بدرالدین از سوی مقامات حزب‌الله، به عنوان کسی که با روش‌های جمع‌آوری به خوبی آشنایی داشت، مسئول شناسایی و انهدام شبکه‌های جاسوسی در مقاومت شد و هجوم دشمنان علیه خود را به عملیات‌های معکوس تبدیل کرد که دستاوردهای انکارناشدنی برای محور مقاومت داشت.

شهید مصطفی بدرالدین؛ بدرِ منیرِ مقاومت

به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ از آندست اعجوبه‌هایی که بعد از شهادت هم نمی‌شود و نمی‌توان مطلبی درمورد زندگی و شاه‌کارهایش گفت و نوشت. مردی که حتی بیشتر از یاقوت اسطوره‌ای مقاومت یعنی شهید عماد مغنیه، علیه‌اش مطلب گفتند و نوشتند و تا توانستند در ترور شخصیتش کم نگذاشتند. ذوالفقار مقاومت که که در نیسان 1961 دیده به جهان گشوده بود؛ با خواب بیگانه و معتقد بود «تا زمانی که دشمن بیدار است ما هم نباید بخوابیم.»

مرد اسرارآمیز حزب‌الله، بچه محل منطقه الغبیری بود که بعدها پایش به محله‌های اوزاعی و حاره حریک نیز باز شد و مثل شوهر خواهرش حاج رضوان، کم‌کم یاد گرفت چگونه می‌شود همچون شبح دیده نشد و همه جا بود و از قضا مؤثر هم بود. وی در آموزش جنبش فتح حضور داشت و بعدها در درگیری‌های مشهور خلدة در برابر ارتش صهیونیستی جانانه ایستاد و مانع از ورود این ارتش به بیروت از دروازه‌های جنوبی شد.  

«مصطفی امین بدرالدین» که مدتی را به اتهام مشارکت در انفجار سفارت آمریکا در کویت در سال 1983، در زندان‌های کویت بسر می‌برد؛ بعد از آزادی در 1990، بر حجم فعالیت‌های جهادی‌اش افزود و آن‌قدر نقشش را خوب ایفا کرد که در 1993 نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی به شکست در برابر حزب‌الله اعتراف کرد. با رشادت در نبرد خوشه‌های خشم در 1996 و اجرای بی‌نقص عملیات منحصربفرد «کمین انصاریه» در تابستان 1997، نبوغ نظامی و امنیتی خود را برای مسئولین حزب‌الله به اثبات رساند و هوش بالای خود را به رخ دشمن صهیونیستی کشاند. مصطفی از آن به بعد به عنوان یکی از سوژه‌های همیشگی ترور دستگاه موساد انتخاب شد. اینجا بود که وی از سوی مقامات حزب‌الله، به عنوان کسی که با روش‌های جمع‌آوری به خوبی آشنایی داشت، مسئول شناسایی و انهدام شبکه‌های جاسوسی در مقاومت شد و هجوم دشمنان علیه خود را به عملیات‌های معکوس تبدیل نمود که دستاوردهای انکارناشدنی برای محور مقاومت داشت. همین موضوع و تلاش‌های مؤثرش در جریان بیرون راندن صهیونیست‌ها از جنوب لبنان در سال 2000، عطش عناصر موساد را برای رسیدن به مغز امنیتی حزب‌الله بیشتر از پیش می‌کرد.

یکی از راه‌های تخریب امنیتی‌ها، ترور شخصیتی آنهاست و ذوالفقار از این امر مستثنی نشد. مصطفی رسانه را به عنوان یکی از بازوهای اصلی محور مقاومت در نبرد می‌دانست و خود به اکثر شیوه‌های روانی مسلط بود. شاید دلیلش این بود که خود نیز آماج این جنگ نابرابر روانی و رسانه‌ای شده بود و به تنهایی همه آنچه را بر مقاومت و حزب‌الله نشانه رفته بودند، به جان خرید. دستگاه تبلیغاتی دشمن با حجم غیرقابل باوری انواع تهمت‌ها را برای انحراف اذهان جوانان لبنانی و عرب و حتی خود بچه‌های مقاومت، به سمت مصطفی روانه کردند. یک روز مسئول ترور رفیق حریری معرفیش کردند و کاری کردند که دادگاه ویژه ترور حریری حکم بازداشت او را به عنوان مغز متفکر این ترور صادر کرد و روز بعد مسئول هدایت تیم‌های غیراخلاقی در لبنان. این رسانه‌ها از مصطفی چهره یک انسان خشن، دارای فساد اخلاقی و مالی و فخرفروش به تصویر کشیدند به نحوی که اگر کسی به طور ناگهانی این مرد خندان را می‌دید باورش نمی‌شد که وی همان کسی است رسانه‌ها از او یک غول بی‌شاخ و دُم ساخته‌اند.   

با این حال مصطفی با شروع بحران در سوریه در سال 2011، همزمان به عنوان یکی از فرماندهان حزب‌الله که بعد از شهادت عماد مغنیه، مسئولیت فرماندهی شاخه نظامی حزب الله را بر عهده داشت؛ در مقابل تکفیری‌ها ظاهر شد که همین مورد راه را برای حذف فیزیکی وی کمی ساده کرد. اما همچنان ترور معنوی ادامه داشت. تا جایی که دبیرکل حزب‌الله را در مراسم فارغ‌التحصیلی فرزندان شهدا وادار به این سخنان نمود:

«آنها در مورد کسی که دست‌شان به ترور جسمی وی نرسد، روش ترور معنوی را دنبال می‌کنند. بسیاری از سایت‌های الکترونیکی اسرائیلی و مراکز متخصص جاسوسی بر روی برادران، فرماندهان و مجاهدان ما متمرکز شده‌اند و سعی دارند اتهاماتی را در ابعاد شخصی، اخلاقی، مالی و رفتاری بر ضد آن‌ها مطرح کنند. این اقدامات در راستای ترور شخصیتی فرماندهانی است که سابقه گسترده‌ای در اقدامات جهادی و جان‌فشانی‌ها و جذب دستاوردهای متعدد دارند، آن هم در شرایطی که از ترور جسمی آن‌ها ناتوانند.» 

مرد بدون چهره حزب‌الله که با نام‌های مصطفی امین بدرالدین، مصطفی یوسف بدرالدین، سامی عیسی و الیاس فؤاد سائب نیز معروف بود؛ سرانجام در شب 23 اردیبهشت 1395 در منطقه‌ای نزدیک فرودگاه بین‌المللی دمشق بر اثر انفجار خمپاره تکفیریها در نزدیکی‌اش در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسید و حالا فضای مجازی پُر شده از عکس‌ها و خنده‌هایش.

 در مظلومیت مصطفی همین بس که حتی در مورد نحوه شهادتش هم روایات متناقضی بیان شد تا بیش از پیش بر مظلومیتش افزوده شود. حزب‌الله شهادتش را ناشی از انفجار خمپاره تکفیری‌ها در کنارش معرفی کرد و برخی شلیک موشک صهیونیست‌ها را عامل شهادت وی دانستند. در این میان همان رسانه‌هایی که سال‌ها در تخریب چهره این مرد جهادی همیشه مظلوم از هیچ روشی فروگذار نبودند؛ در کمال تعجب اختلافات داخلی میان اعضای حزب‌الله و حسادت به او را در شهادت وی مؤثر دانستند و حتی پا را فراتر نهاده و شهادت مصطفی را دستوری از جانب سردار سلیمانی خواندند! هرچه بود تحلیل‌گران و مقامات صهیونیست از رئیس امنیت ملی پیشین‌شان گرفته تا وزیر همکاری منطقه‌ای و عضو کنیست از حزب لیکود را آنقدر دستپاچه کرد که سریعاً مسئولیت ترور را از گردن خود بردارند. همین دستپاچگی را آمریکایی‌ها هم داشتند که سخنگوی کاخ سفید علناً موضع گرفت که «هیچ هواپیمای ائتلاف آمریکایی در منطقه‌ای که گفته می‌شود بدرالدین در آنجا کشته شده، حضور نداشته است.»

 البته کُد 110 حزب‌الله یک سال قبل از شهادتش این موضوع را پیش‌بینی کرده و در دیداری خصوصی به یکی از فعالان رسانه‌ای لبنان گفته بود: «وظیفه من مبارزه با توطئه‌های غربی‌هاست و از سوریه برنمی‌گردم یا اینکه شهید می‌شوم و یا اینکه با در دست گرفتن پرچم پیروزی برمی‌گردم.» و چه زیبا نوشت خبرگزاری فرانسه در مورد این شهید پیروز که: «به او لقب "روح غیرقابل ردیابی" داده بودند. به او لقب ذوالفقار داده بودند چراکه او مانند علی (امام اول شیعیان) با شمشیر زندگی کرد و با شمشیر از دنیا رفت.»/

انتهای پیام

مهدی بهرامی

ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هرهفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.