۲۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۸:۳۰
کد خبر: 649243

آغاز کردن یک کار کم هزینه و خوب فرهنگی از ساده‌ترین کارهاست. اما در میان‌مدت با یک مشکل بزرگ روبه‌رو می‌شوند. همه با آن‌ها مخالفت می‌کنند! هر کسی نِقی می‌زند و بخشی از کار کم هزینه را زیر سؤال می‌برد. یکی درباره اصل کار نق نق می‌کند؛ دیگری صلاحیت و سوی شخصیت انجام دهنده کار را زیر سؤال می‌برد و داستان آن قدر ادامه پیدا می‌کند که کار کم هزینه زمین بخورد یا منحرف شود. اما مشکل کار از کجاست؟

علی‌محمد مؤدب/ 

آغاز کردن یک کار کم هزینه و خوب فرهنگی از ساده‌ترین کارهاست. اما در میان‌مدت با یک مشکل بزرگ روبه‌رو می‌شوند. همه با آن‌ها مخالفت می‌کنند! هر کسی نِقی می‌زند و بخشی از کار کم هزینه را زیر سؤال می‌برد. یکی درباره اصل کار نق نق می‌کند؛ دیگری صلاحیت و 
سوی شخصیت انجام دهنده کار را زیر سؤال می‌برد و داستان آن قدر ادامه پیدا می‌کند که کار کم هزینه زمین بخورد یا منحرف شود. اما مشکل کار از کجاست؟
کارهای کم هزینه فرهنگی ممکن است برای فرهنگ بسیار سودمند باشند، ولی سودی برای عده زیادی از اهالی فرهنگ ندارند. عده کمی را درگیر می‌کنند. ممکن است آن‌ها بسیار خوب طراحی و اجرا شوند و به نتایج درخشانی هم برسند، ولی چون آدم‌های زیادی را درگیر نکرده‌اند به بن بست
مشروعیت خواهند خورد. دردمندانه باید گفت این یک واقعیت بسیار ساده است. بله؛ پول، فرهنگ و معنا را به زمین می‌زند و زمینگیر می‌کند.
چه باید کرد؟ راه اول بسیار ساده است. باید برای کار هزینه کرد. باید آدم‌های زیادی را به طور نمایشی درگیر کار کرد تا آن کار برای آن‌ها هم چیزی داشته باشد. مثلی هست که می‌گوید، دیگی که برای من نجوشد سر سگ در آن بجوشد! این مثل را اجنه نساخته‌اند؛ آدم‌ها این مثل را ساخته‌اند. همین آدم‌های مهربان، خوش برخورد، متواضع و شیک‌پوش که در هنگام عصبانیت بسادگی از این مثل استفاده می‌کنند. 
راه دوم که ناممکن‌تر است، تقسیم اعتبار و اهمیت کار کم هزینه بین مدعیان است. پول قابل شمارش است و بسادگی فهم می‌شود و مناسبات را تغییر می‌دهد، اما هر چیز دیگری اگر بخواهد به جای آن عمل کند ناگزیر کار را با دشواری‌ها و دقت‌های بسیاری روبه‌رو می‌کند که همین دشواری‌ها و فشارهای روانی ناشی از آن ها، قاتل آدم‌های فرهنگی هستند. آدم‌های فرهنگی فشار بی‌وقفه و همه جانبه‌ای را تحمل می‌کنند. فرهنگ، بودجه ندارد و برنامه، ایده و متولی مشخصی هم ندارد، اما همه در آن مدعی هستند و هر اتفاقی بیفتد حرف می‌زنند. آدم‌های فرهنگی عمر مفید محدودی دارند. بسیاری از آن‌ها جوانمرگ می‌شوند و بقیه یاد می‌گیرند با این بازی‌ها کنار بیایند و بازی کنند. آن‌ها به مرور بی‌خیال می‌شوند و اهداف را رها می‌کنند، چون هیچ راهی جز همین ندارند. فضا-سازمان فرهنگ، دست کم در جامعه ما -که گسل‌های متعددی در آن فعالند- پیچیده‌ترین فضا-سازمان ممکن است و بسیاری را مستهلک و از چرخه به در می‌کند. ترور شخصیت‌ها به ساده‌ترین دلایل اتفاق می‌افتد و هیچ کس نمی‌تواند آبرو و اعتبارش را برای مدت قابل ملاحظه‌ای حفظ کند. جای نگرانی نیست؛ همین آدم‌ها وقتی می‌میرند، عزیز خواهند شد. چون حالا اعتبار و حتی بودجه در چسبیدن به نام آن‌ها نهفته است!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.