۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۵
کد خبر: 636078

بعد از واقعه دختران شین آباد فکر نمی کنم دیگر کسی خبرِ گدازنده دختران زاهدان را تاب بیاورد!

به گزارش خبرنگار قدس آنلاین، بعد از واقعه دختران شین آباد فکر نمی کنم دیگر کسی خبرِ گدازنده دختران زاهدان را تاب بیاورد! باور کند که اینبار کودکان شش ساله ای را آتش با خودش برده است!

حق با شما نیست... وقتی ۴۲ درصد مراکز آموزشی -استاندارد گرمایشی ندارند- حق با شما نیست... وقتی هنوز در مدارس، بخاری نفتی روشن می شود و دیوار چوبی دارد کلاس های درس... وقتی دانش آموزان می سوزند و مدیریت تان برای اطفای حریق یک کپسول آتش نشان است و درایت تان کاشت نرده های آهنی پشت پنجره... وقتی آذر ۹۱ شین آباد پیرانشهر و پرونده زندگی سیما و نادیه و یادگار و آرزو و ۲۵ دختر دیگر را به راحتی می فرستید بایگانی، حق با شما نیست.

وقتی برای پاییز و زمستان طفلکانی که ژن شان معمولی ست و در مناطق محروم همنشین چراغ های نفتی باسواد می شوند، نیم قدمی برنمی دارید. برای دانش آموزانی که با امکانات مختصر و ناچیز، سَر می کنند و در میانه گرما و آتش گاه جزغاله می شوند، به سوختگی بالای ۹۰ درصد می اُفتند و وسط کلاس آموختن، عمرشان تمام می شود.

نه، نمی شود دلخراشی و بُغرنجی اتفاقات شین آباد را فراموش کرد... گزندگی پوست های ورآمده، انگشتان بلعیده، ریه های پُردود، شبکیه های سوخته، باندپیچی های بی پایان، جراحی های متصل، پروتزها و تیشوهای احیای بافت را.

و از یاد برد ضجه های آتشین آذربایجان را... چهارمی هایی را که نمی دانستند بخاری نفتی قرار است چه هیزم تَری بیندازد در آغوش شان و کودکی شان را با چه ضرب شستی بقاپد از دست شان.

خبر دردآور زاهدان، قصه «صبا» و «مونا» و «یکتا» ی کوچک را که می خوانم سیگنال های اندوه دوره ام می کنند و یاد «سیران» و «ساریا» ی کوچ کرده شین آباد زنده می شود در جانم... آنوقت نمی توانم به ژن ها فکر نکنم... به ژن های برتر و غیربرتر! طرف حسابم را معلم و مدیر و وزیر ندانم! و همذات پنداری نکنم با اسلوموشن دقیقه های آتش سوزی! آنجا که حرارتِ بی تدبیری، رویاها را مچاله کرد.

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.