«سیما تفضلی» فرزند پدر صنعت نساجی ایران در خاطره‌ای می‌گوید: در آن روزگار که سرمایه داران، سرمایه خود را از ایران خارج می‌کردند، پدرم طرحی برای توسعه کارخانه داشت و چون انتقال ارز ممنوع بود، برای اجازه آن نزد آیت الله بهشتی رفتند.

به گزارش گروه اجتماعی قدس آنلاین، برای اینکه محاسبه کنید و ببینید 225 هزار تومانِ سال 1315، امروز و با احتساب نرخ تورم چقدر پول بوده است، به خودتان زحمت ندهید! فقط این‌قدر بدانید که 82 سال پیش، راه‌انداختن نخستین کارخانه نساجی در کاشان، لَنگِ این مقدار پول بود.

البته بهانه پرداختن به سوژه امروز یعنی مرحوم «حسن تفضلی» نرخ تورم، مشکلات صنعت نساجی و... نیست بلکه در شرایط سخت اقتصادی امروز، شدت گرفتن دوباره تحریم‌ها، تولیدی که می‌گویند اگر رو به احتضار نباشد، غرق در مشکلات ریز و درشت ناشی از رکود و تورم است، اشتغالی که دیگر ایجاد نمی‌شود و جای خالی اقتصاد مقاومتی و اتکا به توان داخلی، قرار است از کارآفرینی حرف بزنیم که 84 سال پیش می‌توانست تمام سرمایه داشته و نداشته‌اش را بزند توی کارهایی مثل دلالی، احتکار و «واردات» و بعد هم خودش و چند نسل بعدش سود سرشار و حالش را ببرند!
 
 40 سالگی
فرزند عبدالرحیم تفضلی، تاجرزاده بود و پس از تولد در کاشان، از وقتی دست چپ و راستش را شناخته بود، وارد حرفه پدری شده و تا آستانه 40 سالگی و پیش از اینکه به فکر کارآفرینی بیفتد، در زمینه فرش و صنایع وابسته به آن به فعالیت مشغول بود. دلیلش را دقیقاً نمی‌دانیم اما شاید پختگی 40 سالگی سبب شد یکباره به فکر خطر کردن و راه‌انداختن کارگاه و کارخانه بیفتد. سرِپا کردن کارگاه نساجی نه چندان بزرگ با چند کارگر شاید به نظرتان کار چشمگیری نباشد، اما یادتان باشد داریم در باره سال 1313 صحبت می‌کنیم، آن هم در شهر کاشان و زمانی که هنوز برای حرف زدن از صنایع مدرن زود به نظر می‌رسید.

«حسن تفضلی» اما دلش به پیشینه این صنعت در کاشان و به آثاری که از پارچه‌های بافته شده قدیمی در تپه‌های باستانی «سیلک» یافت شده بود گرم بود.

همتش را داشت که دوباره و با کمک مردم همین سرزمین، خاطره پارچه‌های 3000 ساله کاشان را زنده کند. کار اما ساده نبود و تقریباً دو سال طول کشید تا 225 هزار تومان سرمایه اولیه جور شود، دستگاه و تجهیزات خریداری شده برسد و کارگاه کوچک به نخستین کارخانه نساجی مدرن تبدیل شود و با 100 کارگر شروع به کار کند. او در خاطراتش درباره آن روزها گفته است: «ما تجار مسلمان قادر نبودیم حتی 220 هزار تومان سرمایه اولیه را فراهم کنیم... به همین خاطر از تجار ارمنی کمک گرفتیم».

 95 درصدِ صنعت

برای اینکه بدانید نگاه کارآفرین 80 سال پیش به مقوله تولید داخلی و ارزش کار چگونه بوده، می‌توانید سری بزنید به «زندگی و کارنامه حسن تفضلی» از مجموعه کتاب‌های کارآفرینان صنعت درعصر پهلوی. در این کتاب آمده که شعار معروف او در دوران کارخانه داری‌اش این بوده که: «95 درصد صنعت، کار است و 5 درصد سرمایه... کار از هر سرمایه ای ارزشمندتر و ارزش های انسانی به کار بسته است...». پس بی‌دلیل نیست که به پشت گرمی نیروی کار بومی، حاضر می‌شود آن 5 درصد باقی مانده صنعت را از دیگران قرض بگیرد و هر طور هست آن را به چرخه تولید داخلی وارد کند.

نکته دیگری که خیلی از اطرافیان و فرزندش درباره نحوه کار او گفته‌اند این است که پس از رسیدن کارخانه به مرحله سودآوری، دستِ کم هر 5 یا 6 سال یکبار نسبت به نوسازی تجهیزات کارخانه و بهره گیری از دستاوردهای جدید تکنولوژی اقدام می‌کرد تا صنعت و تولید داخلی چیزی از رقیبانش کم نداشته باشد.

همین حالا اگر به سایت «شرکت ریسندگی و بافندگی و نساجی کاشان» سر بزنید، در قسمت تاریخچه آن می‌خوانید که: «اولین واحد تولید این شرکت در اردیبهشت ماه 1315 مشتمل بر 16 دستگاه رینگ 400 دوکی جمعاً به ظرفیت 6400 دوک ریسندگی به بهره‌برداری رسیده و متعاقب آن با گسترش دیزل‌خانه در سال 1327 براساس پیمان منعقده با وزارت کشور سال‌ها مأمور به تأمین برق عمومی، خانگی و صنعتی کاشان گردید...».

 مثل خودتان کارگر است

هرچند چاره‌ای نداریم و هرجور که می‌نویسیم، باز هم به جای «حسن تفضلی» نام صنعت نساجی می‌آید وسط! اما برای اینکه گزارش امروز به جای «شخص» گزارش از صنعت نشود، حرف زدن در باره وضعیت نساجی را می‌گذاریم برای آخر مطلب و در عوض درباره ویژگی‌های پدر این صنعت یعنی مرحوم «تفضلی» حرف می‌زنیم. در زندگینامه‌اش می‌خوانیم که همیشه قبل از کارگران و کارمندانش در محل کار حاضر بود و پس از آن‌ها نیز در کارخانه حضور داشت.

خبرگزاری «فارس» روز گذشته در تجلیل از او نوشت: «... یک مدیر دلسوز بود که هر صبح با کارگرانش وارد کارخانه می‌شد و در پایان روز دیرتر از همه بیرون می‌رفت. خودش را کارگر صنعت نساجی می‌دانست... حوالی سال ۱۳۲۵ در اوج قدرت تشکیلاتی حزب توده، آتش اعتراضات سازماندهی‌شده کارگری به کاشان هم کشیده شد. یکی از ناظران می‌گوید: آن سال‌ها همه کارگران، چوب به دست در سالن کارخانه تجمع کرده بودند. توده‌ای‌ها هر کس را می‌دیدند با چوب می‌زدند.

شب رئیس حزب توده از اصفهان به کاشان آمد. او همه کارگران را جمع کرد. چهارپایه را آوردند. رفت بالا و گفت: کارگران! کارتان در کارخانه را خوب انجام دهید. تفضلی یک کارگر است! یک فئودال نیست و با شما کار می‌کند... بعد از آن کارگران چوب‌هایشان را انداختند و به دنبال کار خود رفتند... حسن تفضلی از نخستین مدیران سنتی ایران است که به اقتضای زمان به مدرنیسم و الزامات ناشی از آن در صنعت و اقتصاد پی برد و برای تحقق آن کوشش کرد. البته مدرن‌سازی صنعت به شیوه تفضلی هیچ‌گاه باعث بیکاری کارگران نشد. یکی از دغدغه‌های همیشگی او اشتغالزایی برای جوانان و نوجوانان بود...».

 اربابی که «ارباب» نبود

البته او نخستین کارخانه نساجی در ایران را راه نینداخته بود. 10 سال پیش از او «فضل‌الله خان دهش» در اصفهان کارخانه کوچکی راه انداخته بود، اما انگار نتوانسته بود کاری کند که به پدر نساجی ایران معروف شود. در حالی که کارخانه «تفضلی» 12 سال بعد و در سال 1327 با گسترش و نوسازی کارخانه، سرمایه‌اش از 2 میلیون و 200 هزار ریال رسیده بود به 48 میلیون ریال.

در سال‌های ۱۳۳۴ و ۱۳۳۸ با افزایش سرمایه، کارخانه دیگری با مشارکت خاندان «لاجوردی» با ۱۴ هزار دوک نخریسی و ۵۰۸ ماشین بافندگی، رنگرزی، چاپ و تکمیل، تأسیس شده بود که روزانه ۷۰ هزار متر پارچه پشمی، ابریشمی، پوپلین، ساتن و کرپ‌دوشین تولید می‌کرد. سال 1350، کارخانه بیش از 3000 کارگر داشت و با ظرفیت کامل مشغول به تولید بود. محصولات کارخانه مورد پسند بازار بود و هرقدر تولید می‌شد به فروش می‌رسید، به‌طوری که فروش شرکت از ۴۹ هزار تومان در سال ۱۳۴۹ به ۵۰۰ میلیون تومان در سال ۱۳۵۷ رسید.

حالا «حسن تفضلی» پدر صنعت نساجی و در واقع همه کاره آن به حساب می‌آمد اما با این وجود زندگی‌اش اصلاً شباهتی به یک سرمایه دار بزرگ و متمول نداشت. حاضر بود برای خرید فلان دستگاه مدرن برای بیمارستان شهر چک بکشد، برای امور خیریه ریز و درشت خرج کند، در تأسیس دانشگاه و مدرسه و بیمارستان مشارکت کند و... اما برای خانه بزرگ‌تر، ماشین شیک‌تر و ظواهر زندگی‌اش محال بود، خاصه خرجی کند.

او تا پایان عمر در خانه پدری زندگی کرد، خودروی معمولی سوار شد، لباس ساده پوشید و ساده زندگی کرد. نه خودش و نه زندگی‌اش هیج شباهتی به ارباب‌های آن روزگار نداشت اما نه تنها نزدیک به 5000 کارگر کارخانه، بلکه بیشتر مردم شهر دوست داشتند او را «ارباب» صدا بزنند.

 غیرت برای تولید ملی
با وجود واردات انواع پارچه‌های ژاپنی، فرانسوی و... تعصب و غیرت عجیبی برای تولید وطنی داشت. سفرهایش به کشورهای مختلف برای دیدن آخرین و جدیدترین دستگاه‌های نساجی و خرید آن‌ها و به‌کارگیری مهندسان و متخصصان خارجی در کنار متخصصان وطنی نیز در همین راستا بود. زمانی که مخمل فرانسه وارد ایران شد، تفضلی به فکر تهیه این پارچه در ایران افتاد.

مدیر کارخانه سازنده ماشین مخمل به او گفت: فقط چند کارخانه در اروپا قادر به تولید این محصول باکیفیت هستند و تولید آن آسان نیست. تفضلی اما معتقد بود که این صنعت متعلق به کاشان است و از کاشان به چین و سایر نقاط جهان رفته است؛ چگونه ما نمی‌توانیم این محصول را تولید کنیم؟ با اصرار او، قرارداد خرید 50 دستگاه ماشین جدید به امضا رسید.

آنان دو مهندس تولیدکننده مخمل را با دو برابر حقوق دریافتی در آلمان به کاشان آوردند تا به تولید مخمل بپردازند. دخترش «سیما تفضلی» در خاطره‌ای می‌گوید: «در آن روزگار که سرمایه داران، سرمایه خود را از ایران خارج می‌کردند، پدرم طرحی برای توسعه کارخانه داشت و چون انتقال ارز ممنوع بود، برای اجازه آن نزد آیت الله بهشتی رفتند.

آقای بهشتی سؤال کرده بودند که قدرت کارخانه چقدر است و پدرم توضیحات کافی داده بودند و آیت الله بهشتی وقتی از میزان سهم پدرم در کارخانه مطلع شده بودند، بسیار تعجب کردند و به ایشان گفتند که شما بنیان‌گذار این شرکت هستید و از ابتدا مدیر آن بوده‌اید و هنوز سهم شما این قدر اندک است. هر کس جای شما بود، تمام سهام را به نام خود کرده بود. ولی شما برعکس آن شرکت را به سهامی عام تبدیل نموده‌اید. شما هر گونه طرحی که داشته باشید من با آن موافقم».

 300 کارگر!
پایان این گزارش کمی تا قسمتی تلخ است. مثل پایان زندگی «حسن تفضلی» و حتی به تلخی سرانجام صنعتی که او آن را پایه گذاری کرده بود. حساسیت‌ها و تندروی‌های سال‌های نخست انقلاب، سبب شد «تفضلی» و کارخانه هایش در لیست سیاه تندروها قرار بگیرند.

پدر صنعت نساجی را حالا فئودال و همکار و همدست رژیم پهلوی لقب می‌دادند. عده‌ای برایش پرونده ساختند که ارز را از کشور خارج کرده است. ممنوع‌الخروج و حتی زندانی‌اش کردند! خیلی‌ها هم شاید برای مصادره کارخانه دندان تیز کرده بودند.

بیماری هم پیرمرد را زیر فشار گرفته بود و به زحمت توانست با رفتن به این دادگاه و آن دادگاه، کارخانه را نگه دارد. بانک مرکزی خیلی دیر و در شهریور سال 1366 اعلام کرد «حسن تفضلی» و کارخانه‌اش هیچ‌گاه در خارج کردن ارز از مملکت نقشی نداشته‌اند و همه مکاتبات و روابط مالی او با بانک‌ها در راستای تولید داخلی و خدمت به صنعت کشورش بوده است.

دو ماه بعد، پدر صنعت نساجی کشور در سن 92 سالگی درگذشت. نساجی کاشان با مدیریت‌های جدید هیچ‌گاه به دوران اوج بازنگشت.

آخرین اخباری که می‌توانید از وضعیت این کارخانه در اینترنت پیدا کنید مربوط به سال 93 است که معاون فرماندار کاشان به خبرنگاران می‌گوید: «مهم‌ترین بحران 10 ساله کاشان که مربوط به معوقات 10 هزار کارگر تحت پوشش شرکت ریسندگی و بافندگی کاشان بود و حتی به تعطیلی شرکت و توقیف اموال کشیده شده بود، مدیریت شد... شرکت ریسندگی و بافندگی کاشان در حال حاضر با 300 کارگر مشغول فعالیت است و به دنبال پرداخت حقوق معوقه و حق سنوات کارگران آن هستیم»!

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.