بگذارید پرسشی صریح و سخت را بی‌تعارف از شما بپرسم، اگر بدانید خیلی زود قرار است بمیرید چه می‌کنید؟ احتمالاً نخستین پاسخ این است که سعی می‌کنیم از فرصتمان برای انجام کارهای خوب و محبت به خانواده خود استفاده کنیم.

آرش شفاعی/

بگذارید پرسشی صریح و سخت را بی‌تعارف از شما بپرسم، اگر بدانید خیلی زود قرار است بمیرید چه می‌کنید؟ احتمالاً نخستین پاسخ این است که سعی می‌کنیم از فرصتمان برای انجام کارهای خوب و محبت به خانواده خود استفاده کنیم.

این پاسخ سر راستی است اما واقعیت این است که به همین سادگی و راحتی نمی‌توان خود را در این موقعیت قرار و پاسخ داد. فیلم «حیوان» محصول ۲۰۱۸ به کارگردانی آرماندو بو جونیور محصول مشترک اسپانیا و آرژانتین دست روی همین موضوع گذاشته است؛ فیلمی ‌با داستانی پرکشش و اندیشه‌ای که مخاطبان را حتی پس از پایان فیلم درگیر خود می‌کند. این فیلم در نخستین نمایش خود در قاره آسیا، در جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و یکی از آثار تأثیرگذار جشنواره محسوب می‌شود.

«آنتونیو»، مدیر یک شرکت تولیدات گوشتی، زندگی خوب و برنامه‌ریزی شده‌ای دارد، همه چیز سرجایش است و او، همسر و سه فرزندش در رفاهی نسبی زندگی را به آرامی ‌پشت سر می‌گذارند اما تنش در داستان وقتی روی می‌دهد که او به یک بیماری سخت دچار می‌شود، کلیه‌هایش آسیب می‌بیند و دیالیز می‌شود. چاره کار این است که او به سیستم دولتی اعتماد کند و در صف دریافت‌کنندگان کلیه قرار بگیرد. یادمان باشد در کشوری که او زندگی می‌کند، خرید و فروش کلیه غیرقانونی است اما مرگ یکی از دوستان آنتونیو، او را وحشت‌زده می‌کند، او می‌فهمد که سیستم نوبت‌گیری و انتظار برای دریافت کلیه به صورت قانونی موجب خواهد شد زمان را از دست بدهد و هر روز بیشتر از روز قبل به مرگ نزدیک‌تر شود. وحشت از مرگ و تلاش برای زنده ماندن، او را اندک اندک دگرگون می‌کند. بنیاد خانواده مرفه و خوشبخت او دچار ویرانی می‌شود و آنتونیو که مردی پایبند به قانون و زندگی سالم اجتماعی بود، دست به کار غیرقانونی می‌زند چرا که از سیستم نا امید شده و می‌داند از این سیستم بروکراسی آبی گرم نمی‌شود.

در کنار این سیستم اجتماعی قانونی که نتیجه بروکراسی آن مرگ انسان‌ها را رقم می‌زند، یک سیستم غیرقانونی و تشکیلات بزرگ برای دور زدن قانون و قاچاق اعضای بدن وجود دارد که در آن اخلاق و انسانیت قربانی می‌شوند اما نتیجه مبادله‌ای که در آن صورت می‌گیرد، واقعی و نتیجه آن ملموس است. پول می‌دهید و زندگی را می‌خرید. اما اینکه این مبادله به چه قیمتی صورت می‌گیرد و زندگی بعد از این خرید و فروش چه معنایی می‌تواند داشته باشد، البته مسئله مهمی ‌است که فیلم «حیوان» بر روی آن دست می‌گذارد.

نیاز به زنده ماندن و گریختن از مرگ، غریزه‌ای است که در همه جانداران وجود دارد و انسان نیز از این غریزه بهره‌مند است. اما چیزی که انسان و حیوان را در این غریزه از هم متفاوت می‌کند این است که زندگی برای انسان با معنایی که از آن حاصل می‌شود، ارزشمند است. وقتی این ارزش معنوی از زندگی انسان گرفته شد، او تفاوتی چندانی با «حیوان» ندارد و حاضر است برای چنگ زدن به این زندگی، از همه چیز حتی از زن و فرزند نیز بگذرد و از این منظر نمایش این فیلم در جشنواره جهانی فجر، به دلیل ماهیت معنویت گرای آن جای خوشحالی دارد. جالب این است که نمایش این فیلم در جشنواره در روز بزرگداشت سعدی شیرازی، شاعر فارسی زبانی روی داد که قرن‌ها پیش گفته بود:

تن آدمی شریفست به جان آدمیت

نه لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت

حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.