۲۲ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۵
کد خبر: 619700

با این وعده‌ها بسیاری از کشورهای عربی حاضر به شرکت در نخستین همایش مشترک عربی - اسرائیلی پس از ۴۰ سال اشغال فلسطین می‌شوند. رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی افتتاحیه این همایش، جوری حرف می‌زند که اول اعراب و بعد مسلمانان بفهمند، هدف اصلی، صلح نیست.

به گزارش خبرنگار سیاسی قدس آنلاین، بذرش را دهه70 میلادی زیر خاک کرده بودند. 15 سال طول کشیده بود تا « سازش» به بار بنشیند و میوه‌اش کام آن‌هایی را که باید، شیرین کند. دهه 90 میلادی روزگار غریبی بود! یکی از قطب‌های جهان دو قطبی، بدجوری با «پروستریکا» درگیر بود و نشانه‌های فروپاشی از سر و رویش می‌بارید. جهان انگار گیج و منگ به تماشای نظم نوین جهانی ایستاده بود! آمریکایی‌ها از یک سو میدان را خالی دیده و قصد داشتند کارِ خاورمیانه و مهم‌ترین مسئله‌اش یعنی «فلسطین» را یکسره کنند و از سوی دیگر می‌خواستند خیالشان از بابت تسلط بر منابع نفتی و... راحت شود. اصلاً سال‌های سال هزینه کردن پای تأمین امنیت صهیونیست‌ها، خسته شان کرده بود و حالا بهترین زمان برای برداشت میوه «سازش» بود.

 چراغ اول
اعراب، هم جرئت و جسارت نخستین جنگ بزرگ با اسرائیل را مدیون «مصر» هستند و هم نخستین «سازش» را. همانطور که روزگاری «ناصر» به نمایندگی از کشورهای عربی، طلایه‌دار جنگ با اسرائیل شده بود، سال‌ها بعد «انور سادات» پیهِ همه چیز را به تنش مالیده و حاضر شده بود با همه مخالفت‌های داخلی و خارجی، پیشقراول «سازش» شود. «سادات» چراغ اولِ تسلیم و سازش را روشن کرده بود و شاید توقع می‌رفت که سردمداران کشورهای عربی و اسلامی، دستِ کم به خاطر چشم و همچشمی سیاسی، چراغ‌های بعدی را روشن کنند و اسرائیل را به رسمیت بشناسند. «سادات» دو سال بعد به وسیله «خالد اسلامبولی» به گلوله بسته شد و جلوی چشم دوربین‌های خبری، پاداش پیشقراولی‌اش را گرفت. دیگر سران کشورهای عربی اگرچه حاضر نشدند آشکارا و رسمی، رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسند اما بسیاری از آن‌ها در خفا و به مرور، برای اسرائیل تبدیل به دشمنان دست و پا بسته‌ای شدند که در موضعگیری‌های شان، بیش از منافع و حیثیت ملی، چشم به اشاره کاخ سفید داشتند. بذری که سال 1978، «سادات، بگین و کارتر» در «کمپ دیوید» کاشته بودند، در سایه سار بی خیالی و خوش خیالی سران عرب، سر از خاک برآورد و آرام آرام به نهالی تبدیل شد که سال 1993، در «اسلو» به بار نشست.

 پیمان موقت
درست مثل دهه 70، در دهه 90 میلادی همه چیز مخفیانه پیش رفت تا «یاسر عرفات» و مقام‌های رژیم صهیونیستی مذاکراتشان را در «اسلو» به پایان ببرند، قرار و مدارهایشان را بگذارند، امضاهایشان را بزنند و مثلاً سنگ‌های چندین دهه جنگ را حق کنند. اسم رسمی‌اش را گذاشته بودند: «بیانیه اعلام اصول اولویت‌های موقت دولت خودگردان» و این نخستین سند و توافقنامه‌ای بود که میان فلسطینی‌ها و اشغالگران صهیونیستی به امضا می‌رسید. 
بر اساس آنچه دو طرف امضا کرده و 22 شهریور 25 سال پیش با حضور عرفات، رابین و کلینتون در «واشنگتن» از آن رونمایی کردند، قرار بود حکومت خودگردان فلسطین به عنوان یک نهاد اداری موقت تشکیل شود. پیمان اسلو فقط برای یک دوره پنج ساله اعتبار داشت و بعد از آن باید جای خود را به یک توافق دائمی می‌داد. تعیین تکلیف مسائلی چون وضعیت بیت‌المقدس، آوارگان فلسطینی، شهرک‌های یهودی نشین، مسائل امنیتی و تعیین مرزها هم موکول شده بود به زمانی که توافق دائمی به اجرا گذاشته شود. «ساف» یا همان سازمان آزادی‌بخش فلسطین در این پیمان، چیزی به نام «دولت اسرائیل» را به رسمیت شناخت و کاربرد خشونت را هم محکوم کرد! صهیونیست‌ها هم فقط «ساف» را به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطینی به رسمیت شناختند و به یاسر عرفات اجازه دادند تا پس از سال‌ها به فلسطین برگردد. 

 نه فقط صلح!
ماجرا البته بسادگی آنچه بالاتر نوشتیم نبود. یعنی 15 سال پس از پیمان «کمپ دیوید»، یکباره فیلِ سیاستمداران و افرادی چون «عرفات» یاد هندوستان نکرده بود. اینکه در اوج بحران‌های منطقه خاورمیانه در آغاز دهه 90 و حمله صدام به کویت و دیگر رخدادهای جهانی، آمریکا و اسرائیل به فکر صلح و سازش می‌افتند، دلیلش این است که با وجود تلاش‌های 40 ساله و هزینه‌های فراوان و توی بوق و کرنا کردن «صلح جهانی» در عمل هنوز «اسرائیل» از نگاه اعراب و مسلمانان غده سرطانی به حساب می‌آمد و کسی حاضر نبود رسماً آن را به عنوان کشور مستقل بپذیرد. به همین دلیل سال 1991 که اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود ندارد، آمریکا توانسته همدلی و همراهی کشورهای بزرگ اروپایی را به دست بیاورد و به یکه تازی‌های مهره سابق‌اش یعنی صدام خاتمه دهد، بوشِ پدر با سخنرانی در کنگره اعلام می‌کند: «ما در صددیم از دستاوردهای این جنگ برای خاتمه منازعات درخاورمیانه بهره ببریم»! او به اعراب برای ایجاد صلح درمنطقه و اجرای اصل مبادله صلح با زمین، آن هم براساس قطعنامه‌های ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت و بازگرداندن سرزمین‌های اشغالی سال ۱۹۶۷ وعده می‌دهد. با این وعده‌ها بسیاری از کشورهای عربی حاضر به شرکت در نخستین همایش مشترک عربی - اسرائیلی پس از ۴۰ سال اشغال فلسطین می‌شوند. رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی افتتاحیه این همایش، جوری حرف می‌زند که اول اعراب و بعد مسلمانان بفهمند، هدف اصلی، صلح نیست: «کنفرانس صلح نباید تنها به مسئله خاتمه جنگ و درگیری میان اعراب و اسرائیل محدود شود... صلح واقعی آن است که طرفین با بسط مناسبات فیمابین در تمامی جهات به گسترش مناسبات سیاسی- اقتصادی، فرهنگی اقدام کنند»! 

 غروب آفتاب در اندلس
حتی انتخاب «اسپانیا» هم برای برگزاری نخستین همایش اعراب و اسرائیل، هدفدار است. در واقع آمریکایی‌ها می‌خواهند به مسلمانان یادآوری کنند همانطور که قرن‌ها پیش «اندلس» مکان و جایگاه افول قدرت اسلام در برابر غرب بود، حالا و در سال‌های پایانی قرن بیستم هم باید در نشست اسپانیا دوباره شاهد افول اندیشه‌های اسلامی باشند. انتظار آمریکا از اعراب و مسلمانان چیزی فراتر از پایان جنگ است. آمریکایی‌ها می‌خواهند آن‌ها ضمن تن دادن به مراوده با رژیم صهیونیستی، دست‌هایشان را در همه زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بالا ببرند. مدتی بعد رئیس جمهور آمریکا تغییر می‌کند. 
جمهوری خواهان کنار می‌روند و کلینتون دموکرات به قدرت می‌رسد. در اسرائیل نیز حزب چپ گرای کارگر به رهبری «اسحاق رابین» روی کار می‌آید تا رؤیای شوم «از نیل تا فرات» را این بار نه با جنگ و توسعه طلبی آشکار بلکه با شعار صلح پایدار محقق کند. «اسحاق رابین و شیمون پرز» که تا پیش از این همه روش‌های خونبار را آزموده‌اند در هماهنگی با کاخ سفید حاضر می‌شوند این بار سیاست سر بریدن با پنبه را هم بیازمایند. مذاکرات محرمانه و ایجاد کانال‌های ارتباطی با کشورهای عرب از همین زمان آغاز می‌شود تا روزی دو سال بعد به «اسلو» و پیمان معروفش ختم شود. اگر یک بار دیگر آنچه را در دو بند بالاتر آوردیم مرور کنید، دیگر از اهدای جایزه صلح نوبل به عرفات، رابین و پرز پس از پیمان اسلو حیرت زده نمی‌شوید.

 نابودی از درون
دکتر «حنان عشراوی» استاد دانشگاه و از اعضای هیئت فلسطینی مذاکره کننده با رژیم صهیونیستی بعد از امضای پیمان صلح گفت: «هرکس مفاد طرح صلح اسلو را دیده و یا خوانده باشد، می‌داند که اقدام عرفات یک خودکشی سیاسی است... او از دورن نابود می‌شود». خانم «عشراوی» اگرچه از نتایج و آثار این پیمان برای «عرفات» حرف می‌زند، اما سخنانش نشان می‌دهد که نتیجه تن دادن به چنین صلحی برای آینده فلسطین و فلسطینیان چیست. در این مطلب آنقدر فرصت نداریم که در باره سرنوشت «عرفات» و آنچه بر سر شهرت و حیثیت سیاسی و زندگی‌اش آمد، حرفی بزنیم، اما نمی‌شود از سرنوشت پیمان صلح و آنچه بر سر فلسطین آورد حرفی نزد. رژیم صهیونیستی پس از اینکه امتیازات چاق و چله‌ای گرفت، موافقت کرد تا از 90 درصد اراضی کرانه باختری رود اردن عقب ‏نشینی کند و تا سال 1999، پیمان‏های نهایی برای استقرار یک دولت فلسطینی در محدوده نوار غزه تا شهرِ اریحا در کرانه غربی رود اردن را امضا کند، به شهرک‌سازی خاتمه دهد، زندانیان فلسطینی را آزاد کند و پای میز مذاکره در مورد بازگشتِ آوارگان فلسطینی و تعیین خطوط مرزی بنشیند. با وجود خوش‏‌بینی رهبرانِ سازمان آزادیبخش فلسطین، سرانِ رژیم صهیونیستی تقریباً به هیچ کدام از تعهداتشان عمل نکردند و هر روز درخواست دریافت امتیازات بیشتری را مطرح کردند. ضمن اینکه آن‌ها موفق شده بودند فقط با نشاندن فلسطینی‌ها پای میز مذاکره و امضای قرار داد صلح، جبهه متحد کشورهای عرب را متلاشی کنند.

 خیلی طول کشید
خیلی طول نکشید تا فلسطینی‌ها و برخی اعراب متوجه شوند چه کلاه بزرگی سرشان رفته است. البته اعتراف به این مسئله و رسمی شدن ماجرای شکست مذاکرات صلح، به سال‌ها زمان نیاز داشت تا مثلاً در بیست و چهارمین سالگرد این پیمان، سازمان «حماس» در اعلامیه‌ای رسمی بگوید: «توافق اسلو سقوطی بزرگ در باتلاق امتیازدهی‌ها بود و یک جنایت سیاسی در حق ملت فلسطین به شمار می‌رود... این توافق که از 78 درصد از خاک فلسطین گذشت و هنوز برای اراضی باقیمانده چانه می‌زند، دلیلی واضح بر آن است که حامیان طرح تصفیه، امانتدار نیستند و نمی‌توان به آن‌ها در تعیین سرنوشت و دیگر مسائل ملت فلسطین تکیه کرد... این توافق محاصره مالی و تجاری و سیاسی گسترده‌ای علیه ملت فلسطین اعمال کرد و به رژیم اشغالگر اجازه داد بر اقتصاد و منابع طبیعی ما به شکلی گسترده مسلط شود...». این در حالی است که اسرائیلی‌ها حدود 7 سال پیش، وقتی فلسطینی‌ها از سازمان ملل خواسته بودند تشکیل دولت مستقل فلسطین را به رأی گیری بگذارد، آشکارا حرف از لغو پیمان «اسلو» زده بودند. «هاآرتص» در سال 1390 نوشت: «بنیامین نتانیاهو، از سه هفته پیش، از شورای امنیت ‌ملی این رژیم خواسته است، ابطال پیمان‌ صلح اسلو را بررسی کند. نتانیاهو، ژنرال «یعکوو عامی‌درور» را مأمور بررسی عواقب و احتمالات ناشی از لغو این پیمان‌ها کرده است؛ اقدامی‌که فوری‌ترین و مهم‌ترین اثرش، فروپاشی تشکیلات خودگردان فلسطینی خواهد بود...».

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.