بر اساس آمار وزارت علوم، بیشترین تعداد دانشجویان کشور در گروه علوم انسانی تحصیل می‌کنند. بیش از ۴۶ درصد دانشجویان کشور در این گروه هستند و پس از آن، گروه فنی مهندسی با ۳۰ درصد دانشجویان قرار دارد. با وجود سهم نسبتاً بالایی که رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌ها دارند و به تبع آن، دانش‌آموختگان بیشتری هم دارد اما دانش‌آموختگان علوم انسانی کمترین سهم را در مشاغل و مدیریت‌ها دارند.

علوم انسانی موتور محرک علم در جامعه است

قدس آنلاین- بر اساس آمار وزارت علوم، بیشترین تعداد دانشجویان کشور در گروه علوم انسانی تحصیل می‌کنند. بیش از ۴۶ درصد دانشجویان کشور در این گروه هستند و پس از آن، گروه فنی مهندسی با ۳۰ درصد دانشجویان قرار دارد. با وجود سهم نسبتاً بالایی که رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌ها دارند و به تبع آن، دانش‌آموختگان بیشتری هم دارد اما دانش‌آموختگان علوم انسانی کمترین سهم را در مشاغل و مدیریت‌ها دارند. به بیان دیگر، جمعیت مؤثر علوم انسانی در جامعه کم است. این در حالی است که مجموعه‌های فرهنگی هم توسط مدیرانی اداره می‌شود که تحصیل‌کرده رشته‌های علوم انسانی نیستند. دکتر اصغر مهاجری، جامعه‌شناس و عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران، در گفت‌وگو با خبرنگار ما می‌گوید: رشته‌های غیر علوم انسانی با اینکه تعدادشان هم زیاد است اما به حوزه خودشان راضی نیستند و مازاد نیروهایشان را به ساختارهای علوم انسانی وارد کرده و در رأس این ساختارها قرار می‌گیرند. ساختاری که باید رأس آن علوم انسانی باشد را فنی‌ها مدیریت می‌کنند. این مدیران نه‌تنها در حوزه علوم انسانی مدیریت خوبی نداشتند بلکه در حوزه‌های مربوط به خودشان هم جز ضرر و واردکردن هزینه به جامعه، کاری نکرده‌اند.

او ادامه می‌دهد: به حوزه ساختمان نگاه کنید. الان بیشترین بافت فرسوده را در جهان داریم؛ در حالی که میانگین عمر ساختمان‌های ما زیر ۳۰ سال است و عمر ساختمان در کشورهای دیگر بالای ۱۰۰ سال است. خب! کارآیی فنی‌ها در حوزه خودشان هم راضی‌کننده نیست و به لحاظ فنی هم درست عمل نکرده‌اند و موجب ضررهای هنگفتی شده‌اند. این را بر اساس نتایج پژوهش‌هایی که انجام دادم، می‌گویم.

 جوّسازی علیه علوم انسانی

وی معتقد است: نیروهای حوزه فنی خیلی آزمون و خطا می‌کنند. اما کار به جایی رسیده که تصور می‌شود نیروهای علوم انسانی زیاد هستند و این زیادبودن به چه درد می‌خورد!؟ این نگاه، حبابی است چون نیروهای غیر علوم انسانی هم در حوزه خودشان کارآیی پایینی دارند و هم اینکه همه حوزه‌ها را گرفته‌اند و جو روانی ایجاد کرده‌اند که علوم انسانی زیاد است.

مهاجری با بیان اینکه علوم انسانی به اندازه کافی در کشور ما وجود ندارد، خاطرنشان می‌کند: در شرایط کنونی علوم انسانی کاملاً در حوزه‌های اجرایی درگیر است. مثلاً در رشته مدیریت فرهنگی زمانی درگیر این عرصه می‌شوید که برای پروژه‌هایی مثل سدسازی و خیابان‌سازی حضور مؤثر داشته باشد و به مهندسین بگویید که درست طراحی کنید چون بنیادهای فرهنگ یک جامعه با همین ساخت و سازها ایجاد می‌شود و همانجا هم خطا صورت می‌گیرد.

به باور این استاد دانشگاه، بنیادهای کج فرهنگی و انسانی به این دلیل بنا نهاده شده‌اند که جای علوم انسانی خالی بوده است. دکتر مهاجری طی پروژه‌هایی که در قالب پیوست فرهنگی و اجتماعی با بانک جهانی و اتحادیه شهرداری‌های اروپا داشته، تأکید می‌کند: رشته‌های علوم انسانی باید قبل از رشته‌های فنی و عمرانی حضور یابند، شرایط را رصد کرده، نیاز جامعه را شناسایی کنند و مشارکت شهروندی را در اجرای یک پروژه شهری بررسی نمایند. اگر این‌گونه باشد، نیروهای علوم انسانی باید ۳ برابر رشته‌های غیر علوم انسانی باشد.

به گفته وی، چنین شرایطی منفعت اقتصادی به همراه دارد. نگاه علوم انسانی به پروژه‌ها، هزینه‌ها و زمان اجرا را کاهش داده و باعث افزایش کارآمدی شده است. علوم انسانی قادر است جامعه را در فرآیند پویای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دهد و کج‌روی‌های غیر علوم انسانی را نیز اصلاح کند. البته این کارآیی علوم انسانیِ واقعی است نه آنچه ما از آن فقط در حفظیات و کپی‌پِیست می‌بینیم.  

 ضرورت پویایی علوم انسانی

این جامعه‌شناس می‌گوید: جامعه آن‌قدر به علوم انسانی نیاز دارد که حتی تعداد فعلی هم بسیار کم است. علوم انسانی به شرط کارآمدبودن نه‌تنها جامعه را از تنگناهای اقتصادی نجات می‌دهد بلکه ما را در فرآیند توسعه پویا قرار خواهد داد.

دکتر مهاجری شرط فعال‌شدن رشته‌های غیر علوم انسانی را قائم به پویاشدن علوم انسانی می‌داند و اضافه می‌کند: سهم علوم انسانی در جامعه باید بالای ۵۰ درصد باشد چون رشته‌های غیر علوم انسانی برای اینکه کارکرد داشته باشند، باید به علوم انسانی متوسل شوند چون آن مسائل برای جامعه و انسان است. پزشکی که روان‌شناسی و جامعه‌شناسی نمی‌داند، کارآمد نیست و هزینه‌های سنگینی برای سلامت جامعه دارد.

او با مقایسه هزینه‌هایی که برای علوم انسانی و غیر علوم انسانی می‌شود، توضیح می‌دهد: برای علوم انسانی هزینة کمی می‌شود. سپهر روانی جامعه بر اساس یک نگرش اشتباه نسبت به علوم انسانی سوگیری دارد و این سوگیری باعث می‌شود افراد از اول برای اینکه درآمد و شغل خوب داشته باشند، به طرف رشته‌های غیر علوم انسانی بروند و کم‌انگیزه‌ها برای علوم انسانی بمانند. این نگاه باید عوض شود و هزینه‌هایی که برای علوم انسانی می‌شود باید بیشتر از هزینه‌هایی باشد که برای غیر آن می‌شود تا افراد باانگیزه‌تر و حتی باهوش‌تر (با تسامح این را می‌گویم) به سمت رشته‌های علوم انسانی بیایند. آن موقع می‌بینید که کارآیی  علوم انسانی چقدر می‌شود.

این جامعه‌شناس معتقد است: زمانی جامعه رو به توسعه می‌رود که آن جامعه قبل از اینکه علوم غیرانسانی‌اش به ثمر بنشیند، دارای بینش انسانی و فرهنگی شود. امکان ندارد کشوری در حوزه فرهنگ عقب باشد اما به توسعه رسیده باشد.

وی در پایان تأکید می‌کند: نباید علوم انسانی را یک امر زینتی و کنار طاقچه‌ای ببینیم بلکه علوم انسانی باید درگیر حوزه اجرا شود. در شرکت‌های آمریکایی نمونه‌های فراوانی داریم که از علوم انسانی چه استفاده‌های کارآمدی می‌شود. در واقع قبل از اینکه محصولی را تولید کنند، علوم انسانی می‌گوید که چه تولید شود و چه تولید نشود.  

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.