نمایش «باغ خونی» که اثری تاریخی‌عاشقانه و برگرفته از تاریخ یکی از مکان‌های مهم مشهد قدیم بود، دیشب در سالن اصلی تئاتر شهر به کار خود پایان داد.

یک تاریخی عاشقانه

با امیر بشیری، کارگردان این نمایش تاریخی‌عاشقانه گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
امیر بشیری، بازیگر و کارگردان جوان و آینده دار مشهد است که سابقه بازی در نمایش‌های «وین راه بی‌نهایت»، «عاشقستان» «دیدار در اتاق ۳۹»، «آقای بذرافشان» و همچنین سابقه کارگردانی نمایش‌های «نجواهای شبانه»، «پدرانه» «ارض توس در طول تاریخ»، «اجسام از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» و... را در کارنامه کاری خود به همراه دارد. او همچنین بارها از سوی جشنواره‌های بین‌المللی تئاتر انگلستان، روسیه، کلمبیا، فرانسه و... به عنوان بازیگر تقدیر شده است.

  چه شد که به طرح نمایش «باغ‌خونی» رسیدید؟
من فکر می‌کنم ما در مسائل هویتی شهر و استان خودمان دچار بحران هستیم. یعنی نمی‌دانیم چقدر نسل جدیدمان با گذشته و فرهنگ خودش آشناست و آن را می‌شناسد؛ گذشته‌ای که تأثیر زیادی بر فرهنگ کنونی ما دارد.
متأسفانه تاکنون هم برنامه‌ای برای حل این بحران نداشته‌ایم. ممکن است فکر کنید که چاره کار تلاش هنرمندان است، نه! معضل خیلی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست. کلید حل این معضل هم فقط دست ما هنرمندان نیست؛ ما تنها می‌توانیم مسیر را برای آشنایی مردم با فرهنگ خودشان هموار کنیم.
کوچک‌ترین مصداق این مشکل، همین تخریب ابنیه تاریخی ماست که به راحتی از بین می‌رود و تنها سه چهار روز در صدر رسانه‌هاست و بعد دوباره فراموش می‌شود. مشکل اینجاست که ما فکر می‌کنیم تنها سه چهار تا خشت از بین رفته است و مسئله مهمی نیست، درحالی که آن‌ها خشت‌های فرهنگ این سرزمین هستند که نابود می‌شوند. این دغدغه هویتی در نمایش باغ‌خونی هم وجود دارد و می‌شود از ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی به آن نگاه کرد.
تقریباً یک سال و نیم پیش بود که با بچه‌های گروه تئاتر آوان به این توافق رسیدیم که خوب است درباره یک مسئله تاریخی کاری تولید کنیم.
با همین نگاه محمد نقایی طرح «باغ‌خونی» را ارائه داد که ایده‌ای جذاب بود و آن نگاه و دغدغه هویتی و تاریخی را هم با خودش به همراه داشت، از طرفی از زاویه اجتماعی و خانوادگی به قضیه نگاه کرده بود و این بر جذابیت کار می‌افزود. همه درباره اجرای این ایده موافق بودیم.

 در این میان حمایتی از کار صورت گرفت؟
ما در گروه تئاتر آوان همیشه مستقل بوده‌ایم و هزینه‌ها را خودمان تهیه می‌کردیم. اما آن موقع به دلیل هزینه‌های بالای «باغ‌خونی» توانایی تولید این اثر را نداشتیم.
جاهای زیادی رفتیم تا بتوانیم شرایط تولید اثر را فراهم کنیم، اما کار روی زمین ماند تا تابستان امسال که انجمن هنرهای نمایشی ایران در مشهد و استان اعلام کرد اگر با این موضوعات تاریخی و هویتی، اثری باشد ما حمایت می‌کنیم. وقتی طرح را به آن‌ها ارائه دادیم، در نهایت کار انتخاب شد و ما وارد مرحله پیش ‌تولید شدیم. من روند تولید کار را مختصر گفتم، اما واقعیت این است که باغ‌خونی سختی‌های زیادی برای ما داشت.

 تولید این نمایش هزینه بالایی داشته است؟
نه، به لحاظ هزینه‌ای خرج بالایی نداشتیم. نمایش باغ‌خونی در حجم وسیعی برگزار شد. به اصطلاح نمایش پروداکشن زیادی داشت. اما اینکه فکر کنید هزینه چند میلیونی یا میلیاردی داشته نه اینگونه نیست. ما با اینکه انجمن هنرهای نمایشی حمایت‌های خوبی از کار کرد، سعی کردیم با کمترین هزینه‌ها نمایش را روی صحنه ببریم. حرفه‌ای نیست که من عدد و رقم بگویم، اما هزینه زیادی برای تولید نمایش نداشتیم. بخش زیادی از هزینه‌های ما باید با بلیت فروشی جبران می‌شد. اینطوری نیست که هزینه کلانی به ما داده شود و حالا ما پاهایمان را روی میز بگذاریم و برایمان مهم نباشد که چند نفر تئاتر را می‌بینند. به همین دلیل هم دوستان روابط عمومی تئاتر تلاش زیادی کردند تا کار را در سطح شهر معرفی کنند.

استقبال مخاطبان را چطور ارزیابی می‌کنید؟
خدا را شکر هر شب سالن پر می‌شد و مردم استقبال خوبی می‌کردند.
 می‌خواهم کمی درباره وجود ژانر تاریخی و اجتماعی در تئاتر صحبت کنیم؛ تئاتری که روایت صرف تاریخ نباشد و به بازآفرینی مؤثر بپردازد؛ این نوع تئاتر را در کشور چقدر رو به جلو می‌بینید؟
در کل، در تئاتر کشور اتفاقات خوبی افتاده اما نسبت به این مدل پرداخت تاریخی که صحبت می‌کنیم واقعاً هیچ اتفاقی نیفتاده است. نمی‌شود تک و توک اتفاقات این حوزه را نسبت به آن حجم از اتفاقات تاریخی گذشته، قابل توجه به شمار آورد. به لحاظ کمی هم وضعیت خوبی نداریم، چه اینکه به لحاظ کیفی هم درباره کارهایی که تولید می‌شود جای بحث است.

 چه می‌شود که از این دست کارهای تاریخی هویتی کمتر تولید می‌شود؟
هنرمند نیاز به بستر مناسب دارد. من نمی‌دانم باید مدیران ما توجه کنند یا مسئله باید در سطح کلان‌تر توجه شود، اما باید شرایطی ایجاد شود که ما سراغ این موضوعات برویم.
البته تاریخ باید شکل دراماتیک پیدا کند و مخاطب را 70 دقیقه در سالن نگه دارد. طبیعتاً شکل هنری آن بر عهده هنرمند است، اما اگر بستر آن توسط مسئولان شکل نگیرد هنرمند چطور و چگونه باید روی کیفیت و هنر آن تئاتر کار کند؟ تا بستر شکل نگیرد چگونه از دل تاریخ چیزی را بیرون بکشیم و به مخاطب بگوییم بیا ببین در فلان موقع چنین اتفاقی افتاده است؟
درست است که این کار هنرمند است، اما واقعاً نباید کسی شرایط را برای این جریان آماده کند؟

 در کل کارهای تاریخی زحمت بیشتری نسبت به حوزه‌های دیگر دارد، درست است؟
نمی گویم این کارها کارهای پرهزینه‌ای است، اما کارهای حساسی است. ما مخاطب را به سالن می‌آوریم و با چیزی آشنا می‌کنیم که شاید آن را اصلاً نشنیده باشد یا اینکه اتفاقی است که در کتاب‌های تاریخی هم وجود دارد. اما بسترسازی نمایش را چه کسی باید انجام دهد؟ اگر انجمن هنرهای نمایشی نبود اکنون «باغ‌خونی» روی صحنه اجرا می‌شد؟ من می‌گویم نه، اجرا نمی‌شد.

 نتیجه حرفتان این می‌شود که در هنر، اقتصاد حرف اول را می‌زند!
صد در صد. نه این نمایش، همه آثار دیگر همین‌گونه‌اند. اصلاً بخش زیادی از اتفاق همین اقتصاد هنر است. ما باید بتوانیم اقتصاد هنرمان را فعال کنیم. شرایطی ایجاد کنیم که مردم هزینه کنند و این نمایش‌ها را ببینید. تعارف که نداریم، شرایط اقتصادی اکنون واقعاً دشوار است. فردی می‌خواهد تئاتر ببیند، با بلیت 15 هزار تومان و 20 هزار تومان، اگر سه نفر باشند، می‌شود 60 هزار تومان. طبیعتاً با این مبلغ کارهای دیگری می‌تواند انجام دهد که نیاز اصلی اوست.
حالا اگر سوژه آن تئاتر مثل «باغ خونی» هم باشد و به مسئله‌ای هویتی و تاریخی بپردازد، خب مخاطب می‌گوید با این هزینه می‌روم کار طنز می‌بینم و می‌خندم.
ما باید فضایی ایجاد کنیم که تمام این نکات را مدنظر داشته باشد. این شرایط را چه کسی باید ایجاد کند؟ خب اولین مسئله این است که باید ساختار فیزیکی و فنی آن را داشته باشیم. مثلاً ما آن‌قدر سالن داریم که این کارها را در آن اجرا کنیم؟ ما در مشهد سالنی داریم که حداقل استانداردها را داشته باشد؟ تک و توک است. چند سالن مثل سالن اصلی تئاتر شهر داریم؟
سؤال این است که واقعاً در این شهر و در بخش فرهنگ چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ چه جریانی وجود دارد؟ اصلاً این مسائل برای کسی مهم است؟ برای چند نفر در این شهر نمایشی مثل «باغ خونی» مهم است؟ اکنون اگر نمایش «باغ خونی» و نمایش سالن کناری و سالن وکیل آباد اجرا نشود برای چند نفر در مشهد مهم است؟ یک مسئول چقدر نسبت به سالن‌های خالی تئاترش دغدغه دارد؟ یک نفر را اسم ببرید که این دغدغه را داشته باشد؟
اول آن‌هایی که مسئول هستند نسبت به وظایف شان عامل باشند، بعد از من هنرمند توقع داشته باشید و بگویید دنبال این سوژه‌ها بروید و مردم را با این سوژه‌ها آشنا کنید.

وزن را بیشتر به سمت مسئولان بردید، اما خب نمی‌توان ایستاد و تنها نظاره‌گر بود.
حرف من این است که شما خودت به عنوان یک مسئول دغدغه‌اش را دارید که من داشته باشم؟ من به عنوان یک هنرمند به اندازه خودم دغدغه‌اش را دارم که می‌روم یک کار پلاتویی جمع می‌کنم و اجرا می‌کنم. شما چقدر دغدغه دارید؟ اگر همین نمایش «باغ‌خونی» تعطیل‌ می‌شد، واقعاً چند نفر کک‌شان می‌گزید؟! من می‌گویم هیچ‌کس. همه احساس می‌کردند با خیال راحت‌تر سر بر بالین می‌گذارند. ما واقعاً آدم دغدغه‌مند کم داریم. نمی‌گویم نیست. اما خیلی کم هستند! این دیالوگ به این معنا نیست که هیچ مسئول دغدغه‌مندی وجود ندارد.
 دوستان هنرمندی در تئاتر هستند که این حرف‌ها دغدغه آن‌ها نیست. دوست دارند فقط چیزی بنویسند که بفروشند؛ که در وهله اول عیب هم نیست. اما از یک دید والاتری به قضایا نگاه نمی‌کنند و آورده کارشان صرفاً تفریح است،
بله. گاه تئاترهایی ساخته می‌شود که اگر کسی آن را با خانواده‌اش در سالن ببیند می‌گوید چه غلطی کردم که این تئاتر را دیدم!
من همیشه به بچه‌ها می‌گویم توجه داشته باشید که ما داریم برای خانواده‌ها کار می‌سازیم. به نظرتان اگر این کار را بکنیم خوب است؟ یعنی پدر خانواده خجالت نمی‌کشد از دختر 14 و 15 ساله‌اش؟ یا پسرش از فلان دیالوگ خجالت نمی‌کشد؟ مرز خیلی باریکی است. ما ادعا می‌کنیم برای خانواده‌ها این کار را می‌سازیم.
من تئاتر با معضلات اجتماعی هم روی صحنه برده‌ام که بعضی‌ها گفتند چرا این تئاتر را اجرا کردی؟ من می‌گویم این یک نهیب است. یک فرصت است تا شاید بچه‌اش را درست تربیت کند. همیشه هم سر کارهایم یک مشاور خانواده حاضر بوده است. این فرض ما برای کارهایمان است تا رعایت ارزش‌ها را بکنیم. مواظبت کنیم تا یک وقت شوخی‌ای در کار نباشد که مناسب نباشد. البته کار نداریم که خیلی از خانواده‌ها هم به راحتی از این شوخی‌ها استفاده می‌کنند. اما ما داریم درباره عامه مردم مان حرف می‌زنیم که چنین فضایی را خدا را شکر ندارند.
گاهی بازیگر بداهه از ادبیات نامناسب استفاده می‌کند. باور کنید هر شب درباره این مسائل با بچه‌ها حرف می‌زنم. بارها شده به بازیگر گفته‌ام وقتی این تعبیر را استفاده کردی این وجه را هم داشت. یعنی این‌قدر حساسیت وجود دارد و باید آن‌ها را رعایت کرد. اما این‌ها حساسیت‌های هنری ماست.‌ای کاش مسئولان فرهنگی و هنری ما بیشتر از هنرمندان دغدغه و حساسیت داشتند. اگر این‌گونه بود خیلی از مشکلات حل می‌شد.

 بخصوص که بحث اقتصاد در این مسائل نقش اساسی دارد.
بله، مسئله معیشتی است. تعارف که نداریم. خدا را شکر تا جایی که در توانمان باشد به هنری که مسئله‌اش تنها اقتصاد باشد ورود پیدا نمی‌کنیم.
ان شاءالله که بتوانیم ادامه بدهیم، چون کار کردن در این حوزه سخت است.

منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.