۱۲ آذر ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۹
کد خبر: 632572

به "نصرآباد" نمی‌آمد...

محمدرضا شهبازی

به زرویی نمی‌آمد آن قدر بتواند در قالب‌ها و با لحن‌های مختلف بنویسد و بسراید. کسی که «تذکره المقامات» را با آن نثر قدیمی و چفت و بست دار نوشته و به قدری آن طور گل کرده و موجب شده بود تا بعد از آن هرگونه تلاش دیگران برای نوشتن تذکره عبث جلوه کند.

به گزارش گروه فرهنگی قدس‌آنلاین، به زرویی نمی‌آمد ملانصرالدین باشد. در مجله گل آقا مطالبی گل کرد که نام ملانصرالدین به عنوان نویسنده پایش بود. هم خود عنوان غلط انداز ملّا و هم قوت و کیفیت آن متن‌ها سبب می‌شد که کسی باور نکند، آن‌ها را کسی به جوانی ابوالفضل زرویی نوشته باشد؛ آن هم وسط آن همه طنزنویس اسم و رسم‌دار که سابقه کار و... را داشتند. خودش هم بعدها تعریف کرده بود از تعجب مخاطبان وقتی می‌فهمیدند ملانصرالدین هم‌اوست.

به زرویی نمی‌آمد آن قدر بتواند در قالب‌ها و با لحن‌های مختلف بنویسد و بسراید. کسی که «تذکره المقامات» را با آن نثر قدیمی و چفت و بست دار نوشته و به قدری آن طور گل کرده و موجب شده بود تا بعد از آن هرگونه تلاش دیگران برای نوشتن تذکره عبث جلوه کند، چیزهایی نوشته بود در «غلاغه به خونه‌اش نرسید» که در نگاه اول سادگی‌اش مثل پتک می‌خورد توی صورت مخاطب. کسی که هم غزل‌های استخوان‌دار می‌گفت و هم شعرهای سهل و ممتنعی مثل منظومه مشدی حسن و کتاب «اصل مطلب». طنزپردازی که هم طنز می‌سرود و شب شعر در حلقه رندان را راه انداخت، هم اشعار آیینی و مراثی‌اش در شب شعر رندان تشنه لب سوزناک بود.

اما با همه این احوال، نوشتن «ماه به روایت آه» دیگر واقعاً به زرویی نمی‌آمد. اتفاق غیر منتظره‌ای بود برای خیلی از ما، اینکه او یک نثر آیینی بنویسد و به آن قوت و قدرت هم بنویسد.

این‌ها به زرویی نمی‌آمد؛ چون او را نمی‌شناختیم. رفتار بدون ادعا و متواضعانه‌اش هم سبب شده بود خیلی جلوی چشم نباشد.

زرویی خودش مصداق و نمونه کامل طنزپردازی بود که قبل از طنز، متخصص ادبیات است و استخوان ترکانده در مطالعه و پژوهش.

اما در آخر، به زرویی نمی‌آمد که وقتی خبر درگذشتش منتشر می‌شود، بنویسند در 49 سالگی.... زرویی آن قدر به گردن طنز حق داشت و آن قدر برای طنز و طنزپردازها بزرگی کرده بود که فکر می‌کردیم باید هفتاد هشتاد سالی داشته باشد....

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.