سعید ضروری گفت: افراد داری معلولیت باید بتوانند مانند سایر افراد غیرمعلول سفر کنند و از مزیت‌های سفر کردن بهره‌مند شوند؛ مراکز گردشگری و خدمات دهندگان در این حوزه با رعایت مناسب‌سازی‌هایی که در بسیاری از موارد بسیار کم‌هزینه و ساده هم هستند، می‌توانند وارد بازی برد-برد شوند.

 تا رفع مشکلات گردشگری معلولان هنوز راه زیادی باقی مانده است

به گزارش گروه اجتماعی قدس‌آنلاین، «سعید ضروری» اگر همت و نگاه متفاوتی به زندگی نمی‌داشت، الان حتما روی تخت اتاقش خوابیده بود و غیر از اینکه روزها و شب‌های کسل کننده‌ای داشت، باید فکر می‌کرد که چرا بخت با او یار نبوده و از بین این همه آدم، او باید دچار معلولیت شود. اما او با وجود معلولیت، کارهایی می‌کند که درصد کمی از آدم‌های سالم هم می‌توانند انجام دهند. همت بلند او موجب شده تا با وجود بیماری «دیستروفی عضلانی» که روز به روز بیشتر پیش می‌آید، غواصی، کوهنوردی، غارنوردی، کویرنوردی و سقوط آزاد را تجربه کند و تبدیل شود به یکی از متفاوت‌ترین آدم‌هایی که زندگی هیجانی دارد. روایت او از همه این تجربیات، موضوع گفت‌وگوی ما با او است.

■ ماجراجویی کردن وسوسه‌برانگیز است، اما ظاهرا از عهده هر کسی برنمی‌آید. چه شد که سراغ ماجراجویی رفتی، آن هم با وجود درگیری با بیماری دیستروفی؟

ورود به دنیای هیجان و ماجراجویی از یک پرواز با هواپیمای فوق سبک شروع شد. آن هم زمانی که در رشته ادبیات انگلیسی دانشجو بودم. چون تا زمان ورود به دانشگاه خیلی زمینه کار برایم فراهم نبود. یادم هست یک روز در مسیر برگشت از دانشگاه همراه با یکی از دوستانم به فرودگاهی در نزدیکی آبیک قزوین رفتیم. پدر دوستم آنجا کار می‌کرد. آن روز پدر دوستم به ما پیشنهاد پرواز داد. من هم از خدا خواسته این پیشنهاد را قبول کردم. با این اتفاق اولین پروازم را آنجا انجام دادم. خیلی حس خوبی داشت. آن قدر که هیچ‌وقت خاطره‌اش از ذهنم پاک نمی‌شود. یک پرواز پر مانور و پر از هیجان بود، همان‌جا بود که تصمیم گرفتم برخی تفریحات هیجان‌انگیز را تجربه کنم. همزمان سفری به کیش ترتیب داده بودم تا بتوانم غواصی کنم، اما در اولین سفرم به کیش این فرصت دست نداد. چون که آب‌وهوا مناسب غواصی نبود. بعدها که از نظر مالی مستقل شدم، برای این که رفت‌وآمدم راحت تر شود، یک ویلچر برقی هم خریدم. بعد از آن بود که فرصت سفر با هدف غواصی و دیدن دنیای زیر آب برایم ممکن شد. به این ترتیب سبک زندگی من تغییر کرد و باعث شد تا به دنبال چیزهایی بروم که هرگز فکر نمی‌کردم موفق به انجام آن‌ها بشوم.

■ شما تصمیم گرفتید که پریدن از هواپیما را تجربه کنید، ولی این کار مثل نشستن در هواپیما و پرواز کردن نیست. خیلی خاص است.

دقیقاً. چون اصلاً ماجرا چیز دیگری است. با تمام شدن دانشگاه سعی کردم از لحاظ مالی مستقل شوم. می‌خواستم راحت تر دنبال اهدافی که داشتم بروم. با تلاش و کوشش و علاقه‌ای که در وجودم بود، موفق شدم در یک دوره خیلی کوتاه پرواز با انواع وسایل را تجربه کنم. مثلا سه بار پرواز با «پاراگلایدر» در تهران، پرواز با «جایروکویتر» در کیش، پرواز با کایتِ موتوردار، پرواز با «پاراترایک» در انزلی و زیبا کنار را تجربه کردم و بعد هم سراغ سفرهای طبیعت‌گردی و کایاک‌سواری و غواصی و پرش از ارتفاع رفتم. انجام این کارها ساده نبود، اما من تصمیم گرفته بودم که آن‌ها را انجام بدهم و انجام دادم. درباره سقوط آزاد از هواپیما هم اگر خواسته باشم بگویم، رها شدن از ارتفاع چهار هزار متری چیزی نیست که بتوانم آن را به راحتی توصیف کنم. فکر کنید سقوط با سرعت بیش از 200 کیلومتر در ساعت چه هیجانی دارد. خیلی نمی‌شود به راحتی آن شرایط را توصیف کرد. اولین بار پریدن از هواپیما را در زیباکنار تجربه کردم. دومین بار در دبی همراه با قهرمان سقوط آزاد دنیا پریدم. بار سوم هم همراه با دوستان فوق‌العاده‌ام عمادمظلومیان و ارشا اقدسی از هلی‌کوپتر پریدم. خیلی خوب و هیجان‌انگیز بود. الان که دوباره به آن پرش‌ها فکر می‌کنم، انگار همه چیز شبیه خواب بود، رویایی و هیجان‌انگیز. 

■ از ایده ایجاد گروه ماجراجویان معلول ایران بگویید. آیا این ایده قبلا در کشورهای دیگر اجرا شده بود؟ 

نه، ایده راه‌اندازی گروهی برای ماجراجویی معلولان وام گرفته از ایده‌های خارجی نیست. البته می‌دانید که در کشورهای پیشرفته کارهای زیادی در این حوزه انجام شده و افراد دارای معلولیت این امکان را دارند که در رشته‌های تفریحی و مهیج فعالیت کنند. من هم تلاشم این است که بسترهای ماجراجویی و انجام و تجربه فعالیت‌های پرهیجان برای افراد دارای معلولیت فراهم شود که خوشبختانه اقدامات خوبی هم در دست انجام است و یا انجام شده. در حال حاضر این گروه بیش از 500 عضو دارد که به تدریج در برنامه‌هایی که ترتیب می‌دهیم، شرکت می‌کنند. 

■ ولی اگر خود شما قبلا این مسیر را طی نکرده بودید، نمی‌توانستید روزی گروه ماجراجویان معلول را ایجاد کنید.

دقیقا. برای اینکه استارت این ماجراجویی‌های گروهی معلولین را بزنم، اول باید خودم یک بار سفرها را می‌رفتم و تجربه لازم را به دست می‌آوردم. وقتی سفرهای اولیه ماجراجویی را انجام دادم و گزارش این سفرها از طریق رسانه‌های مختلف منعکس شد، دوستان معلول دیگری هم علاقه مند شدند که این کارها را انجام دهند. شاید علتش هم اعتماد به نفسی بود که این بچه‌ها پیدا کردند. چون دیدند یکی مثل خودشان این مسیر را رفته و این کارها را انجام داده است. این باعث شد کم‌کم این باور در میان همه ایجاد شود و باور کردند که اگر بخواهند آن‌ها هم می‌توانند. البته این را هم یادآوری کنم که کار گروهی و اراده مثال‌زدنی دوستان طبیعت‌گردم که معلول نیستند، باعث شد تا به این نتیجه برسیم که برای من و امثال من در طبیعت‌گردی هیچ مرزی وجود ندارد و با برنامه‌ریزی می‌توان به دوردست‌ترین مناطق و حتی نوک قله‌ها دست پیدا کرد. فقط کافی است باور کنیم و ایمان داشته باشیم که هر کاری با صبر و برنامه‌ریزی امکان‌پذیر است.

■ شما بارها و بارها کارهای سخت و هیجان‌انگیز را تجربه کرده‌اید. تا حالا برایتان اتفاقی در حین انجام برنامه‌ها پیش آمده که شما را دچار شک و تردید کند؟

خوشبختانه تا به حال اتفاق ناخوشایندی در حین انجام برنامه‌ها پیش نیامده. این مسئله هم از لطف خداوند بوده و اینکه تمام برنامه‌ها را با بهترین‌های ایران تجربه کرده‌ام. یعنی همیشه از دوستان مشاوره کمک می‌گیرم تا هر کاری به درست ترین شکل انجام شود.

■ بین ماجراجویی‌هایی که انجام داده‌اید، کدامیک برای خودتان سخت‌تر بوده است؟

سخت که نه، ولی پرهیجان‌ترین کار برای من همان تجربه پرش از هواپیما و هلی‌کوپتر بود. این را هم بگویم که من سال‌ها منتظر فرصتی بودم تا بتوانم وارد غار «چشمه باد» منجیل بشوم. برای همین هم با اینکه از خطرات رفتن به یک غار آبی با خبر بودم، پیشنهاد ورود و غارنوردی در این غار را که در ارتفاعات شهر منجیل است، با اعضای «گروه کوهنوردی باد» مطرح کردم. این در حالی بود که تجربیات گذشته‌ام مربوط به آسمان، روی آب و زیر آب بود و از این نظر دنیای غارها را بسیار هیجان‌انگیز و ناشناخته می‌دانستم. از طرفی وضعیت جسمی من به گونه‌ای است که باید تمام جوانب ماجرا بررسی می‌شد. برای همین هماهنگی و نیازسنجی‌های برنامه بیشتر از دو هفته طول کشید. ورود به غار «چشمه باد» در فصول پرباران به دلیل جریان آب زیادی که در درونش جاری است، غیرممکن است و تنها زمانی می‌شود از آن عبور کرد که سطح آب پایین باشد. خلاصه در روز اجرای برنامه، دوستان در بعضی جاها مرا با کوله مخصوصم کول می‌کردند، اما در بخش‌هایی از غار چاره‌ای نبود و باید مسیر را سینه‌خیز می‌رفتیم که برایم بسیار سخت بود. در کل تحمل سرما و تنگی غار خیلی سخت بود و فشار زیادی به همه گروه آمد. البته خوشبختانه با راهنمایی علی رضایی، مسئول غارنوردی شهرستان رودبار و کمک علیرضا بکیان و احسان درگزی این کار هم انجام شد. 

■ و بعد از این ماجراجویی سخت سراغ چه کار جدیدی رفتید؟

بعد از غار «چشمه باد»، تور سافاری از جنوب تا شمال ریگ جن را اجرا کردیم. بعد از این کارهم برنامه عبور از شرق تا غرب ریگ جن را با کمک جمعی از دوستان، برای گروه «ماجراجویان معلول» تدارک دیدیم که یکی از فوق‌العاده‌ترین برنامه‌های ما بود. البته عبور از کویر جن با چالش‌ها و سختی‌های فراوانی همراه بود، اما با تیم حرفه‌ای و راهنمایی مهرداد قزوینیان و علیرضا مظلومیان موفق به انجامش شدیم. در اجرای این تجربه هم عماد مظلومیان و احسان مظلومیان همراهم بودند. کمتر کسی موفق به عبور از این کویر می‌شود، مگر با هدایت و راهنمایی افراد کاملا با تجربه و مسلط به منطقه. جالب اینکه حتی بومی‌ها هم به سمت این کویرها نمی‌روند. ما هم چندین بار خودروهایمان در شن فرو رفت و با مشقت بسیار خارج شدیم، اما باید این را هم بگویم که خشکسالی کمک بزرگی به ما کرد که بتوانیم از باتلاق‌های نمک رد شویم. به نظرم ترس و هیجانی که در پیمایش کویر جن وجود داشت، آن را زیبا می‌کرد. در ریگ جن اگر یک مسیر را اشتباه بروید، راه را گم می‌کنید. آن وقت است که تا صدها کیلومتر دیگر کسی به فریاد آدم نمی‌رسد. 

■ با این ماجراجویی‌ها چه هدفی را دنبال می‌کنی؟

اشتیاق به تجربه کردن و فراتر از محدودیت‌ها رفتن، فارغ از موضوع معلولیت، انرژی و حس خوبی دارد که من هم مثل سایر افرادی که به ماجراجویی علاقه دارند، به این کار علاقه دارم. البته من فقط محدودیت‌های خیلی بیشتری دارم که باید برای آن‌ها هم راه‌حل پیدا کنم. نکته بسیار مهمی که در رابطه با فعالیت‌ها و ماجراجویی‌های من وجود دارد این است که در سال‌های گذشته نشان داده‌ام می‌توانم محدودیت‌ها را از مسیر کارهایی که دوست دارم تجربه کنم، بردارم و راه را برای خودم و افرادی شبیه به خودم هموار کنم. من با شناخت توانایی‌هایی که دارم، هر چند بسیار بسیار محدود هستند، با برنامه‌ریزی و انگیزه‌ای که در من وجود دارد، هر کاری را شدنی می‌بینم. من یاد گرفته‌ام «نه» شنیدن را از افرادی که خودشان آرزوها و اهدافشان را دنبال نمی‌کنند، نشنیده بگیرم و با تمرکز بر روی اهدافم پیش بروم. در عوض پای صحبت افرادی می‌نشینم که قله‌های زندگی‌شان را یکی‌یکی فتح کرده‌اند. همه این‌ها یعنی اینکه دیگرانی که شرایطی شبیه به من دارند، ببینند که اگر بخواهند همه چیز شدنی است.

پیش به سوی بازی برد - برد

من توانستم از اوج آسمان تا اعماق دریا ماجراجویی و سفر کنم و انواع تجربیات مانند سقوط آزاد از هواپیما و هلی‌کوپتر، پرواز با انواع وسایل پرنده، رفتینگ، کایاک سواری، طبیعت‌گردی، عبور از کویرهای بزرگ ایران و غواصی و غارنوردی را تجربه کنم و بعضی از آن‌ها را به‌صورت گروهی برای افراد دارای معلولیت برگزار کنم، اما ما همچنان نمی‌توانیم بسیاری از خدماتی را که در حوزه سفر و گردشگری وجود دارد، در اختیار داشته باشیم و چالش‌های سفر ما چند برابر سایر افراد است. به نظر می‌رسد در حوزه سفر کارهای زیادی هنوز انجام ‌نشده است و ما دچار خلأهای بسیاری در زمینه بیمه سفر و مناسب‌سازی مقاصد گردشگری هستیم. پس از سال‌ها فعالیت درزمینه گردشگری و سفر و تعریف برنامه‌های مختلف و پرهیجان برای افراد دارای معلولیت همچنان شرایط را بدون تغییر می‌بینم. هتل‌هایی که در ستاره‌های خود غرق‌ شده‌اند، کمترین توجه را به این حوزه دارند، مراکز بومگردی که می‌تواند کمک بسیاری به گردشگری ارزان افراد دارای معلولیت کند هم بدون توجه به مناسب‌سازی‌های لازم مجوز فعالیت می‌گیرند. امروز این موضوع اثبات‌شده که افراد دارای معلولیت هم می‌توانند در این کارها حضور داشته باشند و مانند سایر افراد از انجام آن‌ها لذت ببرند. بنابراین به نظر می‌رسد وقت آن رسیده که خدمات‌دهندگان در حوزه سفر و گردشگری اقدامات زیرساختی و مؤثری را در این حوزه انجام دهند. افراد داری معلولیت باید بتوانند مانند سایر افراد غیرمعلول سفر کنند و از مزیت‌های سفر کردن بهره‌مند شوند. مراکز گردشگری و خدمات دهندگان در این حوزه با رعایت مناسب‌سازی‌هایی که در بسیاری از موارد بسیار کم‌هزینه و ساده هم هستند، می‌توانند وارد بازی برد-برد شوند و جامعه هدف خود را که جانبازان و معلولین هم هستند، تحت پوشش قرار دهند و با افزایش مخاطبین خود، از مزیت‌های اقتصادی آن هم بهرمند شوند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.