۲۷ دی ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۱
کد خبر: 584418

گوشه ی چشمی اگر بفرمایید، آباد است درختِ بی بارمان... کرشمه های شب، تمام... بی کسی، تمام... سرکشیِ اشک ها، تمام... شهره می شویم در عشق!

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: گوشه چشمی اگر بفرمایید از خاطر نرفتنی می شود معرفت مان... غربت، غبار می گردد روی ثانیه ها... خوبتر می شویم... رونقِ پُر و پیمان می افتد در کاشانه مان... در روح و روان مان...

آنوقت از کمانِ کمر درمی آییم و جوانی می رسد به صورت مان... حاضر به یراق تر از هر سربازی سلام می دهیم به آسمان تان، به بارگاه جلال و جبروت تان...

گوشه چشمی اگر بفرمایید، بُت ها را شکسته ایم... آنوقت با نور به وحدت می رسیم، با فلق... از - زمستان - گذشته به شکوفه ها و زمزمه ها پیوند می خوریم... و حریص تر می شویم در نخواستن... در متولد شدن...

آنوقت بلندبالاتر از سرو، ریشه می دوانیم رو به گلستان! حکایت مان می شود حکایت کلماتی که زیبا شده اند... رسوای دوعالم... مجنونِ مشهد! برای کبوتران عالم - آنگاه - اَرزن می پاشیم... اَرزنِ تبسّم و مِهر...

آنوقت باران است که امان نمی دهد! شادی، شریک چشم هایمان می شود و زیر و رو می گردد جهان! آنوقت شب، روزی می شود رخشان و زیارت، طعمِ شهدِ برین می گیرد!

آقاجان رضا! رهبر هشتمین دین! نیش ها و سوزها و حُزن ها می میرند، زخم ها مرهم می شوند، عاقبت به نیک می شویم، اگر رخصتِ عاشقی بدهید و ما را از صف خادمان و نوکران تان، خط نزنید!

اگر روایتِ زشت و تلخ و سیاه پرونده مان را پا درمیانی بفرمایید، اگر العفوهایمان را واسطه شوید که بر دیوارِ صحن و سرایتان ننوشته گنه کار نیاید.

گوشه چشمی اگر بفرمایید، پرنده ی سبکبالِ اوج ایم... پرنده ای که می داند در پرواز، رازی ست... می داند زار می شود سهم اش از آسمان، اگر نسیمِ معجزه نوزد!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.