۲۲ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۹
کد خبر: 619618

یاداشت ذیل نقدی به تکریم ارباب رجوع در ادارات بوده و به این مساله مهم می پردازد.

به گزارش قدس آنلاین، اگر دست خالی راه نمی اُفتادم و حداقل پارتی متوسط الاحوالی را رو می کردم، اگر می دانستم در سیستم اداری «تکریم ارباب رجوع» و «میز خدمت» دو مفهوم فراتخیلی اند، اگر کله گنده ی متمولی تشریف داشتم که الاغ هایش یورتمه می رفتند، اگر درخواست مشاهده دوربین های دوهفته گذشته را از حضور خودم و غایب مسئول می دادم و شاید هم اگر جکی جان بودم، وضعم امروز این نبود.

اینکه برای گرفتن یک امضاء، پنج دفعه و بیست و پنج کیلومتر مسافت را هی بکوبم بیایم پشت در اتاق معاون، عاطل و باطل بنشینم و به قارقار کلاغ های باغ مجاور اداره گوش کنم...! یا بعد از چهارده روز، اُسکار حل کردن جدول روی صندلی انتظار را بدهند دستم...! و در طبقه سوم همانطور که موزاییک ها را متر می کنم، مرخصی ساعتی ام را به تمدید مافوقم می رسانم و حرص یک امضای گرد و قلمبه را می زنم و هی می شنوم: خیر، نمی آیند امروز... جلسه تشریف دارند... نیستند... مرخصی اند... بازدید از پروژه ها... مأموریت!

اما کون فیکون می شوم اینبار... و نمی دانم چه می شود که هر چه تقلا می کنم نمی توانم مثل چهار دفعه گذشته، معطلی و سرگردانی ام را قورت بدهم... پس عصبانی از این حجم بلاتکلیفی و بی مسئولیتی نسبت به ارباب رجوع می روم تا میز مسئول دفتر و می خواهم طرح شکایت راه بیندازم که می بینم پُرتکبر راه کج می کند سمتی...

ملتهب دنبالش می کنم تا می رسم به زوج جوانی که انگار قرار است کار راه بیندازشان باشد.

با اینکه پوستم به سوزن سوزن افتاده اما باز صبوری می کنم تا آنها پرونده شان را برای امضای معاون نامرئی بسپارند به دست مسئولِ خودش خدمت.

آنها می روند و پرونده شان می ماند برای تملک یک امضا. که ملامت خانوم درونم این مرتبه، پرونده را می قاپد از من و با خشم می کوبد روی میز و می گوید: خوشحالم که غیر از لَم دادن و تخریب روانی، مراجعان را هم می بینید... البته مراجعان خاص... پنج بار آمده ام و از کارمندان و مدیران این سازمان، خدمتگزاری ندیده ام اما انگار امروز شما نیروی جایگزین جوابگو هستید پس زحمت این یکی پرونده را هم بکشید لطفاً...

و راه می افتیم سمت آسانسور همانطور که به نظر می آید چیزی پشت سرمان در حال انفجار است... پشت سر من و ملامت خانوم!

پی نوشت: صفحه اینستاگرام آقای وزیر کشور را در خبرها می خوانم و آه مبسوط می کشم و برمی گردم به اتفاقات آتشین امروز... آخر آنجا آمده: مردم، ولی نعمت ما هستند و انتظارات شان از مسئولین حقی ست که باید با درایت و مجاهدت شبانه روزی در تحقق آن کوشید.

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.