۲۹ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۶
کد خبر: 645004

مازندران- پامچال ها یاد - هانیه نامی - می اندازدم. دوست مجازی که یک روز در گروه نوشت مادرم گل پامچال است.

به گزارش قدس آنلاین، سه جعبه «پامچال» و «مینا» و «سینره» خریده ام و گوشه حیاط برایشان جایی باز کرده ام. مثل سرباز وظیفه ای حالا میان کاکتوس هایی که هیچ وقت خدا دلم را نبرده اند، قدم رو می کنم و می بینم رنگ و لعاب این از گرد راه نرسیده ها، چطور باغ پُرخار را مُعذّب کرده.

پامچال ها یاد - هانیه نامی - می اندازدم. دوست مجازی که یک روز در گروه نوشت مادرم گل پامچال است. کنار باغچه فرود می آیم و بی اختیار می گویم: عرض ادب دارم مامان جانِ هانیه.

که وسط چاق سلامتی مان - راضیه نامی - نفس زنان سَر می رسد تا خاطرم بیندازد که درخت سیب، خودِ خودِ مادر ایشان است و والسلام.

برای سیب بی برگ و بار آنطرف حیاط هم سر می تکانم و تا به خودم بجنبم می بینم اعضای گروه همراه تعابیرشان سرازیر می شوند توی باغچه. همه دویست و چهارده نفر. دوستانی که به تقلید از هانیه، هفته پیش درباره مادرهایشان تایپ کردند.

تا به خودم بیایم، گلخانه از تشبیه پُر می شود. از مادر. از دخترکانی که بی قرار این اسمِ بزرگ اند و دلشان عشق می خواهد. تا به خودم بیایم، می افتم در معرکه احساسات دویست و اندی فرزند.

خوشحالم در این غوغای شیرینِ کمیاب حاضرم. به دوستان مجازی و تشبیهات شان خوشآمد می گویم و در گلخانه ای سِیر می کنم که "قوطی نبات"، "دریا"، "کتاب هزار جلدی"، "پنجره"، "سبزی کوهی"، "بندباز"، "رایحه وانیل و باران"، "فرشته ای که پیراهن گلدارمی پوشد"، "خوشه گندم"، "عروسک دوز"، "زنی که گیس هایش بهارنارنج است" و... دارد. میان اعضایی که اشک و لبخندشان قاطی می شود وقتی پای علیاحضرت مادر درمیان است.

از لابه لای کاکتوس ها و آدم ها راه به جلو باز می کنم و سوالات بسیارم را قورت می دهم درحالیکه علت نامگذاری دخترها مبهم می ماند برای همیشه.

که دستی روی شانه ام فرود می آید شما فلانی نیستید؟

جواب می دهم: بله.

می گوید چرا نوشتید مادرتان "هاون مرمر" است؟

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.