مراسم رونمایی از اثر جدید عماد افروغ با عنوان «روزنگاشت تنهایی فریادهای خاموش» عصر دوشنبه در خانه مهر امام رضا(ع) تهران برگزار شد.

رونمایی از کتاب «روزنگاشت تنهایی» عماد افروغ

به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، در ابتدای این مراسم پس از خوش‌آمدگویی عماد افروغ مدیر این مرکز فرهنگی، عماد افروغ نویسنده این کتاب در سخنان کوتاهی عنوان کرد: حضورم در فضای ایران و مطالعتم به من ثابت کرده است که باید به سراغ افرادی رفت که تعلق بر عرصه عمومی در روشنفکری دارند، با در مردم آشنایند و در عرصه اجتماعی تعین یافته‌اند؛ افرادی که عرصه قدرت محل ظهور آنها نیست بلکه درجه و مقام خود را از مردم گرفته‌اند. سعی کرده‌ام همیشه به جمعیتی استناد کنم که به دردمردم آشنایند.

وی ادامه داد: به من گاهی می‌گویند استاد دانشگاه که برایم فرقی ندارد. گاهی می‌گویند مقام سیاسی و یا نماینده سابق مجلس که از آن بدم می‌آید ولی وقتی به من می‌گونید نویسنده خوشحال می‌شوم. امروز هم این کتاب و نوشتن بهانه‌ای برای نقد است. حسن نقد این است که اگر نبود الان همه ما منفجر شده بودیم، هرچند که هنوز هم کسی گوشش بدهکار نقد نیست. نقد باید همواره محتوایی باشد و نه قائم به شخص

افزوغ افزود: این کتاب موضوع واحدی ندارد ولی امیدوارم این جلسه سرنخی برای بحث‌های آتی باشد. موضوعش هم خود من هستم؛ با اینکه بر این باورم اگر یک انسان با یک پروژه و موضوع ارتباط برقرار نکند آن موضوع ارزشی نخواهد داشت، اما روزنگاشت‌های من  برای مخاطبانم بی‌تکلف‌ترین اثرم خواهد بود این کتاب موضوع واحد ندارد اما از آن دفاع می‌کنم چون زندگی‌ام این‌گونه است در واقع این اثر نمایی از یک زندگی واقعی است، نمایی از یک حیات انسانی.

مثالی برای معرفی روشنفکر نمونه متدین و مسئول است

در ادامه مراسم علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور گفت: دو هفته پیش آقای دکتر افروغ کتاب را در جلسه شورای فرهنگ عمومی به من دادند و در دوساعت آن جلسه ۱۰۰ صفحه از آن را خواندم و استفاده مناسبی از وقتم بردم. وقتی نام کتاب را که دیدم؛ یعنی فریادهای خاموش را، به یاد بیتی از حضرت مولانا افتاد ... مولانا شاید از معدود شاعرانی است که در همه غزل‌هایش تخلص لفظی ندارد. در تعداد کمتر از ۷۰۰ غزل نام شمس به عنوان مراد مولانا آمده است ست و در اکثر غزلیات تخلص معنوی هم داریم که آن امر به خاموشی است. در میان این بیش از ۲۰۰۰ غزلی که با خموشی تمام می‌شود، مولانا بیت عجیبی دارد که شبیه این نام است. «خمش چندان بنالیدم که تا صد قرن این عالم/ در این هیهای من پیچد بر این هیهات من گردد» که مضمونش این است که تا صد قرن ناله من در گنبد گردون می‌پیچد.

وی افزود: من چند ویژگی در این کتاب دیدم که در قیاس با آثار روشنفکران مورد توجه است. اول اینکه مولف آن به دقت در بیان جزئیات توجه داشته است. نویسنده در کتاب چیزی را سانسور نکرده است و  اتفاقات به شناخت بهتر نویسنده کمک ‌می‌کنند حتی او  از حالات روحی هم غفلت نکرده است و  خواب‌ها، رویاها و کابوس‌هایش را  نیز در این کتاب آورده‌ است.  همچنین نویسنده به هیچ وجه ابا ندارد که حالت انس با دین، قرآن و عبادتش را نشان دهد.

 دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور همچنین گفت در نمایه کتاب ۲۱ عنوان اسم آورده شده اما این نمایه ناقص است و نام بسیاری از کتاب‌ها و مقالاتی که در متن آمده در نمایه درج نشده است. مسئله دیگر کدام اعلام صریح موانع و راهکارها از سوی نویسنده است که جای تقدیر دارد به هر تقدیر نویسنده چه دوست داشته باشد یا نه، پیشینه فعالیت سیاسی و اجتماعی داشته و فردی بوده که مسائل را قابل اصلاح می‌دانسته و راهش را به تناسب حالاتش بیان کرده است.

مختارپور با بیان اینکه در این کتاب درباره مرگ‌اندیشی، خانواده و سایر موارد نیز صحبت شده، گفت: ما روشنفکران زیادی داریم، افرادی که به هر دلیل نظرات خاصی درباره مسئولیت اجتماعی روشنفکر دارند. برخی آزاداندیشی و دین را قابل جمع ندانستند یا برخی نوع دیگری می‌اندیشند. در این میان افروغ نمونه روشنفکر نمونه مومن، متدین و مسئول است.

شباهت‌های میان مولانا و فیلسوف

سید احمد حسینی در این نشست با بیان اینکه وقتی کتاب را مطالعه کردم به یاد مولانا افتاده است، گفت: هر کس کتاب‌های مولانا را اندک مطالعه‌ای هم کرده باشد، به بی‌تکلف و عدم تصنع در کار مولانا پی می‌برد. مثنوی در ادامه کتاب‌های دیگری چون منطق‌الطیر خلق شده است، هرچند در میان حدود ۲۵ هزار بیت مثنوی برخی ابیات ضعیف هم وجود دارد، ولی مولانا در صدد اصلاح برنیامده است؛ چراکه قرارش بر این نیست که تصنع بورزد و مخاطب را نامحرم فرض کند. عدم تصنع در کار از ویژگی‌های این کتاب است و باید گفت مؤلف خودسانسوری نداشته است. این از ویژگی‌هایی است که در دوران مدرن کم دیده می‌شود.

حسینی در بخش دیگری از سخنان خود به بی‌تفاوت نبودن نویسنده نسبت به اتفاقات پیرامونی نیز اشاره کرد و گفت: در سراسر کتاب می‌بینیم که موضوع یادداشت‌ها از متن جامعه و ملت گرفته شده و این نکته بارزی است. چیزهای کوچک از نگاه مولانا هرگز دور نماند و در این کتاب نیز اتفاقات ریز و درشت را می‌بینیم که مؤلف به راحتی از کنار آنها عبور نکرده است.

افروغ اهل سانسور نیست

مهدی قزلی مدیر عامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی نیز در این مراسم گفت: آقای افروغ با بنده تماس گرفتند که جلسه‌ای هست برای رونمایی کتاب و شما نیز درباره کتاب  در آن صحبت کنید. من به ایشان پاسخ دادم بنده نسبتی با کتاب ندارم و ربطی با خودم در آن نمی‌بینم، ایشان فرمودند رونمایی از روزنگاشت بنده است و من در این اثر از کتاب «جای پای جلال» شما یاد کردم. من به عنوان نویسنده خوشحال شدم. در زمانه‌ای که کسی کتاب نمی‌خواند یک نفر اگر بگوید کتاب تو را مطالعه کرده‌ام، اتفاق مبارک و مهمی صورت گرفته و همانجا بلافاصله گفتم خدمت شما می‌رسم.

مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان با بیان اینکه سال‌ها پیش با آقای افروغ آشنا شدم، توضیح داد: دوستانی قصد داشتند یکی از کتاب‌های ایشان را منتشر کنند، ایشان تأکید کرده بود کتاب تا فلان زمان منتشر شود. منظور نیمه ماه مبارک رمضان بود که ایشان قصد داشتند در دیدار شعرا با رهبر انقلاب این کتاب را خدمت معظم‌اله تقدیم کنند. این مسئله یک نکته مثبت از آقای افروغ در ذهنم پدید آورد و آن اینکه کتابش این‌گونه و به موقع به مخاطب مناسب می‌تواند برسد، اما پس از خواندن کتاب دیدم کیفیت این اثر بالاست و انرژی بالایی صرف کرده است.

نویسنده کتاب جای پای جلال در ادامه گفت: جلال آل احمد به خاطر شخصیت خود بنای تارک دنیا شدن داشت، یک سال در نجف درس خواند، توده‌ای شد، خط سوم و چهارمی و... و دوست داشت چیزهایی که شنیده و بحث کرده برای جامعه به عنوان نسخه و کلید از آن استفاده کند اما کارساز نبود، گفت: به زعم من جلال متوجه شد نسخه‌هایی که برای مردمی می‌خواهد با آنها وضعشان را بهتر کند، نسخه‌هایی عملی نیست، بنابراین وارد جامعه شد و سعی کرد از جایی درون آنها برگشت به آنها را شروع کند، بنابراین سفر در حاشیه کویر را آغاز می‌کند. از یزد، کرمان، به سیستان می رود. همه نقاط به شکلی انتخاب می‌شود که به آنجا تکنولوژی ورود نکرده باشد، ولی فکر می‌کنم جلال می‌گشت تا متوجه شود چرا کلیدش به درد مردم نمی‌خورد، بنابراین متوجه شد باید به میان مردم رفته و از آنجا به میان خودشان بازگردد.  

قزلی ضمن ابراز خرسندی از اینکه افزوغ در جامعه جامعه‌شناسان و فلسفه‌دوستان از فضای کت و شلواری خارج و اسپورت می‌شود، گفت: هرچند ایشان در اتمسفر جامعه‌شناسی مدت‌هاست که اسپورت شده، اما در جامعه نویسندگان، سوپرکت و شلواری باقی مانده که خیلی زود می‌شود اسپورتش کرد.

وی همچنین گفت: ما در کتاب رگه‌هایی از قلم میال به ادبیات پیدا می‌کنیم، موضوع ادبیات چگونگی است، «چه» نیست، ادبیات محصول را ارائه می‌کند، لذا با توجه به علاقه و پشتکار آقای دکتر فکر می‌کنم که ایشان می‌تواند در این حوزه ورود کنند.

مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان افزود: تمام همت این کتاب در بیان خلوت گزینی است. در این اثر خودسانسوری دیده نمی‌شود، معدنی غنی است که در این معدن می‌توان برداشت‌های جزئی‌تری از آن کرد و امیدوارم روزی آقای افروغ به این نتیجه برسد که از میان این ۴ مجموعه گزیده‌ای را منتشر کنئ.

آشنایی با زندگی دیگری از  عماد افروغ

قهوه‌چیان از دوستان مطبوعاتی عماد افروغ نیز در این نشست گفت: من اگر نویسنده کتاب بودم قطعاً بخش‌هایی از کتاب را سانسور می‌کردم، اما نکته جالب اینجاست که ایشان خارج از پایتخت و مرکز زندگی می‌کند و این توانسته به آقای افروغ کمک کند تا فریادهای خاموش خود را بلند کند.  

آموزش اندیشه اخلاقی به مخاطب

سمیه سادات لوح موسوی مؤلف کتاب «زن باش» در این مراسم با حدیثی از حضرت امام علی(ع) سخنان خود را آغاز کرد و خاطرنشان کرد: اولین مسئله جرأت‌ورزی آقای دکتر افروغ است که برای تمام مخاطبان سندهای مختلفی داده‌اند. با این همه تصورم این است که آقای افروغ بسیاری از اتفاقات پیش روی خود را سانسور کرده‌اند ولی به آنچه فکر می‌کردند آن را ننوشتند. آقای افروغ به حدی آرام و بی‌تکلف مخاطب را در زندگی خود شریک کرده که منِ مخاطب عام حس کردم این دردها همه جا هست.

وی افزود: حرکتی که آقای افروغ به مخاطب می‌دهد دفعی، زوری و با فشار نیست، به حدی آرام مخاطب را وارد کتاب‌ها، اندیشه‌های خود می‌کند که مخاطب در مقابل آنها موضع نمی‌گیرد. به نظرم آمد مخاطب ایشان، مخاطب امروز نیست، یعنی آقای افروغ مخاطب دورتری را برای کتاب متصور بوده و چیزی را در  او در آینده از کتاب به دست می‌آورد مخاطب امروز نمی‌تواند به دست آورد.

موسوی ضمن تأکید بر اینکه آقای افروغ به عنوان درمان انوشتن را پیشنهاد می‌کنند، گفت: ایشان خستگی‌ها، غربت و تنهایی را با نوشتن درمان و بیرون می‌ریزد و خودنوشت‌هایش بهترین یار تنهایی اوست.

روایت امیرخانی از خاطره نویسی‌های خودش

در بخش دیگر از این مراسم رضا امیرخانی از نویسندگان کشورمان نیز گفت: سوال نخست در مواجهه با این کتاب این است که شخصیت اول خاطرات آقای افروغ کیست؟ آیا خود آقای افروغ هستند؟ خانواده ایشان؟ همسر و فرزندان؟ اگر از من بپرسید شخصیت اول کتاب کیست، بدون شک «لفور» (روستایی در  منطقه سوادکوه) است. در این کتاب مهم‌ترین کسی که از او چیزی می‌آموزیم لفور است و باید به او احترام بگذاریم.

وی ادامه داد: این جلسه اولین مرتبه‌ای است که آقای افروغ را از نزدیک زیارت می‌کنم ولی با این همه نکات موجود در کتابشان نشان می‌دهد لفور شخصیت اول کتاب ایشان است، جایی که بازنمای شخصیت پنهان ایشان. لفور شاید همان کلبه هایدیگر و خانه ویلایی ویتنگشتاین و کهفی است که هر پیامبری داشته است همه علمای ما در فصول مختلف سال ییلاق و قشلاق داشتند اما چرا ما اینها را فراموش کرده‌ایم؟

امیرخانی ادامه داد: ما امروز در جامعه مانور تجمل داریم، نوکیسه‌گانی هستند و می‌بینمشان که مانور تجمل می‌دهند، مسئولان ما سالها برای مردم رزمایش زهد برگزار کردند، ولی در کنار آن امروز فرزندانشان مانور تجمل می‌دهند، از این منظر لفور مهم است. این جایی است که جلوی رزمایش زهد و تجمل را گرفته است و با وجود آن امید است که روی  نوه‌ آریالای افروغ مانور تجملانه برگزار نکند.

امیرخانی افزود: من هم خاطراتم را ۲۵ سال است که می‌نویسم. در این مملکت افرادی که این کار را می‌کنند حتماً محترم هستند، چون ما در کشوری زندگی می‌کنیم که خاطرات ثبت نمی‌شود، در حالی که خاطرات کمک می‌کند ما دوباره چیزی را تکرار نکنیم. به نظرم هر کس خاطره می‌نویسد نگاه تعالی‌خواه و توسعه‌گرا دارد و این نگاه یعنی محاسبه نفس. در نگاه توسعه‌گرا نوعی محاسبه اجتماعی وجود دارد و برای کسی که خاطره می‌نویسد این دو نگاه پدید می‌آید.

وی در همین زمینه با اشاره به دیار خود با یکی از مسئولان عالی‌رتبه صنعت هسته‌ای کشور گفت: به او گفتم تاریخ شما را خائن می‌شناسد اگر خاطره‌هایتان را ننویسید. خاطره‌ نوشتن شما با ثبت جلسات متفاوت است، اما بسیاری از مسئولان فکر می‌کنند اگر مستندنگاری از جلسات در کارشان باشد تمام است. اما توضیحات خود فرد از ماجرا بسیار ارزشمند است و باعث می‌شود خائن تلقی نشوند.

وی گفت: من هم ۲۵ سال است خاطره می‌نویسم. در این مدت چیزهایی را اضافه کردم و پس از گذشت زمان است که درمی‌یابم که اینکار چقدر مفید است، ولی هرگز به انتشار خاطراتم در زمان حیاتم فکر نکردم. شاید این خاطرات برای ورثه من پس از مرگم نانی باشد. روزگاری خدمت یکی از مراجع تقلید می‌رسیدم برای ثبت خاطراتش این مرجع عالیقدر مدتی را در زندان قزل‌حصار به دلیل فعالیت‌های انقلابی به سر برده بود. به ایشان گفتم این بخش مهم است. ایشان فرمودند من در زندان راحت بودم و مشکلی نداشتم که خاطره باشد. حتی یک قرآن شخصی داشتم که با خودم به داخل سلول می‌بردم و آن را به بنده نشان دادند. هنگام نظاره قرآن به یکی از صفحات آن برخوردم که چند عدد لاتین در آن صفحه ثبت شده بود. پرسیدم آن اعداد لاتین چیست، فرمودند زندان راحتی بود و این اعداد موج رادیوی قرائت قاریان مصری است و با گفتن این سخنان ۴ جلسه به گفتن خاطرات درباره همین اعداد لاتین گذشت.

امیرخانی افزود : یک سوال شاید مطرح شود و آن اینکه چرا هر جلسه‌ای که آقای افروغ دعوت کنند من خواهم رفت؟ چون ایشان حقی بر گردن جامعه دارند. برای من کسانی مثل حجت‌الاسلام زائری، علی مطهری، و آقای افروغ که شاید ربطی در ظاهر به هم نداشته باشند حقی بزرگ برگردن مردم دارند، اما در دوره‌ای از بحران‌ها ابتدا خود را در آیینه نگاه کردند، از خود ارزیابی کردند و بعد به سراغ گروه و اجتماع پیرامونشان رفتند. این دنیاگریزی کار مهم و انقلابی آنها بود. و در ذهنم آنها را انقلابی‌تر کرد. این گروه برای من فارغ از نوشته و کارشان ارزش ویژه‌ای دارند.

منبع: مهر

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.