صبح دیگریست؛ باید برخیزیم و به گلدانِ چشم هایمان، نور بپاشیم... برخیزیم و خواب را راهی کنم...

قدس آنلاین - رقیه توسلی: عقربه ها که از چهارشنبه بگذرند، کدام دلداده ای روی پاهای خودش بند می شود، آخر؟ کدام نفسی، آرام و قرار دارد؟

روز دعا و امیدواری ست، امروز... روزی که کائنات پویاتر و مهربان تر از همیشه اند... روزی که دردها تَه نشین می شوند و با تسبیح و صلوات، می توان هزاران رکعت به محبوب، نزدیک تر شد...

مناجات کنیم. حاذق ترین طبیب باشیم و برای پنج شنبه ها، نسخه ی شفابخش « اِلهی عَظُم البلاء وَ بَرِحَ الخَفاء » بپیچیم. و تُکِ پایی مسافرِ جوشن کبیر بشویم که « یا من هو بکل شی ءٍ علیم » سردادن، می چسبد... مومنانه گپ زدن با معشوق می چسبد...

دستِ انتظار و اشک را بگیریم و راه بیفتیم سمت قُم... از فاصله های بیرنگ و غم انگیز، دل بِبُریم... برویم آنجا که پرچم سبز و گنبد و مسجد دارد... تا سایه سار موعود... و با صدای بلند، خودمان را بخوانیم، به خاطر او که قرن هاست ما را خوانده است...

پنج شنبه های رسیدن را از دست ندهیم. دعای کمیل و سعادت قدم زدن در کوی یار را. مجنونی باشیم که بیستون را در قلبش بنا می کند، بی تیشه و بی تبر، با ذکرهای خیس عاشقانه...

تقصیر و نقصان و عشق مان را برداریم و به او چشم بدوزیم. به او که اَرحم الراحمین است و « اللهم عجل لولیک الفرج » هایمان را می شنود.

چمدان به دست ترین سرباز ظهور باشیم... زیر عَلَم آقا بایستیم، بزرگ شویم، پیر شویم، نفس بکشیم... به دنبال نشانه ها راه بیفتیم...

باشکوه ترین روز عالم را از دست ندهیم. قُم را از دست ندهیم. هر پنج شنبه با مفاتیح الجنان مان، از دعای توسل آغاز کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.