انقلاب «عشرین» در واقع زمینه همدلی و اتحاد مردم عراق را برای نخستین بار فراهم کرد و هزینه‌ حضور در یک مستعمره را برای انگلیس بسیار بالا برد.

به گزارش خبرنگار سیاسی قدس‌آنلاین، سال ۱۹۲۰ میلادی، گوش انگلیسی‌ها سنگین نبود، اما بدهکارِ این حرف‌ها هم نبود! اصولاً صدای استقلال ملت‌ها از جمله صداهایی بود که انگلیسی‌ها و گوششان، خود را با آن بیگانه می‌دانستند. یعنی باید دستِ کم ۱۲ سال می‌گذشت تا فریاد استقلال طلبی عراقی‌ها، ۸۵ سال پیش، مثل امروز، کار خودش را بکند و دولت فخیمه و پیر استعمار، تظاهر به نشنیدن را کنار بگذارد و راضی بشودکه دست از سر مردم سرزمین دجله و فرات بردارد. با این همه بین النهرینِ نفت خیز و ثروتمند، آنقدرها وسوسه کننده بود و هست که امپراتوری رو به افول بریتانیا و آمریکای تازه از خواب بیدار شده را مجذوب خود نگه دارد. انگلیسی‌ها در قاموس سیاست بین‌الملل، ۸۵ سال پیش، عراق را به عراقی‌ها واگذار کردند اما بدون شک چه خودشان، چه رقیب تازه نفسشان - آمریکا- هنوز برای بین النهرین و آینده‌اش نقشه‌های زیادی در سر داشتند. 

 ایران باستان

متهم به ناسیونالیسم افراطی نمی‌شویم اگر در بررسی تاریخچه عراق، بگوییم بخشی از ایران باستان! یافته‌های تاریخی، پیش از ما ثابت کرده‌اند، خاستگاه تمدن‌هایی چون «آکاد، سومر، آشور و بابل» و قلمرو پادشاهی چون «حمورابی» که متمدن‌ترین شهر و آبادی دوران باستان به حساب می‌آمد، از سال ۵۳۰ پیش از میلاد به وسیله کوروش فتح شد و بیشتر از ۱۱۰۰سال، بخشی از ایران و در قلمرو حکومت‌های هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان بود. بخش‌هایی از این سرزمین که امروزه به «عراق» معروف است در دوره ساسانیان وقتی هنوز «دل ایرانشهر» یا «آسورستان» نامیده می‌شد، آنقدر اهمیت پیدا کرد که حتی پایتخت شاهنشاهی ایران به «تیسفون» منتقل شد. شاهد این مدعا هم که می‌دانید «ایوان مدائن» است و ماجراهایی که تعریف کردنش، تکرار مکررات است. این‌ها را نگفتیم که تنها تاریخ را روایت کرده باشیم یا حرف‌های ناسیونالیستی بزنیم. یعنی اگر قرار است در این مطلب، ماجرای قیام عراقی‌ها علیه استعمار و استقلال آن‌ها از سلطه انگلیس را بنویسیم، ناچار باید از گذشته مشترک ایران و عراق، از تأثیر قیام ضد انگلیسی سال ۱۹۲۰ مردم عراق بر تحولات ایران و از نقش مهم مراجع و علمای ایرانی در این خیزش مردمی نیز حرف بزنیم. خلاصه‌تر اینکه در میان مشترکاتِ مردم دو کشور اگرچه دین و مذهب، اصلی‌ترین و مهم‌ترین به حساب می‌آید اما نمی‌توان از اشتراکات باستانی‌تر و چند هزار ساله میان آن‌ها نیز به آسانی گذشت. 

 تقسیم غنایم جنگ

با ظهور اسلام و گسترش آن از شبه جزیره عربستان تا «میان رودان » یا همان «بین النهرین» و سپس فروپاشی امپراتوری ساسانیان، آسورستانِ ایرانی‌ها هم در قلمرو حکومت اسلامی قرار گرفت و آرام آرام به عراق تبدیل شد. ازاین حیث می‌شود گفت، عراق تا قرن‌ها بعد اسلامی ماند و به جز دست به دست شدن بخش‌هایی از آن میان دیلمیان، آل بویه و خوارزمشاهیان و دستِ آخر هم میان صفویان و امپراتوری عثمانی، رنگِ استعمار غربی‌ها و چشم آبی‌های فرنگی را ندید. این جنگ جهانی اول بود که برای نخستین بار پای استعمارگران غربی را به این سرزمین باز کرد. گرد و خاک جنگ ویرانگر که فرو نشست از امپراتوری عثمانی که آن زمان مالک عراق به شمار می‌آمد جز خاکستری باقی نماند. آنچه قرن‌ها پیش، صلیبی‌ها موفق به انجامش نشده بودند، متفقین جنگ جهانی اول، انجام دادند. صلیبی‌های قرن بیستم، امپراتوری اسلامی را پس از سال‌ها دسیسه و جنگ افروزی به زانو در آورده بودند و حالا وقت تقسیم غنایم بود. در ضیافت تقسیم غنایم و در توافق سری و مخفیانه «سایکس - پیکو»، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها، در سال ۱۹۱۶، سوریه، عراق، لبنان و فلسطین را میان خودشان تقسیم کردند. عراق امروز به انگلیسی‌ها رسید که البته از دو یا سه سال پیش بخش‌های زیادی از آن را اشغال کرده بودند. مدتی بعد از به هم پیوستن ایالت‌های «بصره، موصل و بغداد» عراق نوین اما مستعمره متولد شد.

 آتش زیر خاکستر

رشته انقلاب سال ۱۹۲۰ در عراق، سرِ درازی دارد. یعنی اگر رگ و ریشه‌ها و سرنخ‌های آن را دنبال کنید از یک سو به گذشته مردم این سرزمین، از سوی دیگر به شخصیت‌ها و جریان‌های ایرانی الاصل و باز هم از سوی دیگر، به سیاست‌های انگلیسی‌ها و رفتارشان با مردم عراق می‌رسید. انگلیسی‌ها وقتی «عراق نوین» را شکل می‌دهند، با همان خُلق و خوی استعماری و روش‌های مدیریتی و مملکت داری انگلیسی استعماری که در هند آزموده و موفق شده بودند، تلاش دارند عراق را هم اداره کنند.یعنی به جز سیاست قدیمی «تفرقه بینداز و حکومت کن» و بهره‌گیری از اختلاف‌های قومی و قبیله‌ای، نژادی و مذهبی، بین النهرین را به چند ناحیه سیاسی تقسیم می‌کنند تا هر ناحیه را یک افسر انگلیسی اداره کند. افسرانی که بیشتر جوان هستند و در مدیریت اجتماعی و مدنی تجربه‌ای ندارند. بنابراین متکی به روحیه و قدرت نظامی هستند و رفتار خشنی با مردم در پیش می‌گیرند. غافل از اینکه عراق، گذشته آن، مردمش و اعتقاداتشان کمتر شباهتی به هند و مستعمرات دیگر دارند. در کنار این مدیریت انگلیسی - هندی، اتفاقاتی در حال شکل‌گیری است که انگلیسی‌ها در ابتدا شاید آن را چندان جدی نگرفته‌اند. دیدارها و جلسات علما، شخصیت‌های مهم، رهبران عشایر و... در شهرهای مختلف عراق برگزار می‌شود و منجر به همراهی و توافق نسبی در زمینه مبارزه با استعمار انگلیس می‌شود. آتشی، زیر خاکستر آماده شعله ور شدن است.

 خلع سلاح انگلیس

انگلیسی‌ها در حالی که ابتدا با شعار آزادی عراق از دست امپراتوری عثمانی آمده و بعدها قول استقلال داده بودند اما هنوز برای ماندن در این سرزمین به سیاست کهنه: تفرقه بینداز و... امیدوار بودند. از سویی میان کردها، ترکمن‌ها، شیعیان و اهل سنت اختلاف می‌انداختند و از سوی دیگر حرف از برگزاری رفراندوم می‌زدند و اینکه مردم عراق خودشان بگویند آیا مایل به داشتن حکومت عربی مستقل هستند یا دوست دارند تحت الحمایه انگلیس باشند؟ آیا همه حاضرندپادشاهی یک عرب را بر کشور بپذیرند و...؟ همین‌ها سبب شد مقاومت و جنگ و گریزهای پراکنده از نجف آغاز شود و در گوشه و کنار این کشور علیه انگلیسی‌ها ادامه پیدا کند. خیزش‌های کوچکی که البته نتوانستند نتایج بزرگی را به دنبال داشته باشند. اصل ماجرای قیام اما با بدقولی‌های پیاپی انگلیس در اعطای استقلال و سرکوب‌های آشکاری که ارتش آن‌ها انجام می‌داد، در سال ۱۹۲۰ آغاز شد. مراجع و علمای شیعه و در رأس آن‌ها مراجع ایرانی ساکن عراق، جلودار این قیام بودند. فتوای آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی مبنی بر اینکه: «هیچ کس جز مسلمان حق حکومت بر مسلمانان را ندارد» زمینه قیام را آماده کرد. شیعیان در گام نخست ضربه شان را به اصلی‌ترین حربه انگلیسی‌ها وارد کردند. دیدارها و نشست‌ها و تماس هایی که رهبران قیام شیعی با علمای اهل سنت و رئیسان قبایل و عشیره‌های مختلف برگزار کردند، منجر به ایجاد همدلی و اتحاد میان همه اقوام و اقلیت‌های عراقی شد تا سلاح «تفرقه بینداز» از دست انگلیسی‌ها بر زمین بیفتد.

 جلسه محرمانه

در منابع تاریخی می‌خوانیم: «سوم می‌۱۹۲۰، اجتماع بسیار محرمانه‌ای در منزل میرزای شیرازی، تشکیل شد. اجتماع کنندگان در مورد اتخاذ یک طرح و خط مشی ثابت و فراهم کردن شرایط انقلاب فراگیر تفاهم کردند و در حضور میرزا، به قرآن کریم سوگند یاد کردند که آماده پاسخگویی به ندای دین و میهن خود و اطاعت از رهنمودهای رهبرشان باشند... به دنبال احضار و دستگیری علما در برخی نقاط و کشته شدن یکی از تظاهرات کنندگان به دست نیروهای انگلیسی، میرزای شیرازی در ۲۹ می‌۱۹۲۰، پیامی برای همه مردم عراق فرستاد و آن‌ها را به راهپیمایی و قیام دعوت کرد. بگیر و ببندها، تبعید و سرکوب و کشتارهای بعدی،نتیجه‌ای جز فراگیرتر شدن قیام نداشت... میرزای شیرازی، شرایط را برای آغاز رویارویی سراسری و انقلاب علیه اشغالگران آماده دید، بنابراین در پاسخ به استفتاهایی مبنی بر استفاده از اسلحه در قبال اشغالگران، فتوای دفاعیه‌ای را به این شرح صادر کرد: «مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواست‌های خویش، رعایت آرامش و امنیت را بکنند و در صورتی که انگلستان از پذیرش درخواست‌هایشان خودداری ورزد، جایز است به قوه دفاعی متوسل شوند.». او همچنین طی فتوایی که برای تمام مسلمانان فرستاد، آن‌ها را به مقاومت در برابر انگلیسی‌ها و بیرون راندنشان از سرزمین‌های اسلامی دعوت کرد».

 مرگ میرزا

شهر « کربلا» مرکز و چشمه اصلی انقلاب شده بود. جوری که نیروهای انقلابی در این شهر توانستند با بیرون راندن انگلیسی‌ها اوضاع را در دست بگیرند. کار به جایی رسید که انقلابیون، نظام حکومتی دینی مستقلی را در این شهر برپا کردند. پس از آزادسازی کربلا، مقرر شد شهر توسط دو مجلس اداره شود: مجلس علمی و مجلس ملی. اهداف مجلس علمی رسیدگی به امور دینی و ترویج آن و حکمیت در منازعات داخلی شهر و عشایر بود. این مجلس متشکل از سید هبت الدین شهرستانی، سیدابوالقاسم کاشانی، میرزا احمد خراسانی، سیدحسین قزوینی و میرزا عبدالحسین شیرازی (فرزند میرزای شیرازی) بود. مأموریت مجلس ملی هم گرفتن مالیات از مردم، تعیین مسئولان نظامی و اداری و برقراری امنیت در شهر و راه‌های اطراف و مانند آن بود. انقلاب مردم عراق شاید می‌توانست در همان سال‌ها، بساط استعمار پیر را از عراق برچیند. اما حادثه‌ای دردناک، همه محاسبات انقلابیون را به هم ریخت. رهبر قیام، میرزای شیرازی درست در اوج انقلاب، از دنیا رفت. انگلیسی‌ها که انقلاب مردم عراق را به جهانیان، شورش و نا آرامی معرفی کرده بودند در بوق و کرنا کردند که نا آرامی‌ها حاصل دخالت آلمان، ترکیه و حتی آمریکاست. سلاح و تجهیزات پیشرفته را به عراق فرستادند و سرانجام موفق شدند با کشتار و سرکوب، دوباره امور را در دست بگیرند.

 ۱۲ سال بعد

عراقی‌ها نزدیک به ۱۰ هزار شهید دادند و انگلیسی‌ها با بیش از ۴۲۰ کشته و هزینه کردن ۴۰ میلیون پوند، در عراق ماندگار شدند. انقلاب ۱۹۲۰ اگرچه به پیروزی نرسید اما زمینه‌های استقلال را فراهم کرد. هیمنه انگلیسی‌ها در عراق شکسته شد، مدیریت انگلیسی و استعماری کمرنگ شد، چشم و گوش کشورهای همسایه از جمله ایران نیز نسبت به از بین بردن سلطه انگلیسی‌ها در منطقه باز شد. انقلاب «عشرین» در واقع زمینه همدلی و اتحاد مردم عراق را برای نخستین بار فراهم کرد و هزینه‌ حضور در یک مستعمره را برای انگلیس بسیار بالا برد. آن قدر که سرانجام در سال ۱۹۳۲ مجبور شدند پای اسناد استقلال عراق را امضا کنند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.