به لحاظ تاریخی از همان سال 58 چه لیبرال‌ها و مارکسیست‌ها و چه مذهبی‌ها در مقاطع گوناگون ادعای فروپاشی نزدیک جمهوری اسلامی را می‌کردند، ویژگی مشترکشان هم قاطع حرف زدن بود. یک نمونه مخملباف است که به نمونه‌های امروزی شباهت بیشتری دارد.

پیش‌درآمد
بروز انقلاب اسلامی پدیده‌ای منحصر به فرد بود و امروز بعد از چهل سال، تثبیت و ماندگاری آن نیز پدیده‌ای منحصر به فرد شده است چرا که طی این چهل سال تغییر و تحولات جامعه آن قدر پیچیده بوده که نه تنها نظریه «انقلاب‌ها فرزندان خود را می‌خورند» رد شد بلکه در پروژه‌ای ناخواسته یا خواسته مدعیان اولیه انقلابیون، امروز به دنبال اضمحلال و تغییر انقلاب اسلامی هستند البته با ادبیات و گفتمان اصلاح و رجوع به اصول اولیه انقلاب اسلامی.  طی این چهل سال دولت‌های مختلفی با گرایش‌های سیاسی متضاد برسرکار آمدند اما برخی از آنها آرمان‌های انقلاب اسلامی را به چالش کشیده‌اند. از این جهت رهبر معظم انقلاب هر ساله و در مناسبت‌های مختلف به ویژه سخنرانی ابتدای سال، مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) و دیدار با دانشجویان به بازخوانی آرمان‌های امام خمینی(ره) و مسیر طی شده چهل ساله پرداخته‌اند. در دیدار دو روز پیش رهبر معظم انقلاب با دانشجویان به مناسبت ماه مبارک رمضان، این بازخوانی بار دیگر صراحتا تکرار شد.  «از اول انقلاب یک تفکر غلطی وجود داشت که انقلاب تا وقت تشکیل نظام است وقتی که نظام تشکیل شد و نهادها و مقررات و دیوان سالاری و مانند اینها مستقر شد.  دیگر انقلاب برود دنبال کارش. دیگر کاری با انقلاب نداریم، انقلاب را هم معنا میکنند به تنش و دعوا.» یا «نظام را نفی کنند به عنوان این که ما انقلابی هستیم؛ ارزشهای نظام، ارکان نظام، بنیان‌های نظام را زیر سوال ببرند به عنوان این که ما انقلابی هستیم، انقلابی‌گیری به معنای ویرانگری نیست، انقلابی‌گری فقط در بستر و مسیر نظام اسلامی امکان‌پذیر است. انقلابی‌گری، ساختار شکنی نیست.» اما ضمیر سخن ایشان کیست؟ چه کسانی طی چهل سال اخیر تلاش کردند که ضمن زیر سوال بردن مفهوم انقلابی‌گری، مفهومی جعلی از انقلاب ارائه بدهند؟ نمونه‌های مصداقی تاریخی زیادی در این زمینه وجود دارد ولی دو دوره دولت اخیر بیشتر از همه می‌تواند در این زمینه مورد توجه قرارگیرد.  
رهبر معظم انقلاب در حالی که همواره پدرانه حامی دولت‌ها بودند ولی در موارد متعددی تذکرات صریحی ‌دادند از جمله در دیدار مسئولان و اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی که فرمودند «کسانی که همه امکانات کشور دستشان هست یا بوده حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند.» این بازیگران داخلی اپوزیسیون، حامیانی اجتماعی ولو اندک نیز دارند که در برهه‌های خاص غوغاسالاری می‌کنند و با نامه‌نگاری یا بست‌نشینی سعی در جلب توجه دارند. جمعی از فعالین فرهنگی و دانشجویی در سیزدهمین نشست گفتار عصر در حسینیه هنر مشهد، تحلیل این جریان را از زبان وحید جلیلی شنیدند. علاوه بر این میثم ظهوریان و احسان صفرزاده ابعاد مختلف این جریان را نقد و بررسی کردند.
وحید جلیلی چندی پیش نظریه هجوم دیمنتورها به انقلاب اسلامی را مطرح کرده بود، دیمنتور یا دیوانه‌ساز نام موجودی در فیلم‌های هری پاتر است که وظیفه‌اش گرفتن امید، نشاط و روحیه از افراد است. 
■■■
وحید جلیلی این جریان را یک فرصت مناسب می‌داند که در معارف انقلاب و دین تأملات بیشتری کنیم و برای پیدا کردن پاسخ‌هایی در جهت تبیین وضع موجود منابع معرفتی خودمان را ورق بزنیم تا ببینیم حرف تازه‌ای برای گفتند دارند یا نه.  این فعال فرهنگی می‌گوید: «خوشبختانه فرصت‌های خوبی پیش می‌آید که بنا بر احادیث شریف ائمه معصوم (ع)، معارف دینی ما تا قیامت تازه هستند و وقتی به آن‌ها مراجعه می‌کنیم می‌بینیم به‌دقت و روشنی می‌توانند شرایط ما را توضیح بدهند و برای رفتن به سمت افق‌های نورانی‌تر را پیش روی مؤمنان بگذارند.»
وی ادامه می‌دهد: «امروز می‌بینیم که چهره‌های جدیدی به طیف دیمنتورها در حال اضافه شدن هستند، اما ماجرای انسداد و بن‌بست و هشدار به فروپاشی این افراد چیست که هم از حلقوم یک سری سلطنت‌طلب‌ها و منافقین و ضدانقلاب‌ها درمی‌آید و هم از زبان کسانی که درگذشته نزدیک در کاروان انقلاب حضور داشتند. آیا آن سلطنت‌طلب‌ها هم نگران فروپاشی جمهوری اسلامی هستند و هشدار می‌دهند که جلوی آن را بگیرند؟ مثل همین دوستانی که می‌گویند دلمان می‌سوزد که از فروپاشی سخن می‌گوییم.»

نمونه‌های تاریخی از مخملباف تا سروش و نهضت آزادی
مسئول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پاسخ به این پرسش را در دو بعد تاریخی و نظری می‌داند و در خصوص بعد تاریخی‌اش به نمونه‌ افراد مختلفی اشاره و ویژگی‌های مشترکشان را تشریح می‌کند: «به لحاظ تاریخی از همان سال 58 چه لیبرال‌ها و مارکسیست‌ها و چه مذهبی‌ها در مقاطع گوناگون ادعای فروپاشی نزدیک جمهوری اسلامی را می‌کردند، ویژگی مشترکشان هم قاطع حرف زدن بود. 
یک نمونه مخملباف است که به نمونه‌های امروزی شباهت بیشتری دارد، او علمدار عدالت‌خواهی در زمان خودش، مایه امید  مبدأ تحول بود، آثار و سخنانش هم هست، ارادت و وابستگی جماعت انقلابی به او هم مشخص است. این آدم نه‌تنها ریزش کرد بلکه به جبهه مقابل پیوست.» 
وی فیلم شب‌های زاینده‌رود مخملباف را جمع‌بندی نگاه او از دهه اول انقلاب می‌داند و می‌گوید: «صبر لازم است که مشخص شود آن حرف‌های قطعی هشدار گونه چه مقدار واقعیت داشته است. اکنون که 30 سال گذشته معلوم می‌شود که آیا انقلاب فروپاشیده یا مخملباف؟»

 پیوند غرب‌زده‌ها و غرب‌ستیزان
وی با بیان این‌که «نهضت آزادی نمونه دیگری است که 90 نفرشان نامه نوشتند و مضامینش شبیه نامه‌های امروزی است. مثلاً در عدالت به هیچ جا نرسیده‌ایم یا حکومت با مردم فاصله دارد. 
دکتر سروش هم نمونه دیگری است که فروپاشی ولایت‌فقیه را مطرح کرد، درست زمانی که امام تفکر اسلام انقلابی و اسلام آمریکایی را مطرح می‌کرد» به پیوند دو جریان متفاوت اشاره می‌کند و می‌گوید: «حرف‌هایی که در یک سال اخیر بویژه پس از انتخابات عمدتاً مطرح می‌شود نشان می‌دهد که هم غربزده‌های عمیق و هم مدعیان غرب‌شناسی و غرب‌ستیزی به ائتلاف نانوشته‌ای رسیده‌اند و این حرف‌ها را می‌زنند.»

 تئوری مسئولیت گریزی
مسئول شورای سیاست‌گذاری جشنواره عمار با مطرح کردن «مسئولیت گریزی» که برخی دنبال تئوریزه کردن آن هستند، ادامه می‌دهد: «برای رسیدن به هر هدفی تلاش و کوشش لازم است، رسیدن به هر قله‌ای لوازمی دارد و باید مقدماتش را آماده کرد، عده‌ای هم در مسیر کم می‌آورند. بعد از مرداد 32 جریان‌های زیادی در کشور شکل گرفتند که عمدتاً مذهبی بودند و با 15 خرداد اوج گرفتند، اما در دهه 50 عده‌ای از آن‌ها که سابقه مذهبی داشتند و با ادبیات دینی وارد مبارزه شده بودند، بیانیه تغییر ایدئولوژی دادند و گفتند اسلام دین مبارزه نیست بلکه مارکسیست علم مبارزه است.»

 عدالت‌خواهی فردی یا جمعی؟
جلیلی اشاره‌ای به معنویت فردی و خطرات آن و مشابهتش با عدالت‌خواهی فردی می‌کند و می‌گوید: «یک‌زمانی برخی دنبال معنویت فردی بودند همان زمان تذکر می‌دادم که این نوع معنویت ایده‌آل اسلام نیست معنویت فردی نباید موجب تخریب آحاد بشود.  اکنون با عدالت  مناسکی مواجه هستیم! امامت در اندیشه اسلامی نخ تسبیح معنویت و عدالت است. همان‌طور که معنویت اشرافی داریم عدالت‌طلبی اشرافی هم می‌توانیم داشته باشیم.» مسئول شورای سیاست‌گذاری جشنواره عمار در ادامه تحلیل نظری این جریان به مفهوم قرآنی ارجاف اشاره می‌کند و می‌گوید: «ارجاف به معنای خالی کردن دل مردم است، بعضی از نوشته‌های اخیر کاملاً کارکردش همین است تا میدان جهاد و مبارزه با استکبار خالی شود. می‌گویند چرا سوریه رفتید؟ آقای حججی چرا شهید سلطه‌جویی قاسم سلیمانی شدی؟ چنین تصوراتی دارند. در برابر سخن رهبری درباره حمایت از کالای ایرانی می‌گویند این حرف‌ها برای سرگرمی مردم است و باید مثل سال 57 انقلاب کرد.»

 در مقابله یأس افکنان چه باید کرد؟
وی بخش پایانی سخنانش را به ارائه راهکار در مقابل این جریان یأس افکن اختصاص می‌دهد و می‌گوید: «دیدن صرفاً سیاهی‌ها اشتباه است، بخصوص اگر واقعاً سیاهی باشد چون آن‌ها کارآمدترین بخش‌ها را سیاه می‌بینند، وقتی حضور ایران در سوریه را می‌زنند معلوم است که با بقیه بخش‌های نظام چه می‌کنند. این‌ها دنبال شکوفایی انقلاب نیستند.  زمان همه‌چیز را نشان خواهد داد که آیا انقلاب اسلامی فروپاشیده یا شما؟ ما در بهترین وضع هستیم، ولی دو رویکرد در حال جنگ هستند. یکی می‌خواهد با استفاده از ظرفیت‌ها مشکلات جمهوری اسلامی را حل کند و یکی می‌خواهد جمهوری اسلامی را با مشکلات حل کند. آحاد مردم بایستی احساس مسئولیت کنند و اگر این اتفاق بیفتد مشکلات یکی پس از دیگری حل می‌شود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.