مشهد-مسیر کارخانه سیمان از میان محلاتی می‌گذرد که بارها و بارها از مشکلات ریز و درشت آن‌ها نوشته‌ایم و نوشته‌اند؛ مناطقی که گویی قرار است تا ابد در برزخ کمبودها بمانند و داشته‌های روستایی‌شان را پشت نقابی از ظواهر شهری مخفی کنند.

روستای جعغری در سراشیبی متروکه شدن/مهاجرت نخستین راه نجات

علی محمدزاده: زنده بودن یا همان سرزندگی شاید بظاهر مربوط به موجودات است، اما بی‌تردید در عالم ماده هم می‌توان تفاوت سرزندگی و بی‌رونقی را آشکارا مشاهده کرد، وقتی خانه‌ای پر باشد از آدم‌ها و بچه‌هایی که مشغول شیطنت هستند، گویی دیوارها هم شادمانند ولی اگر همان خانه خالی از سکنه باشد، خواهیم دید که همان دیوارها آرام آرام می‌میرند.
تمام این جملات را گفتم تا این بار و از زاویه مرگ ماده و بی‌جانان در روستاها بگویم. روستاهایی که آتش خشکسالی و بی‌آبی هر روز در جان آن‌ها شعله‌ورتر می‌شود. یکی از همین روستاها «جغری» یا «جعفری» در اطراف مشهد است.

کابوس مرگ

مسیر کارخانه سیمان از میان محلاتی می‌گذرد که بارها و بارها از مشکلات ریز و درشت آن‌ها نوشته‌ایم و نوشته‌اند؛ مناطقی که گویی قرار است تا ابد در برزخ کمبودها بمانند و داشته‌های روستایی‌شان را پشت نقابی از ظواهر شهری مخفی کنند.
پس از طی حدود ۴۰ کیلومتر و گذر از مسیری که اگر برف نیمه سنگینی هم بیاید، تردد ناممکن می‌شود، روستایی دیده می‌شود که وسعت گسترده در دامنه کوهش نشان از دیرینگی آن دارد.


خبری از جنب و جوش‌های معمول روستاها نیست نه صدای گوسفندی می‌آید نه خبری از پارس‌های گاه و بی‌گاه سگ‌هاست.

خانه‌های گلی قدیمی و تعداد اندکی خانه نسبتاً جوان‌تر بیانگر دوران پیری سخت این روستای کهنسال است. یکی از پیرمردها که کنار دیوار نشسته و همچون روستا چین و چروک‌های بی‌شماری بر چهره دارد، در پاسخ سؤالم که می‌پرسم، چرا روستایتان خراب است، می‌گوید: آب که نباشد، هیچ چیز نمی‌ماند، ما هم چاره‌ای نداریم که مانده‌ایم.
همین جملات کوتاه پیرمرد کافی است تا بدانم که این روستا هم مانند بسیاری از روستاهای دیگر شهر و کشور شب‌ها کابوس «مرگ تشنه» را می‌بیند.

آب، بابا، مهاجرت

داخل روستا که می‌روم، نفس به نفس دلهره دیوارها می‌شوم. کوچه‌ها بغض سنگینی دارند. دیگر امیدی به بازگشت کودکان بازیگوش به کوچه‌ها نیست. پنجره‌های خاک گرفته نشان از کوچ زندگی دارد و خاک‌های تلمبار شده مقابل طویله‌ها حکایت بیکاری مردان و زنانی است که از روستایی بودنشان فقط روستانشینی باقی مانده است.
بسیاری از خانه‌ها خالی از سکنه شده و آن‌هایی که مانده‌اند به گفته آن پیرمرد اولی چاره‌ای ندارند و باید با شرایط موجود بسازند و بمانند. جوان‌ترها رفته‌اند و روستای پیر را با آدم‌های پیر تنها گذاشته‌اند.

مهاجرت سالانه ۷۰ نفر

دهیار روستای جغری می‌گوید: بیش از یک هزار نفر در ۱۳ سال گذشته از روستا مهاجرت کرده‌اند و به طور متوسط سالانه ۷۰ نفر روستا را ترک کرده‌اند.
بیغش می‌افزاید: براساس سرشماری سال ۷۵ جمعیت روستا هزار و ۶۴۲ نفر و ۴۰۰ خانوار بود که الان به کمتر از هزار و ۴۰۰ نفر کاهش یافته است.
همان سال‌ها ۱۲۰۰ رأس گاو و بیش از ۷ هزار رأس گوسفند در روستا داشتیم، ولی در حال حاضر کمتر از ۲۰ رأس گاو و شاید ۲ هزار رأس گوسفند مانده است و علت اصلی آن نبود آب است.
وی ادامه می‌دهد: از سال ۷۶ تاکنون هفت حلقه چاه در روستا حفر شده، ولی هر چاه یک یا دو سال بیشتر آبدهی ندارد، ولی در چند سال اخیر اوضاع بحرانی‌تر شده و در طول شبانه‌روز فقط حدود دو ساعت و تنها نیمی از اهالی می‌توانند از شبکه آبرسانی منازلشان استفاده کنند.
بیغش می‌گوید: پر شدن دوباره مخزن آب برای استفاده همین نیمی از خانوارها هم بیش از ۲۰ ساعت زمان می‌برد و در این مدت اهالی از قنات پایین دست روستا آب مورد نیاز خود را برداشت می‌کنند.
او می‌افزاید: در سال ۹۴ چاهی به عمق ۳۶ متر حفر شده و آماده بهره‌برداری است. آب و فاضلاب روستایی می‌گوید، اعتباری برای تجهیز و بهره‌برداری از آن را ندارد حتی اگر هم بهره‌برداری شود، حدود ۵/۱ لیتر بر ثانیه آبدهی دارد که کمتر از نیمی از نیاز روستا را پاسخگو خواهد بود.
دهیار جغری با تأکید بر تأمین آب روستا با هدف ماندگاری روستاییان می‌گوید: موقعیت کوهستانی روستا موجب شده تا در مسیر رواناب و سیلاب‌های پرقدرتی قرار گیرد، ولی متأسفانه اقدامی برای مهار و بهره‌برداری از این آب‌ها نیست. هر چند در گذشته، بند سنگ ملاتی به ظرفیت ۱۱۰ هزار مترمکعب احداث شد، ولی چون رسوب گیر نداشت، با گذشت چند سال و رسوب سیلاب‌ها آرام آرام پر شد و در حال حاضر تاج بند هم زیر رسوب و خاک مدفون شده است.
بند خاک دیگری در سال ۸۸ احداث شد. هر چند ظرفیت آن کم است با این حال چشمه‌های خشک پایین دست دوباره جان گرفته‌اند.
وی می‌افزاید: اما در شمال غرب روستا حوزه آبریزی وجود دارد که با هر بارندگی سیلاب‌های بزرگی به راه می‌افتد و حتی در روستاهای پایین دست هم خرابی به جا می‌گذارد که اگر بندی در مسیر آن ایجاد شود، قطعاً مشکل آب چند روستا را برطرف خواهد کرد.

البته مطالعاتی برای احداث آن سال‌ها قبل انجام شد، ولی گویا باز هم به دلایلی از جمله نبود اعتبار به فراموشی سپرده شد که امیدواریم مسؤولان به داد ما روستاییان برسند.

مشکلاتی از جنس نیاز

به گفته دهیار روستای جغری کمتر از ۲۰ کیلومتر لوله‌گذاری لازم است تا ۴ روستا و از جمله جغری به شبکه گازرسانی متصل شوند.
او می‌گوید: وجود زیرساخت‌ها و رفع نیازهای اولیه‌ای چون گاز قطعاً موجب رونق منطقه خواهد شد چرا که مثلاً مدتی قبل سرمایه‌گذاری اعلام آمادگی کرده بود که در این روستا برای پرورش گل سرمایه‌گذاری خواهد کرد، اما وقتی متوجه شد که گاز نداریم، منصرف شد.
با این حال سال گذشته، نقشه‌برداری لوله‌گذاری هم انجام شده، ولی پس از آن خبری نشد. گویا باز هم باید منتظر اعتبار بود.
بیغش می‌افزاید: تعداد دانش‌آموزان روستا هم که مانند تمام روستا در حال کم شدن است. در حال حاضر امکان تحصیل تا سال نهم در روستا فراهم است و بعد از آن باید به شهر بروند. مدارس اینجا براساس جنسیت، نوبت بندی شده و یک نوبت دخترها و یک نوبت پسرها می‌روند و تنها در یک کلاس، دانش‌آموزان کلاس دوم و سوم با هم هستند (چند پایه).
او ادامه می‌دهد: در خانه بهداشت هم دو روز در هفته پزشک می‌آید و همراهش یک ماما هم می‌آید و روزهای دیگر فقط یک بهورز حضور دارد.
دهیار روستای جغری حضور یک روحانی جوان و مستقر در روستا را ضروری می‌داند و می‌گوید: هر چند یک روحانی اهل روستا از سال‌های دور به اهالی خدمت رسانی کرده، ولی با توجه به شرایط سنی وی و شرایط حاکم بر تعاملات اجتماعی و پیشرفت‌های حوزه‌های مختلف لازم است یک روحانی جوان که بتواند با نسل جدید راحت‌تر ارتباط برقرار کند و نیازهای آن‌ها را پاسخ بدهد در روستا مستقر شود.
وی می‌افزاید: سال‌ها قبل به سازمان تبلیغات درخواست داده‌ایم، ولی گفتند باید ابتدا خانه عالم داشته باشید. زمینی خریداری کردیم و به سازمان اعلام کردیم، ولی گفتند که اعتباری برای ساخت ندارند و باید در نوبت قرار بگیریم که چند سال طول خواهد کشید.

روستاییان محکوم به حاشیه نشینی

روستای جغری تنها یک نمونه از هزاران روستایی است که در آتش خشکسالی می‌سوزند و ساکنانش تنها یک انتخاب دارند: مهاجرت و حاشیه نشینی!
تخلیه نزدیک به ۵ هزار روستا در چند دهه اخیر در خراسان رضوی تبعات جبران ناپذیری داشته که حاشیه نشینی کلانشهر مشهد شاید کوچک‌ترین عارضه آن باشد.

اینکه نسل جوان چرا حتی در صورت مهیا بودن شرایط اولیه روستانشینی از قبیل آب حاضر به ماندن در روستاها نیستند، سؤالی بنیادین است که گویا همتی برای ریشه‌یابی و چاره اندیشی درباره آن نیست و آرام آرام قرار است، همه روستاییان از افراد تولیدکننده به مصرف کننده صرف و عمدتاً بیکار شهرهای بزرگ مبدل شوند و این یعنی مرگ تولید در بخش کشاورزی و تولد وابستگی حتی برای نان!
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.