درست در زمانی که بحران اقتصادی، مردمِ ما را تحت فشار قرار داده و نوسان قیمت سکه و ارز هر روز به شکلی با روح و روان مردم بازی می‌کند، از طرفی تا جشن ۴۰ سالگی انقلاب شکوهمندمان تنها چند ماه باقی مانده است، دو خواننده‌ای که سال‌هاست از مردم خود جدا شده و آن سوی آب‌ها و در خانه دشمن از دوستی و صلح می‌خوانند، طی یک پروژه حساب شده و دقیق این بار با ابزار هنر به جان این مردم افتادند.

مصدق هم سپاهی بود؟!


موزیک ویدئوی «چهل ساله» سیاوش قمیشی و گوگوش که چند روزی است از انتشار آن می‌گذرد، با واکنش‌های زیادی از طرف اهالی هنر رو به رو شده است. این در تاریخ هنر یک امر بی‌سابقه نیست که افراد متعهد و دغدغه‌مند وقتی بیشه‌شان را به طور ناجوانمردانه‌ای محل تاخت و تاز دشمن دوستان می‌بینند، به میدان می‌آیند و با غرش خود دل اهالی آبادی را قرص و محکم نگه می‌دارند. افشین علاء، شاعر متعهدی است که در سال‌های گذشته بارها و بارها نشان داده فریادش خاموش شدنی نیست، چه آنجا که وقتی کلیپ کتک زدن به یک دستفروش سبب جریحه دار شدن افکار عمومی شده و می‌گوید:«سیلی بزن‌ای دست که من دستفروشم/ افتاده هم از پا و هم از جوش و خروشم/ در شهر کسی نیست خطرناک‌تر از من/ باید بزنی سیلی جانانه به گوشم/ غارتگر اموال وطن را نزن‌ای دوست/ چون اوست طلبکار و من آرام و خموشم»؛ چه امروز که در پاسخ به این شعر هتاکانه، او نیز مردانه و هنرمندانه به میدان آمد و ترانه: «یه جور میگی چهل ساله/ که ما بدبخت و نابودیم/ که انگار پیش از اون هرشب/ توی کاباره خوش بودیم...» را سرود.

■ چرا حالا یاد مشکلات مردم ایران افتاده اند؟
افشین علاء با بیان اینکه به عنوان یک ایرانی نمی‌توانم قبول کنم وفاداران به رژیم گذشته بخواهند به عنوان لیدر خودشان را سوار اعتراض‌های بحق مردم بکنند، گفت: این آهنگ به دلیل همزمانی با تحریم‌های آمریکا علیه مردم ایران و اعتراض‌هایی که در گوشه و کنار کشور شاهدش بودیم منتشر شد. مردم ایران برای حل مشکلات خودشان نیاز به نسخه‌های غرب ندارند. من هرگز تأثیر چهره‌هایی مثل قمیشی و گوگوش را در بدنه‌ای از نسل جوان انکار نمی‌کنم اما خواستم با شعرم این واقعیت را به یاد نسل امروز بیاورم؛ این هنرمندان همان کسانی هستند که در مقابل جنایت‌های رژیم قبل نه تنها ساکت بودند بلکه همراهی می‌کردند و حالا چه شده که امروز به یاد مشکلات مردم ایران افتاده‌اند؟ نباید از کنار این مسائل به سادگی عبور کرد. این هنرمندان روزی که مردم ایران در کف خیابان‌ها جان می‌دادند و همه یک صدا خواستار تغییر رژیم منحوس پهلوی بودند، چرا با صدا و هنر خود به یاری ملت نیامدند که امروز بعد از ۴۰ سال یک دفعه ویدئو بیرون می‌دهند و مثلاً می‌خواهند صدای مردم باشند؟ اگر جوان‌های ما به این چیزها توجه نکنند فریب می‌خورند و من با شعرم خواستم فقط گوشه‌ای از تاریخ و ظلم‌هایی را که به این ملت مظلوم شده است، یادآوری کنم.
وی افزود: ترانه آن‌ها از نظر فنی یک ترانه بسیار سستی بود و برخی از دوستان می‌گفتند اصلاً ارزش جواب دادن ندارد. گاهی یک اثر وقتی منتشر می‌شود، از ابعاد مختلف فنی مثل موسیقی، شعر، ملودی و تنظیم موفق است و خیلی بازتاب پیدا می‌کند اما این موزیک‌ویدئو کار بسیار ضعیفی است. بنده وقتی دیدم شبکه‌های ماهواره‌ای در ساعت‌های مختلف این را به خورد مخاطبان خود می‌دهند، احساس کردم نباید ساکت بود و این یک حرکت غرض ورزانه است تا با روح و روان مردم که از گرانی‌ها به تنگ آمده‌ بازی کنند. من ترانه‌سرا نیستم اما چون این شعر در قالب ترانه بود من هم ترجیح دادم در همان قالب و با همان وزن پاسخ بدهم. البته این را فراموش نکنیم در این شعر کوچک‌ترین اهانتی به این افراد نکردم و فقط گوشه‌ای از تاریخ را به یادشان آوردم. به عقیده من این آزمایش خوبی است برای شناخت تحمل مخالفان نظام که ادعایشان گوش فلک را پر کرده است. آن‌ها یک شعر گفتند من هم یک جوابی دادم، باید دید چقدر می‌توانند این صدای مخالف‌شان را تحمل کنند. 
علاء در پاسخ به اینکه در اشعاری که محتوایشان مهم‌تر از فرم است چقدر به ویژگی‌های فنی شعر اهمیت می‌دهید؛ گفت: من به مهندسی واژگان و مفاهیم بشدت پایبندم. در اشعار سیاسی و اجتماعی من اگر با نگاه موشکافانه بررسی کنید این وسواس و عرق‌ریزی روح را حتماً خواهید دید چون معتقدم شعر، مهندسی واژگان و مفاهیم است. من از گفتن اشعار سیاسی و اجتماعی نه تنها ابایی ندارم بلکه وظیفه خطیر خود می‌دانم و معتقدم باید شاعران به مسائلی که کشور و انقلاب ما را تهدید می‌کند واکنش نشان دهند. همان طور که دشمنان ما با هنرشان به میدان آمده و ابایی ندارند تا به هر طریقی ابراز دشمنی کنند، این وظیفه ما هم هست که شاعر و به طور کل هر هنرمندی که ذوق و سلیقه‌ای دارد از هنرش برای دفاع از انقلاب استفاده کند.

یه جور میگی چهل ساله/ که ما بدبخت و نابودیم
که انگار پیش از اون هرشب/ توی کاباره خوش بودیم
گمونت از سر سیری/ یه ملت انقلاب کردن؟
 بهشت بود و همه باهم/ زدن اونو خراب کردن؟
یه جور میگی که این چل سال/ پر از کابوسه و بیداد
 که انگار پیش از اون مردم/ ندیدن گزمه و جلاد
ندیدی کاخای شاهو؟/ ندیدی چاله میدونو؟
گمونم خوب یادت نیست/ جنوب شهر تهرونو
 ندیدی پهلوی‌ها رو/ کیا آوردن و بردن؟
به جز مونتاژ و عریانی/ تو این کشور چی آوردن؟
 سی میلیون جمعیت داشتیم/ همون قدر بشکه‌های نفت
 نه جنگ بود و نه تحریمی/ ولی پولا کجا می‌رفت؟
 تو جیب اشرف و شاپور/ تو کاخ حضرت والا
بله شادی فراوون بود/ ولی تو فیلم فارسی ها
کی بعد از انقلاب، اول/ به این ملت خیانت کرد؟
 ترورها رو به راه انداخت/ کی ازصدام حمایت کرد؟ 
خلیج فارس ایرانو/ عرب می‌گفت کدوم شیاد؟
 با شلیک کدوم موشک/ هواپیما تو آب افتاد؟
 ندیدی توی سنگرها/ هزاران جسم صد چاکو؟
 جوونایی که جون دادن/ ندادن یک وجب خاکو؟
 تو اون روزا نمی‌خوندی/ چرا از فقر و بدبختی؟
 چرا شیون نمی‌کردی/ برای کشتن تختی؟
 به فرضم توی این چل سال/ وطن غرق تباهی بود
 بپرس از غربیا آیا / مصدق هم سپاهی بود!؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.