قدس آنلاین- «صور اسرافیل» از جمله جراید دوره قاجار است که ۸ خرداد ۱۱۱ سال پیش، نخستین شمارهاش منتشر و اگر چه بسرعت جوانمرگ میشود اما در همان دوره کوتاه، برای خودش کلی طرفدار دست و پا میکند، جنجالی و تأثیرگذار میشود و البته مدیر و همه کارهاش را هم میفرستد بالای دار!
■ ۲۴ هزار نسخه!
بیراه نیست اگر گزارش امروز، شرح حال مشترکی از «صوراسرافیل» و مدیرش «میرزا جهانگیرخان شیرازی» از کار در بیاید. چه اینکه شهرت و البته مرگ و زندگی جهانگیرخان و «صور اسرافیل» جوری به هم گره خورده است که نمیشود آنها را از هم جدا فرض کرد و در باره شان حرف زد. مردم، سیاستمداران و روزنامه خوانهای ۱۰۰ سال پیش هم جهانگیرخان را بیشتر از «شیرازی» با نام «میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل» میشناختند. پس اجازه بدهید اول، چند سطر درباره «صور اسرافیل» بنویسیم و پس از آن برویم سراغ «میرزا جهانگیرخان».
آغاز نهضت مشروطه بود و شور و حال مشروطه خواهی به اوج رسیده بود که «میرزا قاسم خان تبریزی» تصمیم گرفت با سرمایه خودش، روزنامهای را به راه بیندازد. برای این کار به همکاری و مدیریت «میرزا جهانگیرخان» دل بسته بود و فضای سیاسی اجتماعی آن روزگار که جای یک روزنامه آزاد و مستقل در آن خالی بود. «صور اسرافیل» از همان شماره اول با نگاه روشنفکرانه و مقالات تند و تیز علیه استبداد محمد علی شاه، جایگاه مناسبی میان مردم پیدا کرد و حتی گفتهاند در ادامه به تیراژ ۲۴هزار نسخه هم رسید! هرچند امروز و اصطلاحاً از آن به عنوان روزنامه یاد میکنیم اما در واقع جریدهای بود که اگر مشکلی برایش پیش نمیآمد، هفتهای یکبار منتشر میشد.
■ شاگرد «فرصت شیرازی»
درباره «میرزا جهانگیرخان» در سایت «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» میخوانیم: «... فرزند آقا رجبعلی در ۱۲۹۲ ق در شیراز متولد شد. پدرش را در کودکی از دست داد و تربیت او را عمه و مادربزرگش برعهده گرفتند. در پنج سالگی به تهران آمد و ۹ سال بعد در ۱۳۰۶ مجدد به شیراز بازگشت. پس از پایان تحصیل مقدماتی در شیراز و فراگرفتن دورههای نجوم، ریاضی، منطق و خوشنویسی نزد فرصت شیرازی، ۱۹ ساله بود که بار دیگر راهی تهران شد و تحصیل خود را در مدرسه دارالفنون تکمیل کرد... پس از پایان تحصیلات از سوی حسینقلیخان نظامالسلطنه، به احتمال زیاد در دوره وزارت مالیه وی در قزوین به کاری گمارده شد... با آغاز جریان مشروطه خواهی همین که ندای آزادی و مشروطه بلند شد به تهران بازگشت».
■ فرقه بابیه
هنوز هم برخیها در نوشته هایشان از او با عنوان «شهید مشروطه خواهی» یاد میکنند و البته درباره افکار و اندیشهها و گرایشهایش کمتر حرف میزنند. در اینکه «میرزا جهانگیرخان» روحیه ضد استبدادی داشته و در مشروطه خواهی بسیار داغ و پر شور و حرارت بوده شکی نیست. درباره «صور اسرافیل»، مطالب و مقالاتی که علیه محمد علی شاه قاجار مینویسد و در درستکاری حرفهایاش هم شک و شبههای وجود ندارد. «میرزا جهانگیرخان» و همکاران کم شمارش بارها رشوههای دربار و یا مقامهای مختلف را که به بهانههای مختلف برای شان فرستاده میشد، رد کرده و در نشریه شان درباره آن افشاگری هم کرده و قول داده بودند هرگز وابسته به این و آن نشوند. با این وجود شکی هم وجود ندارد که «میرزا جهانگیرخان» دارای گرایشهای «ازلی» است. ازلیها در واقع فرقهای منشعب از «بابیه» هستند که در آن روزگار برای خودشان طرفدارانی را در گوشه و کنار ایران دست و پا کرده بودند. همه اسناد و نوشتههای تاریخی متفق القولند که: «در سالهای آغازین سلطنت مظفرالدین شاه با حاجی شیخ هادی نجمآبادی آشنا و از مریدان مخصوص او شد و در همین محفل به بابیه پیوست... او از علاقهمندان اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، داماد «یحیی صبح ازل» بود...».
■ ترور امین السلطان
گمان نکنید میرزا جهانگیر خان فقط در روزنامه نگاری و علاقهمندی به فرقه «بابیه» خلاصه میشود. با آغاز مشروطهخواهی، اطراف انجمنهای ریز و درشتی که اینجا و آنجا مثل قارچ از زمین سر در میآورند، میچرخد و در تندروترین آنها عضو میشود. بعد از تشکیل اولین دوره مجلس شورای ملی و استقرار مشروطه هم آرام نمیگیرد و به همراه دیگر تندروان مخالف محمدعلی شاه به کمیته ملی میپیوندد. اگرچه فقط «میرزا» و اهل قلم به نظر میرسد اما در حزب تندرو «اجتماعیون عامیون» رفیق ششدانگ «حیدر خان عمو اوغلی» هم هست که طراحی ترور «امین السلطان» را به عهده داشته است. «صور اسرافیل» در اولین شماره پس از ترور امین السلطان، ضارب را «عباس» و جوانی عصبانی و البته متمول معرفی میکند اما در شماره بعدی او را جوانی وطن پرست معرفی کرده و مینویسد: «... از طرف مجاهدین اسلامی اعلان میشود قرعه برای کشتن میرزا علیاصغرخان خائنالسلطان – امین السلطان – به اسم عباس آقا در آمد...»!
■ ۳۲ شماره
از شماره ۱۵ به بعد «میرزا علی اکبرخان قزوینی» یا همان «دهخدا» معروف هم با امضای «دخو» و مطلب چرند و پرند به «صور اسرافیل» میپیوندد تا کار و بار «جهانگیر خان» و روزنامهاش بالا بگیرد. البته محبوبیت میان مردم و مشروطه خواهان، برای «صور اسرافیل» ارزان تمام نمیشود و بارها به بهانههای مختلف، گاه به دستور فلان مقام، گاه به دلیل مصلحت و گاه با حکم مجلس آن زمان توقیف و تعطیل میشود. به دلیل مقالاتی که علیه گروهی از روحانیان در آن نوشته میشود و توهین به برخی مقدسات، نویسندگان آن تکفیر میشوند. نقش «دهخدا» هم در مطالب طنز و مقالههای داغ «صور اسرافیل» آن قدر پررنگ است که برخی از تاریخ نویسان حاضر شدهاند، کشته شدن «میرزا جهانگیرخان» را به گردن «دهخدا» بیندازند! از دیدگاه آنها جهانگیرخان، جوان پرشور و البته کم تجربهای بود که پای تند رویهای همکارانش از جمله «دهخدا» در نهایت و با ۳۲ شماره روزنامه، خود را به کشتن داد!
■ آخرین شماره
البته منصفانه نیست که به سبک برخی از تاریخ نویسان، همه تقصیرها را به گردن «دهخدا» یا فقط تندرویهای «صور اسرافیل» بیندازیم. واقعیت این است که بیش از همه مخالفان «صور اسرافیل»، این محمد علی شاه و طرفدارانش هستند که کینه «جهانگیرخان» را به دل گرفتهاند. بنابراین وقتی محمد علی شاه مجلس را به توپ میبندد، به تصور خودش بساط مشروطه خواهی را بر میچیند و دوره استبداد صغیر را آغاز میکند، فرصت برای انتقام جویی هم فراهم میشود. شاه به تخت بازگشته، از میان رجال سرشناس، دستور دستگیری هشت نفر را میدهد. یکی از آنها میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل است که پس از شکنجه به شکل فجیعی به دار آویخته میشود. او در آخرین مقالهاش در «صور اسرافیل» نوشته بود: «… ما هم از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچ وقت نمیگوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بیدینها شدیم زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راهند و عنقریب خواهند رسید...». آخرین شماره «صور اسرافیل» پس از مرگ جهانگیرخان توسط «دهخدا» و آن هم خارج از ایران منتشر میشود.
نظر شما