مجید تربت‌زاده : موجودات غریبی هستند! «گاف»‌ها را می‌گویم. درست وقتی فراموششان کرده‌اید، زمانی‌که اصلاً فکرش را نمی‌کنید، سراغ‌تان می‌آیند. «گاف»‌ها عاشق غافلگیر کردن شما هستند، عاشق این‌که یک‌باره وسط گرفتاری‌هایتان پیدایشان بشود و کار دستتان بدهند. «گاف»‌ها دیر و زود دارند، اما سوخت‌وسوز ندارند. نمونه‌اش «خندوانه» و حاشیه‌های اخیرش. برنامه‌سازانی که بیشتر از 500 قسمت را با کمترین حاشیه‌ها و با موفقیت روی آنتن فرستاده بودند، وقتی به خودشان آمدند که شبکه‌های فضای مجازی، سایت‌ها و روزنامه‌های مختلف کشور داشتند از سوتی‌های «خندوانه» گلایه و انتقاد می‌کردند.

رد شدن از روی «جوان»

در هفته‌ای که گذشت، خیلی‌ها زبان و قلم‌شان را گرفتند روی «خندوانه»ای‌ها. برخی‌ها بی‌محابا از روی «خندوانه» و رامبد جوان رد شدند و با انصاف‌ترها نیز نرم و آرام هشدار دادند که حیف است بگذاریم یک نمونه موفق از برنامه‌های نجیب و خانوادگی، رفته‌رفته به دامن لودگی و ابتذال بیفتد و جلوی چشم پیر و جوان، باب شوخی‌های آنچنانی را باز کند. برخی دیگر که البته به همه ماجراها با بدبینی نگاه می‌کنند، به زیرگرفتن و ردشدن از روی «خندوانه» اکتفا نکردند و وسط نقدشان دنده‌عقب گرفتند و برای خاطرجمعی، چندبار از روی رامبد جوان و دیگر عوامل خندوانه رد شدند، لابد برای این‌که به مسئولان صداوسیما یادآوری کنند که نباید برای ساختن یک برنامه شاد، این‌قدر به یک مجری و برنامه‌اش اختیار و «رو» داد!

نقد کن، اما پوستش را نکَن!

 حرف ما البته تنها «خندوانه» نیست که بخواهیم سنگ موفقیت‌های گذشته‌اش را به سینه بزنیم یا بابت گاف‌ها و از دست دررفته‌های دیروز و امروزش، دست‌اندرکاران آن را سرزنش کنیم. اجازه بدهید توی این مطلب اول از همه کمی‌ هم نقادهای همیشه‌بیدار فضای مجازی و حقیقی را نقد کنیم، آن‌هایی که در برخورد با بیشتر برنامه‌ها و سریال‌های طنز تلویزیونی، پیش از آن‌که به فکر نقد اثر و چندوچون ضعف‌ها و قوت‌های آن باشند، در اندیشه کندن پوست از سر صاحب اثر هستند و به کمتر از این پوست‌کنی هم راضی نمی‌شوند! بنابراین بیشتر از آن‌که مثلاً درباره تفاوت لودگی و طنز حرف بزنند و یا نگران رواج شوخی‌های بی‌پرده در قالب نمایش‌های کمدی باشند، نگران سطح روابطِ مثلاً رامبد جوان با رئیس صداوسیما هستند و این‌که چرا در فلان مجلس، این دونفر با هم سر یک‌میز نشسته‌اند؟

طنزهای پیش از این

بگذارید واضح‌تر بگویم. در همه این سال‌هایی که گذشت، ما ـ مخاطب، منتقد، مسئولان و... ـ با «طنز»‌های نمایشی موفق و ناموفق چگونه برخورد کرده‌ایم؟ طنزپردازهای موفق سال‌های دور و نزدیک هربار سراغ هر سوژه یا هر گروه از آدم‌های اجتماع رفته‌اند، صدای گروهی به اعتراض بلند شده است. حتی همین حالا و در این مطلب ـ که طنز هم نیست ـ نگرانیم که اگر برای برخورد صنف‌ها و آدم‌های مختلف با سریال‌های طنز سال‌های پیش نمونه و مثال بیاوریم، فردا صدای فلان قشر و بهمان صنف علیه این مطلب بلند شود. الان مانده‌ام آیا آستانه تحمل آدم‌ها و اصناف مختلف جامعه کم و پایین است؟ یا طنزپردازهایمان عادت دارند در انتقاد و شوخی کردن با دیگران پایشان را از گلیم‌شان درازتر کنند؟ وگرنه چرا توی کشورهای دیگر وقتی به قصد انتقاد یا حتی هجو کردن برخی رفتارهای ناپسند اجتماعی، پزشکان، ورزشکاران، وکیل‌ها و... را سوژه فیلم و سریال‌های طنزشان می‌کنند، آب از آب تکان نمی‌خورد و صدای اعتراض کسی بلند نمی‌شود؟ در ایران اما اگر «مهران مدیری» سریال بسازد، پزشکان، وکیلان و یا برخی اقشار دیگر به خودشان اجازه مقابله‌به‌مثل هم می‌دهند! واکنش، محکوم کردن و شکایت به مراجع قانونی که دیگر جای خودش را دارد! این هم که خیلی از ما طنز را فقط تا وقتی دوست داریم که رفتار و شخصیت دیگران را هجو می‌کند و زمانی‌که سراغ خود ما و هم‌مسلک‌هایمان می‌آید، دیگر طنز نیست، بلکه یک گستاخی تلویزیونی به حساب می‌آید که باید محکوم و متوقف شود، خودش در یک مقاله و مطلب دیگر قابل بررسی است!

طنز فاخر؟

در میان منتقدان هم مانند آدم‌ها و گروه‌ها و اقشار دیگر جامعه، باانصاف، کم‌انصاف، تندرو، کندرو و غیره پیدا می‌شود. بنابراین هرگز شگفت‌زده نشوید اگر دیدید پس از نخستین سوتی‌ها و گاف‌هایی که از یک طنزپرداز سر می‌زند، برخی منتقدهای غیره! نگران کل فرهنگ و حیثیت فرهنگی جامعه ‌شوند و از حرکت خزنده ضدفرهنگی بگویند که شروع‌کننده‌اش لابد طنزپردازها هستند و دارند کم‌کم با همین شوخی‌های رایج در آثارشان، زیرآب فرهنگ، اخلاق و اعتقادات مردم را می‌زنند! کمترین حاصل چنین نقادی‌هایی این است که طنزپرداز، یا ماست طنزپردازی‌اش را کیسه می‌کند، یا می‌رود دنبال ساختن دوربین‌مخفی و تقلید صدا و شوخی با پیام‌های بازرگانی تلویزیون و یا این‌که اگر خیلی طنزپرداز معتقد و متعهدی باشد، راه می‌افتد دنبال ساختن «طنز فاخر»؛ یعنی طنزی که امروز پخش بشود و لابد یکیدوسال بعد شما را بخنداند!

شاید همین حالا

 برگردیم به حرف‌های اول مطلب. «گاف»‌ها موجودات عجیب‌وغریبی هستند. اگر برنامه‌ساز تلویزیونی هستید، اگر نویسنده‌اید، اگر کارگردانی می‌کنید، اگر منتقدید و حتی اگر مثل من اینجا و آنجا مطلب می‌نویسید و تا امروز «گاف»‌ها سراغ‌تان نیامده‌اند، نگران نباشید... شاید یکی از آن‌ها همین حالا پشت در اتاق‌تان باشد!  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.