۱۸ تیر ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۹
کد خبر: 545492

در جوارتان فقط دل، نونوار می کنیم. رختِ کهنه و چرک و بی تابش را در می آوریم. که بوی گلاب بگیرد و عطر درود.

قدس آنلاین - رقیه توسلی: هربار چشم ها را می اندازیم در ضریح تان، یک جفت چشمِ روشن تر و عاشق تر، پس می گیریم... از آن ها که برق می زنند و فروتنی بلدند...

نمی هراسیم... با شما، لرزیدن افسانه می شود. بال نداشتن و آسمان هفتم را ندیدن، هم. با شما رویاهای دور و دراز، مجال مرئی شدن پیدا می کنند و همه ی لبخندهای پستونشین.

در زیارت تان، پیدا می شویم. و قصه تلخ و کُشنده ی گم شدن، تمام می شود. سالهاست ردپای آیه ها و شمس ناجی اند. ردپای فرشتگانی که هرروز، عود و مُشک و عنبر می آورند. هرروز دستگیرند.

نمی سوزیم... آقاجان! با شما روح و جان مان نمی سوزد از درد و رنج انبوه. از تلاطم ها. از ملال. ازآتش که جز فرو ریختن و درهم شکستن نمی داند.

آخر هزاران هزار بار است در حرم جانان تان به بهشت برین پا گذاشته ایم. از خاک جدا شدیم و رنگ و لعاب و نغمه گرفتیم و به عظمتِ مَرهم و طبیب پی بردیم.

هزاران بار صورت کریه روزگار در کوی تان چرخید، شفا آمد و ما مشتی پرنده شدیم در حوالی ابرهای فیروزه گون. کبوترانی سراپا بُهت و شور که با عاطفه تان سیراب شدند...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.