همیشه لازم نیست برای تجربه‌های وحشتناک، پای فیلم‌های ترسناک بنشینید گاهی اوقات با سفرکردن به نقاطی که پُر از داستان‌ها و افسانه‌های عجیب و غریبی است که مردم این منطقه‌ها سینه به سینه آن‌ها را حفظ و برای هم تعریف کرده‌اند و با شنیدن آن‌ها و سفر به این مکان‌های دیدنی، می‌توان چنین چیزی را تجربه کرد. لازم هم نیست دلار و یوروی بی‌زبان را خرج کرد و به کشورهای دیگر رفت. در همین ایران خودمان کم از این دست مکان‌ها نداریم که فرنگی‌ها برایش سر و دست می‌شکنند، اما خومان حتی اسمش را هم نشنیده‌ایم.

سفر با طعم وحشت

کویر ریگ جن!
اهالی کویر می‌گویند که ماسه زارهای بیابانی محل ملاقات با شیطان و ارواح خبیثه است و داستان سرایی‌های زیادی هم در این باره در ادبیات ما نقل شده است. کویر ریگ جن در استان سمنان یکی از معروف‌ترین کویرهای ایران است که تا سال 1380 هیچ ایرانی‌ای به خاطر داستان‌هایی که محلی‌ها در مورد آن نقل می‌کردند، جرئت پا گذاشتن را به آنجا نداشت و حتی در هیچ نقشه جغرافیایی نامی از این صحرای، به معنای واقعی کلمه، «بی‌آب و علف» برده نشده است و همه این موارد به اضافه موانع طبیعی مثل باتلاق‌های نمک پرشمار و دمای بسیار زیاد و... دست به دست هم داد تا سال‌ها این منطقه برای مردم مخفی باقی بماند و افسانه‌سرایی برای آن آغاز شود. شاید بهتر است بگوییم که بخل آسمان و قهر زمین ریگ جن را تبدیل به سرزمین افسانه‌ها کرده است. در طول تاریخ از مردمان ساکن حاشیه ریگ‌جن داستان‌ها و افسانه‌های زیادی در مورد این کویر ناشناخته نقل شده است. مثلاً حاشیه‌نشینان و محلی‌های این منطقه، چوپان‌ها و ساربان‌ها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگ‌جن فرستاده می‌شود! یکی از کاوشگران در خاطراتش می‌گوید که حتی شترهای اهالی کویر هم وقتی به این منطقه می‌رسند، می‌ایستند و به‌هیچ‌عنوان حرکت نمی‌کنند! یا اینکه مردم حرکت تپه‌های ماسه‌ای و تغییر شکل آن‌ها را دلیلی بر وجود قدرت‌های شیطانی در این منطقه می‌دانستند و حتی می‌دانند. یا اینکه در چندین سال اخیر به این نتیجه رسیده بودند که اینجا مثلث برمودای ثانی است و برای همین آدم‌ها در آن دفن می‌شوند. سون هدین که خودش یک‌بار تلاش ناموفقی برای سفر به کویر ریگ‌جن دارد در کتابش روایت می‌کند که در مرکز ریگ جن بهشت گمشده‌ای وجود دارد. در این بهشت دریاچه‌ای هست و در کنار آن جنگل‌های انبوه قرار دارند. شیاطین پشم شترها را در آنجا رها کرده‌اند و هرکس به این منطقه دست یابد، ثروتمند خواهد شد. داستان دیگری که در مورد این کویر نقل می‌شده، این است که هنگام روز وقتی شخصی از کاروان عقب می‌ماند و کاروان تپه‌های شنی را پشت سر می‌گذاشت، از دید پنهان می‌شد و شخص عقب‌افتاده ناگهان حس می‌کرد که نام او را صدا می‌کنند. آن‌ هم با صدایی آشنا که شبیه به صدای همسفران اوست. او به این صورت از راه اصلی بیرون کشیده شده و نابود می‌گردد. گاه در نیمه‌شب صدای کاروانی را می‌شنوند و چون به سمت آن می‌روند و روز فرا می‌رسد، درمی‌یابند که راه را گم‌ کرده‌اند. داستان‌های عجیب دیگری نیز در مورد ریگ جن بر سر زبان‌هاست. در منطقه آقابزرگی مارهای عظیمی وجود داشته که چون روح شیطان در آن‌ها دمیده شده با فرارسیدن شب با افروخته شدن آتش کاروانیان، به وجود آن‌ها پی برده و به آن‌ها حمله می‌کردند. یا آلفونس گابریل، محقق و کویرنورد اتریشی روایت می‌کند در منطقه زنگی احمد در هنگام توقف کوتاهی در تپه‌های ماسه‌ای، وجود مگسی در میان کاروان باعث ایجاد ترس بسیار زیادی میان‌ همراهان او می‌شود چنانکه آن‌ها مگس را شیطانی می‌دانستند که به شکل مگس در بین آنان ظاهرشده است.  ریگ‌جن را سون‌هدین سوئدی در سال 1279خورشیدی کشف کرد. بعدازآن هم آلفونس گابریل در سال 1309خورشیدی از نزدیکی آن رد شد؛ با اینکه هردو تصمیم داشتند دل را به دریا بزنند و از وسط این کویر اسرار آمیز عبور کنند،اما هیچ‌کدام موفق به انجام این کار نشدند و داستان‌های محلی‌ها آن‌ها را ترساند و عبور از ریگ‌جن تا سال‌ها بعد برای کویرنوردان به‌صورت یک رؤیا باقی ماند تا اینکه بالاخره در سال 1376 طلسم این کویر توسط علی پارسا، کویرشناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه میران زاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما برفراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ‌چیز شگفت‌انگیزی در ریگ جن وجود ندارد. پارسا، یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و بعدازآن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند و نه گرفتار ارواح سرگردان شدند و نه جن‌زده!

• چه‌طور برویم؟
یکی از سرراست‌ترین مسیرها برای رسیدن به ریگ‌جن، رفتن به گرمسار و وارد شدن به پارک ملی کویر و بعد از آن جاده سنگ‌فرش ملک‌آباد تا ریگ‌جن. اما یادتان باشد که اگر برای اولین‌بار است که می‌خواهید کویرنوردی را تجربه کنید، رفتن به ریگ‌جن را فراموش کنید. اگر هم سال‌ها کویرنوردی کرده‌اید، بدانید که شرایط این کویر با بقیه کمی متفاوت است و حتماً گروهی سفر کنید. آذوقه و بنزین و این‌جور چیزها را هم به اندازه دو هفته همراهتان ببرید و راهنمای محلی و GPS را به هیچ عنوان فراموش نکنید. 

دره ستاره‌های قشم
شاید اگر عکس‌هایی را که از این دره گرفته شده، نشان مردم کوچه و خیابان بدهید، دو واکنش از خودشان نشان بدهند، یا بگویند که این‌ها تصویر واقعی نیست و نقاشی است. یا اینکه اصلاً منکر وجود آن‌ها در ایران شوند و با قاطعیت رأی به این بدهند که این دره‌ در ایران نیست و احتمالاً یکی از جاذبه‌های کشوری در اروپاست. غافل از اینکه «دره ستاره‌ها» که 2 میلیون سال قدمت دارد و به عنوان تنها ژئوپارک خاورمیانه به ثبت رسیده است، در همین ایران خودمان و در یکی از روستاهای جزیره قشم است وبه عنوان یکی از عجایب هفت‌گانه این بندر زیبا شناخته می‌شود. بویژه در شب‌هاکه تماشای آسمان و ستارگان از میان سنگ‌ها و صخره‌ها تجربه‌ای تکرار نشدنی برای هر فردی است. دره ستاره‌ها در واقع یک ناحیه فرسایش یافته از سوی آب های سطحی، رگبارهای فصلی و تندبادهاست و همین عوامل در طول سال‌ها دست به دست هم داده تا این اشکال ایجاد شود و خیلی از گردشگرانی که برای بار اول از این مکان زیبا را می‌بینند، فکر می‌کنند که وارد یکی لوکیشن‌های فیلم Mad max شده‌اند. دره ستاره‌ها تنها یک نمونه جهانی دیگر دارد و آن هم در آمریکاست. 
اما دره ستاره‌ها هم کم داستان و افسانه ندارد و در این قصه‌ها هم ردپایی از ارواح و اجنه دیده می‌شود و هم آدم فضایی‌ها. در برخی از این روایات و افسانه‌ها آمده که قرن‌ها پیش شهاب سنگ یا ستاره‌ای به زمین برخورد کرده و باعث شده تا این دره شکل بگیرد. به خاطر همین است که مردم این محل را استاره کفته و یا استار افتیده نامیده‌اند و امروز آن را «دره ستاره‌ها» می‌خوانند.
محلی‌ها باور دارند که برخورد شهاب سنگ یا ستاره باعث جا به جایی خاک و بالا آمدن آن شده است. پس از فروکش کردن، خاک‌های جا به جا شده و بالا آمده به هر شکلی که بودند، خشک شده و به صورت اشکال ستونی و سوزنی شکل و تندیس‌های مختلفی شکل گرفته‌اند. هنگامی که در میان دره قرار می‌گیرید، کافی است سکوت کنید تا باد با پیچش در میان این تندیس‌ها صداهای جالبی را به گوش شما برساند. باور مردم بومی، این است که این آوا، صدای ارواح سرگردان است که گذرشان به دره ستاره‌ها افتاده و قصد عبور از آن را دارند. آن‌ها بر این باورند که شب‌ها و با تاریک شدن هوا، رفت و آمد روح‌های سرگردان در این منطقه بیشتر می‌شود و به همین دلیل هیچ کس بعد از تاریک شدن هوا به سمت این دره نمی‌رود. درحالی‌که شب‌ها یکی از بهترین زمان‌ها برای دیدن دره ستاره‌ها، زیبایی‌های آن و عکاسی از محیط بی‌نظیر آن است. 
• چه طور برویم؟
دره‌ ستارگان در جنوب شرقی جزیره‌ قشم و در کنار روستای برکه خلف قرار گرفته است. این جاذبه طبیعی در حدود پنج کیلومتری ساحل جنوبی جزیره‌ زیبای قشم قرار دارد. برای رسیدن به دره‌ ستارگان باید از شهر قشم به سمت جنوب و پس از آن به سمت غرب جزیره حرکت کنید. پس از طی کردن مسافتی نزدیک به پنج کیلومتر، تابلوی دره ستارگان و روستای برکه خلف را در سمت راست خود مشاهده می‌کنید. پس از دیدن تابلوی دره ستارگان باید وارد جاده‌ فرعی که در سمت راست شما قرار دارد، بشوید و به سمت روستای برکه خلف بروید. پس از طی مسافت کوتاهی در این مسیر به روستا می‌رسید که با عبور از آن یک جاده‌ خاکی پیش روی شماست که مسیر رسیدن به دره‌ ستارگان است.

جنگل سربرج طرقبه
یکی دوسال پیش بود که برای اولین‌بار، صفحات خبری مشهد صحبت از جنگل به میان آوردند که شب‌ها از داخل آن صدای جیغ بیرون می‌آید و باعث ترس و وحشت اهالی می‌شود. جایی در روستای سربرج از توابع شهرطرقبه. طبق معمول هم عده‌ای کنجکاو راهی این جنگل شدند تا هم حس‌شان را ارضا کنند و هم اینکه ببینند اهالی سربرج راست می‌گویند و حق دارند بترسند یا این داستان زائیده ذهن خودشان است، اما همین پدیده وحشتناک سالانه چندهزار نفر گردشگر را به این روستا می‌کشاند و هنوز وارد جنگل نشده، با شنیدن اولین صداها، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند. روزهای این جنگل عادی و آرام است. شب‌ که می‌شود، صدایی عجیب و وحشت‌آور از درختان این جنگل به گوش می‌رسد. صدایی شبیه سوت یا جیغ که به محض تاریک شدن هوا شنیده‌ شده و تا سپیده دم ادامه دارد، اما اهالی که خیلی اهل کنکاش در مورد این صداها نیستند، شروع به افسانه گویی و داستان‌سرایی درمورد این پدیده کردند. قصه هایی که یک وَر آن ارواح و اجنه هستند. برخی از اهالی این منطقه، این صداهای وحشت‌آور را از ملخ‌هایی می‌دانند که به این منطقه هجوم آورده و شب‌ها به درختان پناه می‌برند، عده‌ای دیگر نیز می‌گویند عوامل ناشناخته مثل تغییرات آب وهوایی دلیل به وجود آمدن این صداهاست. فرضیه پیچیدن صدای باد درمیان شاخ و برگ درختان و جیرجیرک‌ها را هم مردم سربرج کاملاً رد می‌کنند چون این صدا هیچ شباهتی به صدای جیرجیرک یا بادهای موزون بین شاخ و برگ درختان ندارد چراکه وقتی این صداها شنیده می‌شود، حتی برگ یک درخت هم به دلیل باد تکان نمی‌خورد.عده‌ای نیز این جنگل را نفرین‌شده و محل سکونت اجنه می‌دانند. به گفته‌ برخی، شیاطین و روح‌های نفرین‌شده شب هنگام در این روستا پرسه می‌زنند و این اصوات دلخراش مربوط به آن‌هاست. این جنگل در دره رودخانه‌ای که یکی از سرچشمه‌های سد طرق است، قرار دارد که فصولی از سال خشک بود، اما از سال 1390 که این صداها از جنگل شنیده می‌شود، آب رودخانه همچنان جاری و باقی است. همین امر باعث جلب توجه مردم و به تبع آن، ترس آن‌ها از این پدیده‌ شگفت‌انگیز شده است. وحشتی که تا امروز کلی گردشگر کنجکاو را به‌ سوی این منطقه جلب کرده است. اما علت این صداها یکی دو سال پیش بالاخره کشف شد. هنگامی که این آواها باعث ترس برخی اهالی روستا و گردشگران شد، موضوع را به بخشداری منطقه گفتند و این مرجع، با اعزام کارشناس به این منطقه و تحقیقات ویژه اعلام کردکه صداها مربوط به نوعی خاص از جیرجیرک است که در زبان محلی به آن «کز» می‌گویند. در واقع سال‌های پربارش که آب فراوان است و رودخانه سربرج خشک یا کم آب نمی‌شود، این جیرجیرک‌ها به روستا حمله می‌کنند و در لابه‌لای درخت‌ها و گیاهان پنهان می‌شوند. ممکن است بر روی هر درخت نزدیک 3000 جیرجیرک بنشیند. تمام این جیرجیرک‌ها در حاشیه دو کیلومتری رودخانه هستند و تعداد زیاد آن‌ها باعث شده که آواز دسته‌ جمعی‌شان مانند صدای جیغ و زوزه به نظر برسد. این جیرجیرک‌ها تا ۴۰ روز زنده هستند و بعد از بین می‌روند.
• چه‌طور برویم؟
شهر طرقبه در 45 کیلومتری جنوب غرب مشهد و مسیر دسترسی آن از انتهای بلوار وکیل‌آباد است. روستای سربرج هم در جاده عنبران این شهر قرارگرفته، اما بهتر است وقتی به طرقبه رسیدید، آدرس این روستا را از محلی‌ها بپرسید.

تخت سلیمان شهرستان تکاب
حدود1600 سال پیش بهرام ساسانی، در شهرتکاب امروزی محوطه بزرگی را که از سال‌ها قبل به عنوان محل سکونت استفاده می‌شد از نو ساخت و چیزی در حدود70 سال بعد از او و در زمان قباد و پس از آن انوشیروان، این مکان به اوج عظمت خودش رسید. درمورد تخت سلیمان باورهای زیادی وجود دارد که راستی و درستی‌اش چندان روشن و معلوم نیست. 
عده‌ای می‌گویند که اینجا محل تولد زرتشت است و ساختن آتشکده آذرگشنسب در این محوطه که یکی از معتبرترین و قابل احترام‌ترین معابد ایرانیان بوده، این فرضیه را تأیید می‌کند که تخت سلیمان محل تولید این پیامبر باستانی است. زیرا این آتشکده در حیات سیاسی- اجتماعی ساسانیان نقش مهمی داشته و شعله‌های آتش جاویدان آن به مدت هفت قرن خاموش نشد تا به عنوان نماد اقتدار آئین زرتشت محسوب شود، اما افراد دیگری معتقدند که این شهر محل نگهداری جام مقدس حضرت مسیح بوده است که در آخرین شامگاه حیاتش از آن می‌نوشد. این جام، به «جام گرال» مشهور است و هنوز اثری از آن در تخت سلیمان دیده نشده است.
باور عامیانه دیگری نیز در بین مردم وجود دارد. آن‌ها می‌گویند این شهر محل سکونت سلیمان نبی(ع) بوده و به این موضوع اشاره می‌کنند که نیروهایی فرازمینی به دستور حضرت سلیمان(ع) سازه هایی عظیم را در آن‌جا بنا نهاده‌اند که انسان از عهده ساخت آن‌ها بر نمی‌آید و حتی معتقدند که آن دیو بزرگ معروف را حضرت سلیمان(ع) در همین‌جا زندانی کرده بوده است. 
بقایای زندگی شهری، آثار به جا مانده از انسان‌ها، حصارهای محیطی، دروازه‌های ساسانی و ایلخانی، آتشکده آذر گشنسب، معبد آناهیتا و ایوان غربی معروف به ایوان خسرو همه آن چیزی است که از دوران باستان در این محوطه تاریخی و در حاشیه دریاچه باقی‌مانده است. در واقع اسرارآمیزترین و شاید ترسناک‌ترین پدیده این محوطه تاریخی همین دریاچه باشد. 
دریاچه‌ای که آن را یکی از چاکراه‌های انرژی زمین می‌دانند و از نگاه دیگر اصلاً دریاچه نیست و چشمه‌ای جوشان است با 120متر عمق و 21درجه حرارت ثابت حتی در گرم‌ترین روزهای سال. آب دریاچه از چشمه‌ای در کف آن تأمین می‌شود. در ابتدا این آب دمایی برابر ۴۰ درجه دارد، اما با رسیدن به سطح این عدد به حدود نصف و ۲۱ درجه می‌رسد. این میزان حرارت در تمامی فصول سال حتی در روزهای خنک و پر باد تغییری نمی‌کند و دمای ثابتی دارد.
نوشیدن آب دریاچه به هیچ عنوان ممکن نیست. به خاطر وجود درصد بالایی از یون عناصر سخت همچون منیزیم، پتاسیم، هیدروسولفید، سدیم، سولفات، کلر و کلسیم در جدول درجه‌بندی سختی عناصر، این آب بالاتر از آشامیدنی نرمال قرار می‌گیرد و نوشیدن آن منجر به بروز ناراحتی در معده و روده می‌شود. 
به دلیل وجود همین عناصر در سطح آب یا داخل اعماق آن اثری از حیات موجودات دیده نمی‌شود. نخستین بار غواصان آلمانی وارد دریاچه شدند بر طبق مشاهدات آن‌ها، گودالی در میان دریاچه دیده شد که ۱۱۲ متر عمق داشت! چندسال پس از آن هم غواصان ایرانی برای اکتشاف وارد دریاچه شدند و به خاطر رسوبات زیادی که وجود داشت، نتوانستند بیشتر از 30متر را کشف کنند. 
تخت سلیمان هم از آن دست مکان‌های ناشناخته است که کلی افسانه درباره آن نوشته و نقل شده است. با این تفاوت که این جا خبری از جن و ارواح نیست و پای گنجینه‌های گمشده در میان است که در این سال‌ها خیلی از مردم برای کشف آن‌ها به دل دریاچه زده‌اند و دیگر بیرون نیامده‌اند. گنجینه کوروش یکی از آن‌هاست که می‌گویند او خزانه ارزشمند کروسوس را به این دریاچه انداخته تا نذری باشد برای آب. روایت دیگر مربوط به گنجینه اشکانی است. نقل است در جنگی که در این منطقه در می‌گیرد و نگهبانان آتشکده مقدس، در زمان احساس خطر و وجود امکان سقوط قلعه، اشیای قیمتی موجود در آتشکده و معبد را به داخل دریاچه می‌انداختند تا هم کسی به آن‌ها دسترسی نداشته باشد و هم نذری برای حفظ آن‌ها از دشمن به شمار آید.
بحث برانگیزترین گنجی که ممکن است در کف دریاچه وجود داشته باشد، انگشتر حضرت سلیمان(ع) است. براساس باورهای عامیانه، کل مجموعه تخت سلیمان توسط نیروهایی ماورایی ساخته شده است که از حضرت سلیمان(ع) فرمان می‌بردند. وی انگشتری در دست داشت که تمام قدرت خود را از آن می‌گرفت. داستانی وجود دارد که می‌گوید شیطان توانست به انگشتر دست پیدا کند و آن را به درون دریاچه بیندازد تا بتواند بر تخت سلیمان تکیه زند. 
پس از این واقعه شیطان با ظاهر سلیمان(ع) بر تخت نشست و فرمانروایی کرد. جدای از این‌ها باورهای عجیبی هم درمورد دریاچه تخت سلیمان وجود دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه حقیقت دارد و چقدر زائیده ذهن خلاق مردم است. مثلاً برخی بر این باورند که حضرت سلیمان(ع) در این نقطه عصای خود را بر زمین می‌کوبد و در نتیجه آن چشمه‌ای جوشان پدید می‌آید. 
این چشمه جوشان در گذر زمان به دریاچه کنونی تبدیل شده است. عده‌ای می گویند که آب دریاچه در نتیجه دفن خاک مقدسی که به وسیله فرستاده یکی از پادشاهان ایران به نام هرمزد به این مکان آورده شده است، جوشیده و به شکل امروزی درآمده است. برخی دیگر معتقدند گل کف دریاچه حاصل خاکستر آتشفشان یک کوه در این نزدیکی است و با ترکیب سحرآمیزش می‌تواند هر جنبنده‌ای را از روی سطح آب ببلعد و به قعر دریاچه ببرد. زرتشتیان هم آب دریاچه را مقدس می‌دانند و می‌گویند که الهه آب‌ها در آن می‌زیسته است. نقل است که بسیاری از مردم، نذور خود را به این دریاچه می‌سپردند و هدایایی را برای آن در نظر می‌گرفتند. برخی از موبدان زرتشتی معتقدند که هر 1000 سال یک‌بار باید باکره‌ای در آن استحمام کند و با قدرت زرتشت از وی پسری متولد شود تا موبدِ موبدان باشد. بد نیست بدانید که تخت‌سلیمان در سال ۱۳۱۶ با شماره ۳۱۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و میراث جهانی یونسکو هم متقاعد شد که این دریاچه را در فهرست خودش قرار دهد.

• چه‌طور برویم؟
بهترین زمان برای سفر به این دریاچه، بهار و تابستان است و بهترین مسیر، جاده خود تکاب. به این شهر که برسید، تابلوهای راهنما شما را تا مسیر دریاچه راهنمایی خواهند کرد و اگر بدون وسیله شخصی سفر کرده‌اید، کلی خودروی عمومی هست که شما را به تخت سلیمان برساند. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.