دنیای پر فراز و فرود سیاست و بی‌رحمی‌هایش با کسی تعارف ندارد. حتی اگر مثل «ادوارد شواردنادزه» از ۲۰ سالگی در خدمت دَم و دستگاه آهنین اتحاد جماهیر شوروی بوده باشی، رفت و آمد دولتمردان و سیاستمداران ریز و درشت را دیده باشی، شاهد ظهور و سقوط رهبران حزبی و رؤسای جمهور مختلف باشی و خودت هم ۵۰ و چند سال را با خوش نشینی در عالم سیاست گذرانده باشی، باز هم سیاست بی‌رحم است و می‌تواند مثل آب خوردن شما را قربانی کند. کهنه سرباز تشکیلات سیاسی شوروی همان طور که اسفند ماه سال ۱۳۶۷، به نظر می‌رسید بدون درک درست و دقیق از محتوای پیام امام(ره) به جماران آمده است، ۱۲ سال طول کشید تا متوجه شد که تاریخ مصرف سیاستمداری‌اش تمام شده و دیگر به درد سیاست قرن بیست و یکم نمی‌خورد.

مردی که می خندید

مجید تربت زاده/ دنیای پر فراز و فرود سیاست و بی‌رحمی‌هایش با کسی تعارف ندارد. حتی اگر مثل «ادوارد شواردنادزه» از ۲۰ سالگی در خدمت دَم و دستگاه آهنین اتحاد جماهیر شوروی بوده باشی، رفت و آمد دولتمردان و سیاستمداران ریز و درشت را دیده باشی، شاهد ظهور و سقوط رهبران حزبی و رؤسای جمهور مختلف باشی و خودت هم ۵۰ و چند سال را با خوش نشینی در عالم سیاست گذرانده باشی، باز هم سیاست بی‌رحم است و می‌تواند مثل آب خوردن شما را قربانی کند. کهنه سرباز تشکیلات سیاسی شوروی همان طور که اسفند ماه سال ۱۳۶۷، به نظر می‌رسید بدون درک درست و دقیق از محتوای پیام امام(ره) به جماران آمده است، ۱۲ سال طول کشید تا متوجه شد که تاریخ مصرف سیاستمداری‌اش تمام شده و دیگر به درد سیاست قرن بیست و یکم نمی‌خورد.

 

رفیق گورباچف
«ادوارد آموروسیویچ شوارد نادزه» سال ۱۹۲۸ در روستای «ماماتی» جایی در غرب کشور گرجستان به دنیا آمد. آن روزها نظام کمونیستی در جمهوری‌های شوروی داشت به اوج قدرت نزدیک می‌شد و شعارهای داغ و رفتارهای انقلابی‌اش برای جوانان جویای نام جذابیت داشت. پدرش معلم و از آن کمونیست‌های داغ و چند آتشه بود و بدون شک باید فرزندش را هم مثل خودش بار می‌آورد. بنابراین «ادوارد» هنوز ۲۰ سال نداشت که به شاخه جوانان حزب کمونیست پیوست و مدتی بعد هم از مدرسه کمیته مرکزی این حزب
دانش آموخته شد. علاقه به سیاست را لابد از پدر به ارث برده بود و به همین دلیل خیلی زود توانست در مراتب حزبی پیشرفت کند. کمی مانده به ۳۰ سالگی، آن قدر از خودش لیاقت و حرارت حزبی نشان داد که به عنوان دبیر کل کمیته مرکزی شاخه جوانان حزب کمونیست گرجستان انتخاب شد. چهار سال فعالیت در این سمت را می‌شود سنگ بنای موفقیت‌ها و پیشرفت‌های بعدی‌اش به حساب آورد، چون در همین دوره برای نخستین بار «میخائیل گورباچف» را می‌بیند و با او از در دوستی و همکاری در می‌آید. البته دوستی این دو نفر قطعاً به خاطر شباهت دیدگاهی حزبی‌شان است و چون هنوز ۲۵ سال مانده تا «گورباچف» به شخص اول اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شود، نمی‌شود گفت «ادوارد» دارد برای آینده سیاسی‌اش جیب می‌دوزد و قصد رسیدن به نان و نوای سیاسی را دارد.  
 جنگیدن با فساد اداری
آقای دبیرکل در سال ۱۹۶۱، به خاطر برخی اختلاف نظرهایی که با سران حزب کمونیست دارد از فعالیت حزبی کناره‌گیری می‌کند تا سه سال بعد به عنوان معاون وزیر کشور جمهوری گرجستان دوباره به عرصه سیاست برگردد. سال بعد هم مسئولیت وزارتخانه به او واگذار می‌شود تا برای نخستین بار نشان دهد که فقط در عرصه فعالیت‌های حزبی مهارت ندارد و اگر پایش بیفتد در امور اجرایی و مملکت داری هم حرف‌هایی برای زدن دارد. «ادوارد» در دورانی که مسئولیت وزارت کشور گرجستان را دارد، مبارزه با فسادهای اداری در گرجستان را آغاز می‌کند که نتیجه‌اش دستگیری و زندانی شدن تعداد زیادی از اعضای حزب کمونیست در گرجستان است. فعالیت‌های ضد فسادش در گرجستان مورد تأیید دولت مرکزی قرار می‌گیرد و مدتی بعد حکم دبیر دومی حزب کمونیست به دستش می‌رسد. حضور دائمی و پررنگ او در فعالیت‌های حزبی سبب می‌شود در سال ۱۹۷۲ دولت مرکزی او را به عنوان دبیرکل حزب کمونیست گرجستان انتخاب کند. روستازاده سابق حالا به کمک طیف نوگرای حزب کمونیست شوروی از جمله مقام‌های ارشد و رسمی این حزب به حساب می‌آید و روابطش با سیاستمداران غیر سنتی گرم‌تر از پیش می‌شود.

 

پیش به سوی پیشرفت
اگر مراحل پیشرفت او را سریع و آسانسوری شرح می‌دهیم، شما گمان نکنید همه چیز به آسانی و به همین سرعت نوشتن ما برایش اتفاق می‌افتد. از زمانی که مبارزه با فساد اداری را آغاز می‌کند چه در میان سران حزب کمونیست شوروی، چه در میان مقام‌های محلی و چه مردم به همان تعدادی که موافق دارد، مخالف هم دارد. این مخالفت‌ها وقتی که او موفق می‌شود فسادهای مالی «زاوانادزه» نخستین دبیر کل حزب کمونیست گرجستان را رونمایی و او را محکوم کند به اوج خود می‌رسد. آنچه کمک می‌کند تا «شوارد نادزه» در پست و مقام خودش باقی بماند و بعدها پیشرفت هم بکند، اقدام‌هایی است که در حوزه صنعت، کشاورزی و امور گمرکی گرجستان انجام می‌دهد. روش‌های به کار گرفته شده توسط او سبب می‌شود تولیدات کشاورزی این جمهوری به طور چشمگیری افزایش پیدا کند و همین مسئله گرجستان را به الگویی برای دیگر جمهوری‌های شوروی تبدیل می‌کند. انجام برخی نوآوری‌ها و تغییرات در حوزه‌های سیاست داخلی و خارجی گرجستان و راه‌اندازی مرکزی برای جمع‌آوری، مطالعه و تجزیه و تحلیل نظرات و افکار سیاسی مردم از دیگر ابتکارهای اوست که مخالفانش در دولت مرکزی و حزب کمونیست را به سکوت وا می‌دارد. این سکوت در نهایت منجر به این می‌شود که مسکو با عضویت «شوارد نادزه» در کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی موافقت کند.

 مردی که می‌خندید
عضویت در کمیته مرکزی موفقیت بزرگی بود. موفقیت بزرگ‌تر اما دو سال بعد و در ۵۰ سالگی‌اش به دست آمد که اعضا او را برای حضور در کمیته سیاسی یعنی مهم‌ترین کمیته حزب کمونیست انتخاب کردند. جایی که می‌توانست با دوست و همفکر حزبی‌اش «گورباچف» رابطه نزدیک‌تری داشته باشد. این رابطه و رفاقت باید هفت سال دیگر ادامه پیدا می‌کرد تا به نقطه اوج می‌رسید. در طول این هفت سال، «شوارد نادزه» همواره همراه و هم رأی گورباچف بود و برای رساندن او به بالاترین درجه سیاسی و حزبی یعنی دبیرکلی حزب کمونیست شوروی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. نتیجه این همراهی و رفاقت نیز در سال ۱۹۸۵ آشکار شد. «گورباچف» وقتی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی رسید، «شوارد نادزه» را جانشین «گرومیکو» در وزارت خارجه کرد. سپردن دستگاه دیپلماسی اتحاد جماهیر شوروی به «شوارد نادزه» از همان آغاز با انتقاد و مخالفت‌های جدی در حزب کمونیست همراه شد. خیلی‌ها این انتصاب را شگفت آور توصیف کردند، چون مرد ۶۱ ساله گرجی اگرچه ۳۰ و چند سال پای ثابت حزب کمونیست بود و با وجود تغییرات مختلف در این حزب و آمدن و رفتن سیاستمداران مختلف، از فعالیت‌های سیاسی کنار گذاشته نشده بود، اما در زمینه سیاست خارجی هیچ تجربه‌ای نداشت. دیپلمات‌های غربی هم که در طول سال‌های گذشته همیشه با وزیران خارجه سختگیر و بدون لبخند شوروی سروکله زده بودند حالا با دیپلماتی روبه رو شده بودند که خنده از لب‌هایش محو نمی‌شد و آماده تفاهم و کنار آمدن بود!

 

در راه فروپاشی
قدیمی‌های حزب کمونیست حتی او را به خیانت هم متهم کردند. آن‌ها هم مثل غربی‌ها باورشان نمی‌شد که وزیرخارجه جدید در دوره‌ای ۶ ساله تا این حد از مواضع اساسی و اصولی شوروی در برابر غرب کوتاه بیاید و به قول خودشان امتیاز بدهد. «گورباچف» که با برنامه و شعار اصلاحات روی کار آمده بود، تصمیم داشت یکی از مهم‌ترین برنامه هایش را در حوزه سیاست خارجی شوروی پیاده کند. دو موضوع مهم در این حوزه یکی حضور نظامی در افغانستان بود و مسئله بعدی جنگ سرد با آمریکا. حل و فصل این دو موضوع مهم به عهده «شوارد نادزه» گذاشته شد که اصول کارش را بر ایجاد رابطه گرم و کاهش تنش با غربی‌ها بنا گذاشته بود. بنابراین پایان اشغال افغانستان، خروج نیروهای نظامی شوروی از برخی کشورهای بلوک شرق، امضای معاهده کاهش تسلیحات هسته‌ای با آمریکا، برداشته شدن دیوار برلین و... از جمله رویدادهای مهم و کم سابقه‌ای است که در طول دوران وزارت خارجه او اتفاق می‌افتد. سیاستمدار گرجی حالا به چهره‌ای سرشناس در همه جهان تبدیل شده و درست مثل دورانی که به جان فساد سیاسی حاکم بر حزب کمونیست گرجستان افتاده بود، اگرچه با لبخند، اما با جدیت سیاست‌های رهبر جدید شوروی را به پیش می‌برد و این جمهوری پهناور را به فروپاشی نزدیک‌تر می‌کند.

 

چای خانه امام(ره)
دی ماه سال ۱۳۶۷، پیام امام(ره) به «گورباچف» رسید. هیئت ایرانی هم که توقع نداشتند رهبر شوروی بسرعت و همان روز به پیامی که گفته بود کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جست و جو کرد، پاسخ بدهد، به ایران برگشتند تا دو ماه بعد «شوارد نادزه» پاسخ این پیام را بیاورد. اصول دیپلماتیک رایج اقتضا می‌کرد، وزیر خارجه و فرستاده یکی از ابرقدرت‌های جهان، به شکل قابل قبولی مورد استقبال قرار بگیرد و پیام را تحویل بدهد. مسئولان وقت به تکاپو افتاده و نگران بودند چطور امام(ره) را قانع کنند که «شوارد نادزه» را بر اساس اصول رایج بپذیرند و از او استقبال کنند. روز موعود، «شوارد نادزه» و همراهانش آمدند، وارد اتاق امام(ره) شدند، ننشستند و منتظر ایستادند... حاج عیسی با یک سینی چای آمد و «شوارد نادزه» و هیئت همراه همین طور ایستاده چای را برداشتند و نوشیدند. در همین زمان امام(ره) وارد شدند... بدون عبا و عمامه با شب کلاه! چشم‌های حاضران از تعجب گرد شد... امام(ره) به هیچ کس نگاه نکردند و مستقیم رفتند و روی کاناپه مخصوص نشستند... هنوز خواندن پیام «گورباچف» درباره تلاش برای گسترش آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، حل مسئله افغانستان و افزایش روابط با جمهوری اسلامی
تمام نشده بود که امام گفتند: «ایشان پاسخ مرا ندادند... از قول من بگویید که من می‌خواستم جلوی شما یک فضای بزرگ‌تری باز کنم... »! بعد هم برخاستند و رفتند تا نخستین و آخرین دیدار «شوارد نادزه» با امام(ره) تمام شود.  
وزیرخارجه روس‌ها پس از این دیدار، امام(ره) را یک ابرمرد خواند و رفت. رفت تا پس از فروپاشی سرزمین شوراها، به گرجستان برگردد و مدتی بعد به ریاست جمهوری برسد. سیاستمدار گرجی اگرچه در هشت سال ریاست جمهوری‌اش هم، همچنان به غرب و آمریکا دلخوش بود، اما سرانجام قربانی دسیسه‌ها و منافع سیاسی آمریکایی‌ها شد. پدرسالار عرصه سیاست گرجستان وقتی به خودش آمد که «ساکاشویلی» با حمایت آمریکایی‌ها و راه انداختن کودتای مخملی به سراغش آمد. سال ۲۰۰۳ داشت در پارلمان سخنرانی می‌کرد که مخالفانش به مجلس ریختند و او را محاصره کردند... کودتاچیان مخملی اما اهل خشونت و خونریزی نبودند... ساکاشویلی جلو رفت، لیوان آب رئیس جمهور را برداشت و آن را سرکشید... دوران سیاستمداری پدر سالار بسادگی آب خوردن به پاییز رسید... ۱۰ سال بعد هم زندگی‌اش در تفلیس به پایان رسید.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.