۲۶ دی ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۳
کد خبر: 640067

مقصدم کوچک ترین مدرسه دنیاست؛ آنجا که روستایش ۳۰ خانوار دارد با یک آموزگار و یک دانش آموز.

به گزارش قدس آنلاین، یاد مدرسه ام می اُفتم، می دانم اول مهر نیست، آخر آبان است اما امان از گریزهای ذهنی خودمختار، شیرجه می زنم به دیروز،  راهروی بلند را در پیش می گیرم و می رسم پشت درب طوسی کلاس اول «آ».

دستگیره را می چرخانم و چشمم پُر می شود از سی و چهار دختربچه هفت ساله؛ سی و چهار دانش آموز که مرا نمی بینند و میخکوب تخته سیاه اند و مجذوب حرفِ تازه ای که خانم معلم شان با صدای رسا هجی اش می کند.

خودم را در نیمکت دوم، نفرِ وسط پیدا می کنم. در موج دخترکان محصل همسن و سال. اما بعد از دقایقی دوباره به عکسی که در گوشی ام باز است برمی گردم.

امروز عجیب مدرسه گرد شده ام. می خواهم با وجدی عمیق، خیالم را به اردبیلِ سردسیر هم پرواز بدهم.

مقصدم کوچک ترین مدرسه دنیاست. آنجا که روستایش ۳۰ خانوار دارد با یک آموزگار و یک دانش آموز.

«مدرسه شرف روستای دایوکندی هشجین» را می گویم. جغرافیایی که قاعده ها را درهم شکسته معلم اش. آقا معلمی که هرروز کیلومترها سرما و کوه و دره را درمی نوردد و می آید تا بیاموزد.

اصلاً نمی توانم به «دایوکندی اردبیل» برسم و به جادوی عدد و حرف و کلمه نرسم. به قدرت شگفت انگیزی که لابه لای صفحات کتاب جاخوش کرده اند. در جهان علم و سواد.

برخلاف شهر - این مدرسه ی روستایی - یک کلاس درس بیشتر ندارد و یک دانش آموز که اول ابتدایی را می خواند.

دفتر حضور و غیاب ندارد. همکلاسی ندارد. نیمکت آخر و اول ندارد. همهمه ندارد اما «ساناز نوری» دارد که می خواهد باسواد بشود، معلم بشود.

چشمانم را باز می کنم، سفرها به ظاهر به پایان رسیده اند اما درگیر چند سوال مفصل شده ام. تا دست می گذارم زیر چانه ام می بینم کودکان شمال و جنوب و شرق و غرب پیش رویم حیّ و حاضرند. خردسالانی با نگاهی چشم انتظار و معصوم.

از خودم می پرسم یعنی در ازای امکانات مدارس شهر و کودکانی که براحتی به اسباب کسب علم دسترسی دارند، اوضاع آموزش و تدریس در اقلیم سخت گذر و دور و محروم چگونه است؟ می پرسم از پاییز و زمستان هایشان، از پرتگاه ها و درّه ها و جاده های پیچ در پیچ و سنگلاخ که تعلیم و تربیت شان را آیا تحت الشعاع قرار نداده و چوب لای چرخ سواد آموزی شان نمی گذارد؟

برای «بچه شهری های محصل» و «ساناز کوچولو» خوشحالم و برای «دوردست نشین ها» دعا می کنم وزارت آموزش و پرورش برایشان پدری کند و دستان حمایتش را بالای سر فهرست طویل کوهستان نشین ها و عشایر و روستائیان بگیرد تا سرنوشت این مرز و بوم، باسواد رقم بخورد.

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.