۱۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۱
کد خبر: 587794

این روزها در فضای مجازی، عکسی دست به دست می شود که یک سر و گردن خوب تر از باقی عکس هاست. با داستانی ساده و پُرملاط..

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: تصویر زوج پزشکی که دارند در روستاهای محروم طبابت می کنند و زندگی در بلاد خارجه را رها و برگشته اند به کشورشان.

از عشق و همت پشتِ این عکس مسرور می شوم اما ذهنم درگیر پیشتازی آمار سالانه خروج مغزها از ایران است. اینکه می دانم در میان کشورهای در حال توسعه، کشورم معروف است به مهاجرت نخبگان. به داشتن فارغ التحصیلانی که با بورس، عزیمت می کنند. حس غربت را به جان می خرند. زبان دوم یاد می گیرند. دلتنگی را با هزار ترفند زیرپا می کشانند و برای سروسامان دادن آینده شان، چمدان به دست می روند اگرچه می دانند میلیاردها دلار به کشور ضرر مادی خواهد خورد.

عکس اطبای دلسوز و وطن پرست را می فرستم برای دوستی دیرین که از المپیادی های خفن و درسخوان است.

می نویسد برایم، من به زمان سفر کردم. ناامنی اقتصادی، تبعیض و عدم امنیت مالی مرا می کشت اگر می ماندم، اگر برگردم.

ادامه می دهد: اینجا امکان پیشرفت هست، قدرم را می دانند. هرروز به چشم یک منتخب دیده می شوم، البته یک مهاجر منتخب. آینده شغلی دارم و به تحقیقاتم بها می دهند و برایش هزینه قائل می شوند. عزیزم! اینجا فهمیده شدن ثبات دارد. همه چیز سرجای خودش است.

سرنخ این پدیده دست ما نیست! من که سعی کردم مغزم را بیاورم بهترین جای دنیا برای آموختن. اینجا هرچقدر بذر بکاری، آبیاری کنی، زحمت بکشی؛ به دست می آوری. سرزمین نورچشمی ها و آقازاده ها و بدوبدوهای بی جواب نیست.

چه تلنگر عجیبی ست این آمدن و آن رفتن...! ترک دیارِ سالانه ی ۱۵۰ هزار نخبه بنا به آمار وزیر علوم...! عکس طبیبان برگشته از فرنگ و پیام رُک و پوست کنده مغزهایی که چمدان بسته اند، چمدان می بندند و چمدان خواهند بست...!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.