همدان - به بهانه ۱۷ فروردین زاد روز پزشک هنرمند وبزرگ ایرانی دکتر میر هادی حکیمی که عاشق بود.

دکتر میر هادی حکیمی که عاشق بود
به گزارش خبرنگار قدس آنلاین، دکتر ایراندخت میرهادی در ۱۷فروردین ۱۲۹۹ به دنیا آمد. پدرش فضل‌اله میرهادی، مهندس مکانیک بود و در تاسیس(راه آهن پل ورسک) نقش داشت.مادرش گرتادیتریش، طراح و صاحب نظر و ذوق در هنرهای تجسمی بود.
دکتر میرهادی ادبیات فارسی و انگلیسی را از پدر و مربی، زبان آلمانی، پیانو، هنر نقاشی را از مادر و معلم فرا گرفت و به زبان فرانسه نیز آشنایی داشت.
بعد از اخذ دیپلم و کسب رتبه اول در دبیرستان البرز و دریافت بورسیه به آلمان رفت که مصادف شد با جنگ دوم جهانی. 
دیدن صحنه های هولناک در آلمان اثرات بدی در روحیه‌اش گذاشت. به ناچار به اتریش که امن‌تر بود رفت و با «فردیناد گرابنر» مورخ شرق‌شناس، نقاش و طراح ازدواج کرد. در اثر شیوع بیماری و حوادث جنگ فرزندش را از دست داد. (۹ تابلو از گرابنر در هتل بوعلی موجوداست)
رشته پرستاری وپزشکی و هنر تئاتر را از آلمان آغاز و در اتریش به پایان رساند. سال ۱۳۲۵ به ایران و بعد به همدان منتقل شد.
حرص وافری داشت که به بیماران بالاخص نیازمندان رسیدگی کند، بیش از چهل سال عمر خود را در جهت خدمت به مردم و معاینه و درمان بیماران صرف کرد. 
در نجات جان (زنان زائو و نوزادان) و سلامتی آنها تلاش بسیار کرد و از آنها که پول نداشتند و بی‌بضاعت بودند نه تنها پولی دریافت نمی‌کرد، بلکه به آنها نیز کمک نیز می‌کرد.
۲۶ سال از حسنک فلج (لال، ناشنوا و معلول) که از پرورشگاه به فرزندی قبول کرده بود نگهداری و شخصا از او پرستاری می‌کرد.
دکتر میرهادی نویسنده، شاعر، خطاط، نوازنده، بالرین، هنرمند تئاتر و پزشک حاذق یکی از برجستگان در سطح ملی و بین‌المللی در حوزه‌های(اجتماعی، هنری، علم پزشکی، فرهنگی، قرآنی، محیط‌زیستی و حقوق بشری) بود. 
وی‌ جوانان را تشویق و نیازمندان را حمایت مالی و معنوی می‌کرد. طبق نظر کارشناسان تئاتر میرهادی ذاتا تئاتری بودو شایسته تحسین(محمدعلی کشاورز، علی نصیریان).
از نظر درمان نقل است از دکتر زنده‌یاد محمود منصور که بیماری را در کمیسیون پزشکی با رای اکثریت جواب کرده بودند، دکتر میرهادی با تجویز دارو مریض را درمان کرد.
در یکی از بیمارستان‌های تهران زائو و کودکی را که هر دو در خطر بودند را نجات داد. 
قرآن را با جوهر قرمز به زبان فارسی ترجمه کرد. حساس به حفظ محیط زیست بود.
در آلمان و در زمان بمباران خانه‌ها و ساختمان‌ها و شلیک توپ دکتر، گُلی را استتار و خود را به خطر می‌اندازد تا گُل آسیب نبیند.به جانداران، نباتات، حتی وسائل و اجناس کهنه، کاغذپاره و.... اهمیت می‌داد.
روی کاغذ باطله با مداد کوچک تراشیده شده دارو می‌نوشت. اشیاء مرده را زنده می‌کرد. هیچ بیمار نیازمندی بدون درمان نگذاشت.
دکتر ایراندخت میرهادی یکی از ۴ نفر برتر جهانی از نظر(پزشکی، انسانی، کمک و خدمت به مردم بدون چشم‌داشت مادی و ساده زیستی) است.
بسیاری ازخاطرات و نقل قول‌های وی موجود است که مجال گفتن نیست و به این مختصر اکتفا می‌کنیم.
دکتر میرهادی انسانی مردم دوست بود و عاشقانه در درمان و نجات بیماران تلاش می‌کرد. 
در قصه‌نویسی دستی داشت، اگر خالق سبکی نبود اما باید پذیرفت صاحب ذوق و ابتکار بود. گاهی شعر می‌گفت. با هنرمندان همدانی و در شهرهای مختلف اجراهای تئاتر زیادی داشت. 
نمایش‌های «آی باکلا آی بی‌کلا»، «آدم وحوا»، «مردی روی بالکن»، «مستاجر»، «ننه مومیائی»، «لونه شغال»، «دو جلاد»، «جعفرخان ازفرنگ آمده»، «بلبل سرگشته» و.... از جمله آثار وی هستند. 
کتاب‌های «غول و عروسک»، «هدیه»، «ترانه‌های ساده»، «پائیزان»، «بهارک»، «زنبق آبی» و «عنکبوت سیاه» آثاری هستند که از وی به جامانده آمد. 
کتاب «خاطرات و زندگی دکتر ایراندخت میرهادی» به کوشش آذر  میرهادی و نیز «گل‌برگی بر آب» و «دختر فرشباف»، نوشته‌ها و سروده‌های دکتر میرهادی به کوشش فرهاد میرهادی منتشر شده است. 
۱۳شهریور ۱۳۶۸ بانوی بزرگ و هنرمند مردمی در مطبش در حین کار بر اثر سکته قلبی چشم ازجهان فروبست و آفتاب عمرش برای همیشه غروب کرد و بیماران، افراد بی‌سرپرست و ستم دیده‌ای را که حامی آنان بود تنها گذاشت و رفت. وی را بنا به خواسته خود در باغ بهشت همدان به‌خاک سپردند. 
روحش شاد و یادش گرامی باد.
با سپاس از استاد #علی_نایینی عزیز

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.