۲۸ آبان ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۰
کد خبر: 574595

به غار حرا فکر می کنم... به نُزول قرآن... پشت پنجره ی پُرباران اداره ایستاده ام و ذهنم از امین ترین مرد تاریخ، پُر است.

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: کنار نمی رود حلیمه بانوی بادیه از سَرَم و بُحیرای راهب... و مکّه، آن شهر بزرگ...

بُت ها می چرخند و مُشرکان می آیند و می روند در لحظاتم... و نبی ای که شفقت دارد، راستگوست، متبسم و صبور است. اهل حجاز است.

شعب ابی طالب و مُهره یمانی هم می گذرند... هجرت... تار عنکبوت و لانه ی پرنده... جنگ ها... بدر، خندق، تبوک، حنین.

برمی گردم پشت میزم. وقت ناهار است. دوستان همکار رفته اند برای صرف غذا. که به خودم می آیم و می بینم تصمیمم را گرفته ام. چند صفحه سرچ کرده ام و در حال نوشتن نامِ کتاب ها هستم.

قصد داشتیم برای بچه های مهدِ گل ترمه، هدیه ای مناسب آماده کنیم. و واقعاً چه پیشکشی شایسته تر از کتاب!

با دست راست می نویسم: آخرین فرستاده اثر محمدرضا رهگذر / بچه ها و پیامبر مصطفی رحماندوست / قهرمان مهربان محمد مهاجرانی / قصه های خیلی قشنگ آقایان ملامحمدی و پوروهاب / نگین هستی اثر حسین سیّدی.

و با دست چپ، موبایل را روشن می کنم و آفرینش را می گیرم. باید باز به دادِ من شلوغ برسد و به دوستانش در کتابفروشی کودک بسپارد که ما برای هفده بچه شیعه، غذای روح و اعتقاد می خواهیم.

کارم که تمام می شود هنوز باران می بارد، هنوز ابرها حرف می زنند و قلبم در عام الفیل و مسجدالنبی و بیست و هشتم صفر جا مانده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.