشاوندهام، نتیجة دورة جوونی... بعضی‌ها هم نتیجة دورة میون‌سالی‌شن... پخته‌ترین‌هامون، اون‌هایی‌ن که ثمر دوران پختگی‌شن... مثل من... نقش‌بندِ «مسجد گوهرشاد»م... تا کسی وارد مسجد بشه و نگاهی به «کتیبه»های دور تا دور مسجد کنه، می‌فهمه که من، از خویشاوندهای کشورهای دیگه‌م زیباترم... چون آقامحمدعلی، نوشتة سینه‌م رو در بهترین روزهای معنوی زندگی‌ش نوشته... با «وضو»... در روزهایی که دلش، سوختة غمی بود... موقعی که چشم‌هاش شبنم اشک گرفته بودن... معلومه که زیبا و خوش‌احوال شده‌م... این رو همة کسانی که برای شناخت «کتیبه‌های خط کوفی» اومده‌ن گفته‌ن. ـ درگذشتة سال ۱۳۷۲ خورشیدی./ برگرفته از صفحة ۱۲۴ در جلد «دوم» کتاب «مشاهیر مدفون در حرم رضوی» / اثر گروهی/ چاپ ۱۳۸۷/ بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی.

۴ـ بهشت «ثامن‌الائمه(ع)»: زیارت (۱۸۸)

راست گفته‌اند؟!... آیا درها... دیوارها... زمین... و سقفی که سایبان خانة من است؛ زبان به گُواهی خطایم می‌گشایند؟... یا «مُهر» پرده‌پوشی‌ات... بر لبان جماد دنیا خواهد نشست؟! / در دعای پس از زیارت‌نامة «امام‌رضا(ع)» گفته شده است: «خدای من!... بال‌های پرده‌پوشی‌ات، سایبان همة گناهکاران است... (ناتمام)» ـ دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة ۸۳۰.

۵ـ بست پایین: مثنوی‌های شِفا (۱۰)

شِفای همسر مرد گرگانی / شب جمعه بیست و هشتم فروردین ۱۳۱۴ (۱۹)  /  (سید در خانه)

همه، احوال زار من دیدند / نسخه‌ای در سکوت، پیچیدند

بود در بین آن چهار طبیب / حال بیماری‌ام، عجیب و غریب

عاقبت رو به پنجمین کردند / رو به آن مرد دلنشین کردند

که: «شده راه حل ما بن‌بست / می‌رود این زن نجیب از دست

کار، کار شماست سَروَر ما! / نیست در دست ما، امام‌رضا(ع)»... (ناتمام)./ از کتاب «کرامات رضویه»، نوشتة حاج‌شیخ علی‌اکبر مُرَوِّج / نشر جعفری / چاپ سوم: ۱۳۶۳/ صفحة ۱۸۸.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.