۱۶ تیر ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۰
کد خبر: 545121

گزارش از شخص

همه دغدغه های یک لابی گر!

امیراحمدی: می‌خواهند سپاه را خلع سلاح کرده و تحویل آمریکایی‌ها بدهند

قدس / مجید تربت زاده : جاسوس «سیا» ، دلال رابطه ایران و آمریکا، ملی گرا و وطن پرست درجه یک ، عامل نفوذ ، دست پرورده ایرانیِ آمریکایی ها ، لائیک ، حامی جریان انحرافی در ایران، طرفدار برپایی کودتای نرم در ایران ، طرفدار مصلحتی جناح راست ، همراه و حامی ظاهری جناح چپ و ... اگر نام و خبرهای مربوط به «هوشنگ امیر احمدی» را جستجو کنید می شود همه این لقب ها و عنوانها را برای استاد ایرانی الاصل دانشگاه ایالتی نیوجرسی – راتگرز – پیدا کرد. مردی که به ظاهر سیاستمدار نیست اما هر از چندی پیدا شدن رد پا و یا سایه اش در اسناد برخی رویدادهای مهم سیاسی کشور، یا حضورش در ایران ، ماجرای تازه ای را رقم می زند.

همه دغدغه های یک لابی گر!

روایت ساده

روایت ساده این است که 70 سال پیش در «ماسال» - شاندرمن – زاده شده ، در دانشگاه تبریز ، مهندسی کشاورزی خوانده و تحصیلات تکمیلی ترش را هم در دانشگاههای آمریکا گذرانده و در نهایت دکتری «برنامه ریزی و توسعه بین الملل» را از دانشگاه «کرنل» گرفته است. در حال حاضر در ایران هیچکاره است و در عوض در آمریکا ریاست شورای آمریکا –ایران را به عهده دارد که حرف و حدیث در باره اش زیاد است . استاد مدرسه برنامه‌ریزی و سیاستگذاری عمومی در دانشگاه «راتگرز» ، اداره‌کننده مرکز مطالعات خاورمیانه، مؤسس مرکز تحلیل و پژوهش ایران بوده و رئیس یک شرکت مشاوره استراتژیک بین‌المللی مستقر در پرینستون هم هست . تاکنون 25 کتاب هم نوشته است که 15 تای آن در باره روابط ایران و آمریکاست و از این دیدگاه برای خودش کارشناس ارشد روابط هرگز برقرار نشده ما با آمریکایی هاست.

اسلامی بودن محدودیت می آورد!

ماجرا اما به همین سادگی و آسانی نیست. یعنی خیلی از آنها که دستی در انتشار اسناد رسمی و غیر رسمی دارند «امیر احمدی» را اینگونه رسمی و ساده روایت نمی کنند. سایت «مشرق» در سال 92 از «امیر احمدی» اینگونه سخن می گوید: نوه یکی از رجال نوکسیه رضاخان یعنی سپهبد «احمد امیراحمدی» (معروف به قصاب لرستان و سپهبد یک صد کنتور) پیش از انقلاب و در زمان تحصیلش به دلیل بدنامی شدید «امیراحمدی» ها مجبور بود اسم خود را عوض و با نام مستعار زندگی کند. او بعد انقلاب توانست ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی را - که زیر نظر موسسه اطلاعات به مدیریت حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی اداره می‌شود- به یکی از تریبون‌های مطبوعاتی خود تبدیل سازد ... اما در این میان رفاقتش با بازماندگان «کارتل مطبوعاتی اسرائیل» - فیروز گوران - از همه بیشتر بود. او ماموریت خود را مبارزه با «اسلام انقلابی» می دانست و می گفت:«اسلامی بودن» برای ما محدودیت ایجاد کرده است...امیراحمدی پروژه «روشنفکران دینی» به رهبری عبدالکریم سروش را برای «رفرم دینی» و «روحانیت‌ستیزی» در ایران می‌ستود و «روشنفکران دینی» را نیروی موثری برای «گذر از جمهوری اسلامی» می‌دانست.

رفت و آمد به جبهه ها

در نیمه های دهه 60 هنوز  بظاهر یک چهره علمی است . با دعوتنامه دانشگاه تهران و برای شرکت در کنفرانس «بازسازی» به ایران رفت و آمد دارد و خودش مدعی است : « افتخار می کنم که در زمان جنگ به جبهه های جنگ هم می رفتم ...البته نه برای جنگیدن بلکه برای بازدید». در دهه 70 « امیر احمدی» فراتر از یک کارشناس ارشد برنامه ریزی و توسعه در باره «جنبش ملی گرای ایران» حرف می زند و از هدف خودش برای استقرار « ملی گرایی لائیک»  و  ایجاد چالش میان ملی گرایان و روحانیت می گوید. در موضعگری های سیاسی گاه خود را در حلقه طرفداران آیت الله «هاشمی رفسنجانی» قلمداد می کند و در دوره ای دیگر در حالی که اصطلاح « جامعه مدنی» را وارد ایران می کند و سر زبانها می اندازد تا به شعار اصلاح طلبان تبدیل شود .همزمان به «ناطق نوری» ارادت می ورزد!

نایاک

بدیهی است نگاهش به شورای ملی ایرانیان آمریکا- نایاک – مانند دیگران نیست. یعنی در حالی که بسیاری از تحلیلگران «نایاک» را یکی از پروژه های نفوذ قلمداد می کنند و از پشت پرده های حمایت های مالی لابی صهیونیستی از آن حرف می زنند یا نقش اعضای مختلف آن در توطئه علیه ایران را افشا کرده و می کنند ،  «امیر احمدی» همچنان از آن دفاع کرده و معتقد است ایرانی های مقیم آمریکا نیز مانند سایر ایرانی ها از حیث عقاید و روش کار با یکدیگر فرق دارند! میان آنها همه جور افرادی پیدا می شود. در باره خودش هم معتقد است یک ایرانی آمریکایی است که تلاش دارد دو ملت ایران و آمریکا را به یک اتفاق نظر در باره رابطه دو کشور نزدیک کند.

انجیرهای «ماسال»

عادت داشت جدای از سفرهایی که دعوتش کرده بودند ، هر ساله به ایران بیاید و سری به زادگاهش بزند و یک شکم سیر از انجیرهای «ماسال» بخورد! اما چند سالی تن به تبعید خود خواسته داد. مدعی است: به من گفته بودند برگردی ایران ، تورا می کشند! سال 84 برادرش را فرستاد تا نامش را در فهرست داوطلبان ریاست جمهوری بنویسد. تأیید صلاحیت نشد اما همین را بهانه کرد تا در سفر«احمدی نژاد» به آمریکا از او درخواست کند بگذارند به ایران رفت و آمد کند. خودش می گوید در خواستم را فقط شفاهی به احمدی نژاد گفتم اما خبرگزاری ها بعدها نامه او را منتشر کردند که درخواست کرده ترتیب سفرش به ایران و مشاوره دادن به رئیس جمهور وقت به او داده شود! «امیر احمدی» همان سال پاسخ نامه و اجازه سفر به ایران را می گیرد و لابد یک دل سیر انجیر هم می خورد!

عاشق آشتی ایران و آمریکا

سال گذشته گفته بود: آمریکا عاشق برجام است و محال است که «ترامپ» آن را پاره کند. عاشق آشتی دادن ایران و آمریکا که از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم ، دست و پایش را کمی از عالم سیاست جمع کرده بود، تیم هسته ای ایران را آدمهای جویای نام و اهل قهرمان بازی می داند که در تنظیم برجام دقت لازم را نکرده اند و در نتیجه 90 درصد ماجرا به نفع آمریکایی ها شده و 10 درصدش به نفع ایران. با اینکه می دانست رد صلاحیت می شود اما بازهم در انتخابات خرداد گذشته  ثبت نام کرد.  او در باره برخی قراردادهای نفتی چند سال اخیر ایران با شرکتهای اروپایی نیز گفته است: اگر مصدق زنده شود و برخی قراردادهای نفتی را بخواند ، سکته می کند!

چه خبر شده؟

انگلیسی را با لهجه غلیظ نیویورکی حرف می زند و اگر فارسی سخن بگوید، ته لهجه شمالی اش او را براحتی لو می دهد. لباس پوشیدن ، حرکات و رفتارش بشدت همان استاد دانشگاه آمریکایی را جلوی چشم شما زنده می کند اما اصرار دارد که یک ایرانی است. در مصاحبه هایش با خبرگزاری های داخلی ، رهبر انقلاب را « آقا» خطاب می کند و البته این حق را  برای خودش قایل است که در باره رابطه با آمریکا و خیلی مسایل سیاسی دیگر خلاف نظر رهبری حرف بزند. این بار اگرچه ماجرای تازه ای رخ نداده اما همین که دیروز ، برخی خبرگزاری ها سخنان اسفند سال گذشته او را در دفاع از سپاه پاسداران منتشر کردند، این توقع را در شما ایجاد می کند که شاید در روزهای آینده بازهم حرف و حدیث های نو و کهنه ای در باره «امیر احمدی» و روابطش با این و آن سر زبان روزنامه ها و سایت ها بیفتد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.