مدت‌هاست که جایش در این صفحه و گزارش از شخص خالی است! «مشایی» از آن دست سوژه هایی به حساب می‌آید که ماجراها و حاشیه هایش، بدون بهانه خبری هم، می‌تواند خوراک چند مطلب و گزارش مفصل را فراهم کند؛ بنابراین مدیونید اگر فکر کنید تا امروز به خاطر برخی محذورات و موانع رسانه‌ای، اقدام به نوشتن از او نکرده‌ایم! مثلاً رعایت موازین اخلاقی،حرفه‌ای و غیره‌ای اقتضا می‌کرد صبر کنیم تا خبر یاشایعه‌ای اعلام شود و بهانه دستمان بدهد! خدا را شکر این بهانه، روز گذشته در سخنان «عباس پوریانی» رئیس کل دادگاه‌های تهران پیدا شد: «پرونده مشایی به دادگاه انقلاب ارسال شده است». البته آقای رئیس کل، به خاطر رعایت موازین حقوقی و حرفه‌ای، ترجیح داد حرفی در باره موارد اتهام «مشایی» نزند و لابد این مهم را به عهده ما روزنامه نگاران گذاشت!


واقعیت این است که برای خیلی‌ها، «مشایی» فقط با معاونت، دستیاری و همراهی همیشگی رئیس دولت نهم و دهم و یا با «جریان انحرافی»، «جادو و جنبل» و گاه حتی مسائل‌ ماورایی شناخته می‌شود!
یعنی ماجرا به شکلی پیش رفت که یک شخصیت ساده سیاسی و دستیار جدا نشدنی رئیس جمهور، به مرور تبدیل به شخصیت مرموز و پیچیده‌ای شد که هزار جور داستان و نقل قول پیرامون او و سرگذشت و اعمال و رفتارش شکل گرفت.
پس خیلی بیجا نیست اگر مختصری از زندگینامه‌اش را در ادامه بیاوریم تا شما هم متوجه شوید، سوژه جنجالی و البته اسرارآمیزمان، روزی روزگاری مثل من و شما زندگی و فعالیت‌های عادی داشته است. البته پس از آن مجبوریم به بخش‌های اصلی و غیر عادی زندگی و رفتارهای او هم بپردازیم! 

■ سخنران قهار
اگر با انصاف باشیم به برخی از آن‌هایی که داستان «مشایی» را با نوشته‌هایشان، اسرار آمیز جلوه داده‌اند، حق می‌دهیم! شخصیتی که در دنیای درندشتِ اینترنت، محال است بتوانید درباره کودکی و نوجوانی‌اش بیشتر از چند کلمه مطلب پیدا کنید، لابد باید آدم اسرارآمیز و عجیب و غریبی بوده باشد. چون توی این فرصت کم و از وقتی خبر ارسال پرونده‌اش به دادگاه انقلاب اعلام شد، نمی‌توانستیم شال و کلاه کنیم، برویم به محله یا روستای «مشا کلایه» در رامسر و کسی را پیدا کنیم که جیک و پوک دوران کودکی و نوجوانی‌اش را برای مان بریزد روی دایره، مجبور شدیم به نوشته هایی که شاید برخی طرفدارانش در «ویکی پدیا» نوشته‌اند بسنده کنیم: «آبان ماه سال ۱۳۳۹ در رامسر مازندران زاده شد.
در نوجوانی بخوبی قرآن را تلاوت می‌کرد و در هیئت‌های مذهبی، مداحی اهل بیت(ع) را می‌کرد. او در زمان پیروزی انقلاب ایران ۱۸ سال داشت. مشایی که در فضای داغ آن روزها (سال‌های پیش از انقلاب) برای مردم شهر و روستا سخنرانی کرده بود، در بحبوحه انقلاب تبدیل به سخنرانی قهار و محور اقدامات انقلابی شهر شد. راه‌اندازی راهپیمایی‌ها، نوشتن بیانیه‌ها و پخش اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی، برگزاری هیئت مذهبی و مراسم خواندن دعای کمیل و ندبه از جمله فعالیت‌های او پیش و در اوایل انقلاب است».

■ مشا کلایه
سه یا چهار سال پیش، خبرنگاری که مثل ما دستپاچه نبود و فرصت کافی هم داشت، شال و کلاه کرده، به رامسر رفته و خانه پدری و مادری «مشایی» و هم محله‌ای‌ها و رفقای قدیمی او را پیدا کرده بود.
یکی از همکلاسی‌ها و همدوره هایش در باره سوابق و فعالیت‌های انقلابی «مشایی» که در سایت‌های مختلف دیده می‌شود گفته بود: «دوران پیش از انقلاب، آقای مشایی فقط ۱۵ سال داشتند... در بحبوحه انقلاب هم تازه دیپلم گرفته بودند... مگر می‌شود مردم از یک پسر شانزده هفده ساله حرف شنوی داشته باشند؟ اینکه نوشته‌اند او سخنران قهاری بوده هم درست نیست.آن سال‌ها مردم بیشتر پای سخنرانی‌های امام جماعت مسجد می‌نشستند نه ایشان که یک پسر دبیرستانی بودند...».
برخی هم محله‌های دیگرگفته اند: «پدر ایشان از قدیمی‌های مشاکلایه هستند... همه ده به سرش قسم می‌خوردند... اما این را هم بگویم که اصلاً آدم مذهبی نبود... کلاً خانواده آقای مشایی اصلاً مذهبی نیستند جز خود ایشان که بعد از انقلاب وارد دادگاه انقلاب شدند و در دادگاه انقلاب رامسر پست مهمی گرفتند».

■ بچه درسخوان
«عمو خسرو » که او هم همکلاسی «مشایی» بوده و حالا کافه دار است می‌گوید: «خیلی پسر درسخوانی بود. ما اصلا درس نمی‌خواندیم، اما او هر سال معدلش ۲۰ می‌شد... از سال ۵۸ به بعد مهندس رفت دنبال عضویت در سپاه... سال ۵۴، نماز خواندن را او به من یاد داد... چند سال پیش نامه‌ای نوشت تا وام بگیرم و رستوران بزنم، اما خورد به ماجرای اختلاس خاوری و روی نامه‌هایی که مهندس امضا کرده بود حساس شدند»! بر خلاف دوران نوجوانی و سال‌های پیش از انقلاب، درباره سال‌های ۵۸ به بعد او تا دلتان بخواهد مطلب پیدا می‌شود.
دانش آموخته رشته الکترونیک در دانشگاه صنعتی اصفهان در فهرست رسمی پست و مقام‌هایش می‌شود مواردی چون: مدیر کل اجتماعی وزارت کشور، مدیر شبکه رادیو پیام، مدیر شبکه رادیو تهران، معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، معاون رئیس‌ جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، رییس مرکز مطالعات جهانی شدن، جانشین رئیس‌ جمهور در شورای عالی ایرانیان خارج از کشور، عضو شورای نظارت بر صداوسیما، رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد و... را دید.
البته به جز این‌ها و در فهرست‌های غیر رسمی می‌توان در سال‌های ۵۸ به بعد، عضویت در سپاه پاسداران، همکاری با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی، حضور اطلاعاتی و امنیتی در کردستان با نام مستعار «مرتضی محب الاولیا»، عضویت در شورای تأمین استان آذربایجان غربی و... را هم دید. دست بر قضا بسیاری از جنبه‌های جنجالی و حاشیه دار زندگی و گذشته «مشایی» به همین سال‌ها برمی‌گردد!

■ فواره سرنگون شد
 شهرتش اما بر می‌گردد به سال‌های ۸۴ تا ۹۲. یعنی ماجراهایی که خیلی از آن‌ها را لابد به یاد دارید. بیشتر از همه ماجرای «جریان انحرافی» و اینکه لیدر و شخصیت پشت پرده بسیاری از اقدامات این جریان، «اسفندیار رحیم مشایی» است.
فواره بخت سیاسی‌اش با رسیدن به جایگاه معاون اولی رئیس جمهور اوج گرفت و بلافاصله با حکم رهبری مبنی بر کنار گذاشتنش از این پست، سرنگون شد.
در همین اوضاع و احوال و در حالی که رئیس جمهور وقت هنوز او را محکم در کنار خودش نگه داشته بود، مخالفان او به دو دسته تقسیم شدند. دسته اول آن‌هایی که کماکان «مشایی» را همه کاره جریان انحرافی و خط دهنده به رئیس جمهور می‌دانستند و دسته دومی که «مشایی» را بهانه و سپر بلا معرفی کرده و سرنخ جریان انحرافی را در شخصیت رئیس دولت جست‌وجو می‌کردند. 

■ اقدام و اعدام خودسرانه
خیلی از آن‌هایی که با او نشسته و حرف زده بودند، حتی آن‌هایی که از جمله مخالفان سیاسی‌اش بودند، شروع به داستان سرایی درباره قدرت نفوذ کلامش، سخنان سحرانگیزش و اینکه می‌تواند شما را در چشم به هم زدنی سحر و جادو کند حرف می‌زدند!
از اینکه دیده‌اند یکباره و از حفظ شروع به خواندن فلان دعا یا زیارت طولانی کرده و یکی دو ساعت پشت سر هم غرق در کارش بوده است! البته بعدها و برخی از آن‌ها که اهل افشاگری بودند از خاصه خرجی‌ها، وام دادن‌ها و رانت‌های مختلفی هم گفتند که «مشایی» برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران از آن‌ها بهره می‌برده است!
مسئولیت و راست و دروغش پای آن‌ها که با مطرح شدن بحث «جریان انحرافی» و هشدارها درباره اقدامات آن، پرونده «مشایی» را از تاریکخانه‌ها بیرون کشیدند و از اقدامات خودسرانه دهه ۶۰ در «رامسر» به دست او، ارتباطش با جن گیر نفوذ کرده به نهاد ریاست جمهوری، عضویت در انجمن حجتیه و... نوشتند!

■ ۳عنوان اتهامی
ماجرای «مکتب ایرانی» و قرائت جدید و البته مبهمی که مدعی بود باید از اسلام و تشیع به جهان ارائه‌ کرد را اگرچه خیلی‌ها نپسندیده و آن را مصداق انحراف و بدعت معرفی کردند، اما همین مسئله دستاویزی شد تا طرفداران پروپاقرصش (از جمله رئیس جمهور وقت) او را یک متفکر و اسلام شناس کامل معرفی کنند.
مأمور اطلاعاتی سابق و اسلام شناس فعلی با وجود پرونده‌ای سنگین از اتهام‌هایی که رسانه‌ها برایش می‌شمردند و در حالی که سال ۹۲ برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده و رد صلاحیت شده بود در سال ۹۶ از نامزدی «بقایی» اعلام حمایت کرد و زمانی که حکم دادگاه درباره «بقایی» را جلو سفارت انگلیس به آتش کشید، بازداشت شد.
همزمان با این رویداد، برخی رسانه‌ها عکس‌های خصوصی او را در کنار «پریوش سطوتی» - متهم به جاسوسی و فراری از کشور- منتشر کردند. آیا قرار بود «جاسوسی» هم به هنرها و اتهام‌های رهبر جریان انحرافی اضافه شود؟
با وجود همه اتهام‌هایی که درباره او مطرح است، هفته پیش، دادستان تهران - جعفری دولت آبادی- از صدور کیفر خواست برای «مشایی» فقط با سه عنوان اتهامی خبر داده بود.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.