«هرچند دارم دزدکی زندگی می‌کنم، اما بوی مرگ به مشامم نمی‌رسد.» این نگرش زندگی‌بخش و شورآفرین، نقطه‌ای است که مرینال سن با تمام عشقش به زندگی سال‌ها در آن ایستاده و با شنا خلاف جریان آب آثاری ساخت که با وجهه انسانی شان هم درهند و هم در جهان مورد توجه قرار گرفتند

شنا برخلاف جهت بالیوود

به گزارش گروه فرهنگی قدس‌آنلاین، مرینال سِن فیلمساز اسطوره‌ای هندی که به همراه ساتیا جیت رای و ریتویک گاتاک سینمای هند را به دنیا معرفی کردند روز یکشنبه ۳۰ دسامبر در سن ۹۵ سالگی درگذشت. مرینال سِن در سال ۱۹۸۱ از جشنواره فیلم برلین سه جایزه برای فیلم «در جست‌وجوی قحطی» به دست آورد. او در جشنواره کن نیز بارها با فیلم‌هایش در بخش مسابقه حضور داشت که یک بار برای فیلم «خاریج» توانست جایزه‌ای را از این جشنواره تصاحب کند. مرینال سِن آخرین فیلم خود را در سال ۲۰۰۲ ساخت. رئیس جمهوری هند در واکنش به خبر درگذشت وی توییتی منتشر کرد و از فقدان این فیلمساز بزرگ ابراز تأسف کرد.

■ خلق سینمای موازی سینمای تجاری

سالانه رقمی نزدیک به هزار فیلم سینمایی به بیش از شانزده زبان مختلف در هند تولید می‌شود. 90 درصد این فیلم‌ها صرفاً موزیکال‌های سنتی و رمانیس‌های اساطیری هستند که برای طرفداران پروپاقرص این سینما در سراسر دنیا ساخته می‌شوند. این فیلم‌ها از یک فرمول معین، متشکل از «یک ستاره، شش آواز و سه رقص» پیروی می‌کنند - که معمولاً سه ساعته هستند و در آن‌ها از رنگ‌های پرزرق‌وبرق استفاده می‌شود. صنعت فیلم هند از گذشته تا امروز تحت سلطه نظام ستاره سازی است و به همین خاطر همه چیز دست تهیه کنندگان پرقدرت بالیوود است. با این همه شاید برایتان جالب باشد که بدانید دراین هیاهوی این نظام پولسازی کشور هند در دوره‌های مختلف دارای تعدادی فیلمساز برجسته و بااستعداد بوده است. ساتیاجیت رای یکی از آن هاست که از شهرت جهانی برخوردار است. در دوران پرآشوب سیاسی اواخر دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی در بنگال، سِن و ساتیا جیت رای هر دو سه گانه‌ای درباره کلکته ساختند و با ساخت این آثار مسیرشان را درسینما و سیاست مشخص کردند. 

■ نظر به مردم عادی 

مرینال سن، متولد 1923 در فریدپور بنگلادش است. وی مدرک خود را از دانشگاه کلکته در رشته فیزیک گرفت. در سنین جوانی به فلسفه مارکسیستی علاقه‌مند شد و به نوشتن نقد فیلم هم اشتغال داشت. نخستین فیلم هایش بشدت تحت تأثیر نظریه‌های مارکسیستی ساخته می‌شدند و دومین فیلمش (زیر آسمان آبی ـ 1958) دو ماه از اکران منع شد. در فیلم هایش مضامین ازدواج و روابط انسانی را در محیط طبقه متوسط شهری مورد بررسی و کند وکاو قرار می‌دهد. بر خلاف سایتا جیت‌رای، فیلمساز معاصر مرینال سن که غالباً با او مقایسه می‌شود، مرینال سن خود را به فیلم‌های بنگالی محدود نکرد. او به زبان‌های هندی، اوریا و تلوگو هم فیلم ساخته است. مرینال سن همچنان در فعالیت‌های سیاسی هم مشغول بود و آثارش بیش از آثار ساتیا جیت‌رای که غالباً از او به‌عنوان بی‌علاقه به سیاست یاد می‌کنند، تعریف و تحسین روشنفکران هند را موجب شده است.

■ هنری متعهد به مردم

مرینال سن از سال 1960 با ساختن فیلم «روز عروسی» کارش را شروع کرد. این فیلم را معمولاً سرآغاز سینمای نوین هند یا «سینمای موازی» (یعنی موازی با جریان تجاری صنعت فیلم) می‌شناسند. این اثر بر اساس داستان قحطی سال 1943 در بنگال ساخته شد. سن یکی از پرکارترین کارگردان‌های جریان موازی بود و پس از فیلم روز عروسی در فواصل منظم با تولید فیلم‌هایی نظیر «مصاحبه»، «کلکته‌ - 71»، «همس‍ُرایان»، «پاراشورام» و در «جست‌وجوی قحطی» به مضامین فقر، خشکسالی، قحطی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی پرداخت، شاید برای دوستداران کنونی سینمای هند این موضوع کمی غریب باشد اما مرینال سن به همراه چند کارگردان دیگر خلاف مسیر معمول سینمای هند حرکت کرده و در پی این بودند که زندگی واقعی طبقه متوسط و همچنین فرودست هند را به نمایش بگذارند. او بارها در گفته‌هایش تاکید کرده بود که با بیان واقعیت زندگی مردم می‌خواهد تعهد خود را نشان دهد. او برای بازنمایی واقعیت زندگی مردم از سینمای اروپا کمک گرفت البته در میان سازندگان مستقل این سینما دوستانی هم داشت. دوستانی که با او در استفاده از ابزار هنر همفکر بودند. به عنوان مثال، او مانند دوستش لیندسی اندرسون، کارگردان آشوبگر سینمای آزاد در انگلستان، معتقد بود: «هنری که هدفش تغییر جامعه نباشد اصلاً هنر نیست.»

■ اسطوره‌ای که از ساخت خسته نمی‌شد

درست است که در حال حاضر در هند از مرینال سن به عنوان یک اسطوره یاد می‌شود، اما در روزهای آغازین فعالیتش اینگونه با او برخورد نمی‌شد و به اعتقاد بسیاری از منتقدین او تنها فرد پرچانه‌ای بود که هیچ وقت از سخن گفتن خسته نمی‌شود. او در این باره به منتقدی گفته بود: «مادام که به جهان اطراف خود و واقعیت‌های ناخوشایند تاریک و ویرانگرش واکنش نشان داده، صم‌ ب‍ُکم نمی‌نشینید، توانسته‌اید ثابت کنید که زنده هستید و می‌توانید کاری بکنید کارستان.» می‌شود گفت او نه از گفتن خسته می‌شد و نه از ساخت فیلم!

مرینال سن یک فرد پرچانه یا سخنوری هیجان زده نبود. وی بر عکس رویه سینمای هند به جای صحنه‌های احساسی و آه و ناله‌های سوزناک در پی آن بود که به دور از احساسات گرایی فیلمش را ساخته و حرفش را بزند. می‌توان گفت که مرینال سن مانند آندره برتون و لوئیس بونوئل با احساساتی بودن در تمام اَشکال و انواعش جنگیده و کوشیده است محیط و فضای طبیعی روانی مخاطب را با سبک نگاه خاص خودش تغییر دهد. کار مرینال سن نگاه کردن است و به نظر او نگاه کردن یکی از راه‌های پرسیدن است، فیلم کلاسیکِ «روز عروسی» که او در دهه 60 ساخت ماجرای یک دستفروش میانسال روستایی و همسر جوان اوست که روابطشان در کشاکش قحطی سال 1943 در بنگال به فروپاشی ختم می‌شود. مرینال سن درباره آن دوران گفته است: «روزگار بی‌رحمی بود و من نیز می‌خواستم فیلم بی‌رحمانه‌ای بسازم» مرینال سن بلافاصله بعد از ساخت فیلم «روز عروسی» با لحنی ملایم و محجوبانه مضامین دیگری از روابط انسانی را مطرح کرد. وی در فیلم‌های پوناچا، آباشه‌شه و پراتینیدی، ظرایف و دقایق روابط انسانی را در فضای شهری بررسی می‌کند. پوناچا داستان تضادی است که از تغییر موقعیت زن از جایگاه سنتی به عنصر درآمدزا و کمک‌رسان خانواده به وجود می‌آید؛ «آباشه شه» نگاهی کنجکاو به طلاق به سبک هندی می‌اندازد؛ و «پراتینیدی» در مورد تخریب روابط زناشویی در جامعه‌ای است که تابوها نقشی نامرئی اما مسلط و قوی ایفا می‌کنند.

■ زندانی زمانه خود بود

مرینال سن در سال‌های بعدی فعالیتش تمایل داشت به جای پرداخت به قحطی و فقر مردم به روابط انسانی و چالش‌های درونی بشری توجه کند اما آنچه در زمانه او از همه بیشتر برجسته بود همین فقر و قحطی بود و او بارها در این مورد اعتراف کرده بود گریزی از پرداخت به این موضوعات ندارد. وی در گفت‌وگویی به این چالش پرداخته است: «ماهیت بعضی از فیلم‌های مرا بحران‌ها رقم زده‌اند. اگر به اولین فیلم هایم نگاه کنید خواهید دید عمدتاً به جهان مادی و بحران‌های مادی توجه کرده‌ام. در آن فیلم‌ها صحنه‌ها و نماها، ضرباهنگ‌ها، مشقت‌ها و لطیفه‌هایش تحت‌الشعاع یک دنیای مادّی است و تضادهایی را می‌بینیم که شخصیت‌ها در آن‌ها شکل گرفته، نابود، یا برملا می‌شوند.

و اکنون چه؟ هنوز هم زندانی زمانه خود هستم. درون‌نگری می‌کنم؛ دقیق‌تر بگویم از خویشتن حساب می‌کشم، در مورد خودم مو را از ماست می‌کشم، روبه‌روی آیینه می‌ایستم، تصویرم را می‌بینم، خود را تکه‌تکه و جزءجزء می‌کنم، می‌کوشم درونیاتم را بیرون بریزم، می‌خواهم خود را بشناسم. من برای شناختن جامعه‌ای که خود عضوی از آن هستم از این پروسه، که درواقع اسیرش هستم، عبور می‌کنم.»احساسات و عقاید و زهد طبقه متوسط اجتماع در فیلم هایی نظیر «اِک دین، پراتی دین»، «چالچیترا»، «ویرانه‌ها»، و «ناگهان، روزی» به خوبی و با قوت بیان می‌شود.با این همه، فیلم هایی که به شهرت و اعتبار او انجامید، فقر و قحطی را ترسیم می‌کنند. او در جایگاه هنرمند و عنصر فعال اجتماعی، کارگردانی است که تا پایان حیاتش درگیر موضوعاتی نظیر فقر و قحطی بود، موضوعاتی که به روح او به عنوان یک هنرمند زخم می‌زد و باعث واکنش بیرونی‌اش نسبت به آن‌ها می‌شد.

■ نگرش زندگی‌بخش و شورآفرین

شاید اینگونه به نظر برسد که کارگردانی که در آثارش این چنین به دنبال واقعیت‌های تلخ بود شخصی عبوس و افسرده بود، اما در حقیقت اینگونه نبود. برای پی بردن به این حقیقت کافی است نگاهی به کتاب «مرینال سن از نگاه مرینال سن» بیندازید. این کتاب سرگذشت خودنوشته اوست که مملو از حکایت‌های شیرینِ به‌یادماندنی از حشر و نشر با فیلمسازان متعدد و شخصیت‌های سینمایی بین‌المللی است. به گفته منتقدان او فیلمسازی تک‌روبود که هر زمان فرصت و مجالی می‌یافت مدام و بی‌وقفه حرف می‌زد و با پرچانگی هایش نشان می‌داد که حتی در دهه هشتاد زندگی‌اش هنوز سرجوانی دارد. وی در مورد مرگ به طنز گفته است: «هرچند دارم دزدکی زندگی می‌کنم، اما بوی مرگ به مشامم نمی‌رسد.» این نگرش زندگی‌بخش و شورآفرین، نقطه‌ای است که مرینال سن با تمام عشقش به زندگی سال‌ها در آن ایستاده و با شنا خلاف جریان آب آثاری ساخت که با وجهه انسانی شان هم درهند و هم در جهان مورد توجه قرار گرفتند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.