من زیباترین صفات را در این چهره‌ها دیده‌ام و گاهی دست و دلم می‌لرزد که نتوانم تصویرشان را به زیبایی خلق کنم. برای همین همیشه از خود صاحب تصویر مدد می‌خواهم. اطمینان دارم که لبخند و ایمان و صداقت چهره‌های مصمم‌شان تظاهر را از دیوارهای این شهر پاک می‌کند.

سوژه هایم خودشان به سراغم می آیند

فکر می‌کنم اولین بار او را در تلویزیون دیدم. در یکی از همایش هایی که با موضوع دفاع مقدس برگزار می‌شد، گوشه سِن مردی روی یک چهارپایه نشسته بود و بی وقفه قلمش روی بوم می‌دوید. دوربین هر از چندگاهی تصویر یک بوم سفید را نشان می‌داد که رفته رفته رنگی می‌شود. احمد منصوب، نقاش چیره دستی است که شاید کمتر کسی در شهرمان باشد که با نام یا چهره او آشنا نباشد. البته این یک واقعیت تلخ است که معمولاً نقاش‌ها کمتر از آثارشان شناخته می‌شوند. همه ما هزار بار از کنار چهره شهید چراغچی در خیابان احمدآباد که روی یکی از دیوارهای بیمارستان قائم نقاشی شده رد شدیم بی آنکه امضای «منصوب» را زیر طرح او ببینیم. 
خالق این نقاشی‌های دیواری که واقعی‌تر از هر تصویر دیگری است، امروز چهار دهه از زندگی بابرکتش می‌گذرد. مردی با قدی نسبتاً بلند، موهای بور و عینکی که از چشمانش جدا نمی‌شود. دیوارهای این شهر، می‌دانند او چقدر عاشق است و همین عشق خالصانه فرصت خلق زیبایی را به او داده است. بتازگی عده ای از فعالان فرهنگی و هنرمندان به میزبانی نهضت مردمی پوستر انقلاب در سالروز تولد این نقاش مشهدی، مراسم تقدیری را برگزار کرده‌اند و ما نیز به همین بهانه با وی همکلام می‌شویم.

■ از شروع کارتان برایمان بگویید؟
رگه‌هایی از هنر در خانه‌مان بود، برادرم که بعدها شهید شد در نوجوانی‌ یک روز بیرون از خانه رفت و وقتی برگشت برای خودش یک بوم و تعدادی رنگ روغن خرید. رفت گوشه‌ای و شروع کرد به کشیدن تصویر امام(ره). بعد از آن در همه راهپیمایی‌ها، آن نقاشی همراهش بود. اصلاً خود او بود که من را هم مدام تشویق می‌کرد، حتی بعد از شهادتش. بعد از رفتنش سراغ قلم و رنگ‌هایش را گرفتم و همان اول، چند چهره از روی خودش کشیدم. آن روزها شاید مرور همان تصاویر، درد دوری‌اش را تسکین می‌داد. بعد از آن، سراغ رزمندگان و شهدای دیگری رفتم که می‌شناختم. از نظرات‌شان فهمیدم در انتقال حس و حال خوبی که خودم موقع نقاشی دارم موفق بوده‌ام‌. بعد از آن، علاقه‌ام به ترسیم پرتره، خاصه چهره شهدا بیشتر شد.بعد از مدتی شاگردی نزد استاد «هنرجو» برای یادگیری بیشتر به تهران رفتم: اوایل دهه ۷۰ که در تهران دانشجو بودم، روی دیوارهای شهر نقاشی‌های بزرگی را می‌دیدم که در خیابان‌ها و بزرگراه‌ها به خوبی در معرض دید مردم قرار گرفته بود و عظمت آن‌ها یاد شهدا را زنده می‌کرد. خیلی دوست داشتم من هم بتوانم خاطره شهیدان را در کوچه پس کوچه‌های شهرم برای مردم زنده کنم. 

 اولین تصویری که کشیدید چه بود؟
اولین تصویر را روی دیوار در سال 75 در خیابان چهارطبقه کشیدم. بازخوردهای کار اولم مثبت بود و توجه مردم سال به سال نسبت به نقاشی‌های دیواری بیشتر شده است.
سال گذشته تصویر غلامرضا سماعی و مرتضی عطایی، از مدافعان حرم را روی دیوارهای شهر کشیدم. بیشتر کارهایم مربوط به شهداست و در این 22 سال تأثیرگذاری‌ای را که در این موضوع دیدم، در هیچ مورد مشابهی ندیدم. شما ببینید فردوسی 30 سال تلاش می‌کند تا شاهنامه را تألیف کند. تلقی من این است نقاشی من به نوعی در ادامه حماسه‌های این ملت است. ما به شهدا و مددجویی از آن‌ها نیاز داریم. نسل جوان باید با این الگوها آشنا شوند به همین خاطر معتقدم تصویرشان همیشه باید در منظر ما باشد. 
هنوز هم مثل قدیم‌ها هیجان دارم و لذت همنشینی و انس با شهدا برایم بسیار مغتنم است‌. گاهی ساعت‌ها به تک‌تک اجزای صورت شهیدی که قصد به تصویر کشیدن صورت بی‌ریایش را دارم چشم می‌دوزم. در حین کار روی داربست با شوق و آرامش با او حرف می‌زنم و خودمانی می‌شوم. در همه لحظات سختی که زیر آفتاب داغ شهر مشغول کارم، به این فکر می‌کنم من چقدر خوشبختم که سوژه‌هایم خودشان به سراغم می‌آیند. من زیباترین صفات را در این چهره‌ها دیده‌ام و گاهی دست و دلم می‌لرزد که نتوانم تصویرشان را به زیبایی خلق کنم. برای همین همیشه از خود صاحب تصویر مدد می‌خواهم. اطمینان دارم که لبخند و ایمان و صداقت چهره‌های مصمم‌شان تظاهر را از دیوارهای این شهر پاک می‌کند.

 با کدام شهید بیشتر مأنوس هستید؟
راستش را بخواهید همه تصاویری که تا به حال کشیده‌ام برایم ارزشمند است. برای من شهید کاوه نماد قهرمانی، شهید برونسی نماد ایمان و دینداری و شهید شوشتری نشانه استقامت و ایستادگی است. 

 شاید خیلی‌ها دوست داشته باشند بدانند هنرمندی که این قدر زیبا و حیرت‌انگیز شهرمان را با نقاشی هایش زیبا می‌کند، چرا فقط سراغ تصاویر شهدا می‌رود؟
به نظر شما آیا هنر جز برای رسیدن به کمال است؟ به نظر من کمال در این چهره‌ها متجلی است. عشق، شجاعت و از خودگذشتگی در شهید متجلی است. زیباترین جلوه‌های هستی را من در چهره شهدا می‌بینم. وظیفه‌ای هم در قبال شهدا و خانواده‌های داغدار آنان در خود حس می‌کنم. 
در حین کار و بعد از کار شاهد لطف مردم بوده و هستم، منتها بعضی از دوستان هنرمند نقدهایی دارند. خب هر هنرمندی سبک کار خودش را دارد، یک نفر رئال می‌پسندد، یکی اکسپرسیونیسم کار می‌کند، یکی امپرسیونیسم را دوست دارد، این‌ها متفاوت است به همین دلیل ممکن است کسی که مدرن کار می‌کند به شیوه کاری من نقد داشته باشد، خب من هم به شیوه کار مدرن نقد دارم و خیلی هم حرف در این باره دارم. خیلی از جاها فقط فیگور و تیپ هنرمند عرضه می‌شود، متأسفانه خیلی‌ها گارد هم می‌گیرند و اثر هنری می‌شود مثال لباس پادشاه و می‌گویند هنر همین است و بس و اگر قبول نکنی متهم می‌شوی به بی‌سوادی. راحت‌ترین کار این است که به سمت هنر مدرن بروی و با چهارتا لکه و رنگ و این حرف‌ها خودت را توجیه کنی. البته معدود افرادی هم هستند که صادقانه کار می‌کنند و قابل احترام‌اند. 

 از سختی‌های کار در نقاشی دیواری برایمان بگویید؟ 
کار ما چهار سختی دارد؛ اولین سختی بحث بزرگ بودن کار است، مثلاً چهره شهیدی کشیدم که 6 متر فقط صورت بوده. در یک طبقه فقط موها و پیشانی شهید را کار کردم، در یک طبقه فقط چشم و ابرو را کار کردم و بعد باز در همین کار وقتی چشم سمت راست را کار می‌کردم، چشم سمت چپ آن قدر فاصله داشته که تسلطی به آن نداشتم و به قول معروف در دل کار گم می‌شدم. البته از امکانات روز برای طراحی دقیق استفاده می‌کنم، اما کسی که روی بوم کار می‌کند هر قلمی که روی بوم می‌زند می‌فهمد که چه کار کرده و تناسب کار به چه صورت است ولی وقتی در آن سایز بزرگ کار می‌کنی، باید مثلاً از طبقه دهم داربست پله پله بیایی پایین بعد 100 متر، 200 متر فاصله بگیری که ببینی رنگ و طرح مناسب هست یا نه. دوم اینکه کار با رنگ تمام پلاستیک باید انجام شود و به خاطر اینکه با آب ترکیب می‌شود، سریع تبخیر می‌شود و باید سرعت عمل بالایی داشت. سومین سختی ارتفاع بالاست که خطرات جانی و سقوط کردن را دارد و چهارمین مورد هم سردی و گرمی هواست که در باد و باران و گرمای تابستان و سرمای زمستان باید کار کنیم. کسی که نقاشی دیواری را به صورت جدی کار می‌کند، عشق و علاقه خاصی باید داشته باشد؛ از آب و گل در آوردن کار خیلی سخت است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.