اصغر شهبازی دانش‌آموز پیش‌دانشگاهی است و البته یکی از اعضای فعال داوطلبان هلال‌احمر. او این‌ روزها باید مثل خیلی از دانش‌آموزان دلش مثل سیر و سرکه برای کنکوری که پیش‌رو دارد، بجوشد. او اما به جای اینکه سر کلاس درس نشسته باشد، از همان روزی که سیل به گلستان و لرستان و خوزستان هجوم آورد، با تعداد دیگری از اعضای داوطلب هلال‌احمر به یاری سیل‌زدگان رفت و حالا هم مشغول کمک‌رسانی به مردم است.

ِ پشتکنکور سیل

عباسعلی سپاهی یونسی /

اصغر شهبازی دانش‌آموز پیش‌دانشگاهی است و البته یکی از اعضای فعال داوطلبان هلال‌احمر. او این‌ روزها باید مثل خیلی از دانش‌آموزان دلش مثل سیر و سرکه برای کنکوری که پیش‌رو دارد، بجوشد. او اما به جای اینکه سر کلاس درس نشسته باشد، از همان روزی که سیل به گلستان و لرستان و خوزستان هجوم آورد، با تعداد دیگری از اعضای داوطلب هلال‌احمر به یاری سیل‌زدگان رفت و حالا هم مشغول کمک‌رسانی به مردم است.

گفت‌وگویم با او را در سفرم به اهواز انجام دادم، پس از اینکه همراه با او و دوستانش از کمک‌رسانی به روستای کشتیبان در بخش مرکزی شهرستان باوی برمی‌گشتیم. اصغر در میان قایقی که ما را از کشتیبان برمی‌گرداند، از هشت سالگی‌اش گفت و روزهایی که وارد جمعیت هلال‌احمر شده، از روزهایی گفت که به خاطر هلال‌احمر نمی‌توانسته سر کلاس حاضر شود، روزهایی که دلش لک زده بود برای امدادرسانی در زلزله کرمانشاه و.... روایت امروز «صفحه مردم» روایت همه این‌ سال‌هاست از اصغر شهبازی که شاید در آینده یکی از شاخص‌ترین امدادگران ایران باشد.

لابه‌لای همه اعضایی که از هلال‌احمر در خوزستان دیدم، تو از جمله جوان‌ترین آن‌ها هستی. البته شنیدم که جزو اعضای خیلی فعال سازمانی. کمی از خودت برایمان بگو.

من «اصغر شهبازی» هستم؛ متولد البرز. 18 فروردین ماهی که گذشت، وارد 19 سالگی شدم و اتفاقاً جشن تولدم را هم با بچه‌های هلال‌احمر در لرستان گرفتیم. الآن هم که در ادامه مأموریت در خوزستان در خدمت شما هستم.

دلت نمی‌خواست برای تولدت پیش خانواده می‌بودی؟

به‌طبع چرا. اتفاقاً از خانه هم زنگ زدند که برای تولد برگردم و دور هم باشیم، ولی دلم نمی‌خواست مأموریت را رها کنم. با خودم فکر کردم الآن اینجا بیشتر به حضور من نیاز است.

چقدر درس خوانده‌ای؟

امسال پشت کنکوری‌ام. تیرماه باید کنکور بدهم.

چه جالب! یعنی در سال آخر و در روزهایی که باید به فکر درس و مشقت باشی، آمده‌ای اینجا. نگران نبودی درسَت عقب بیفتد؟ خانواده مانع نشدند که در این روزهای مهم بی‌خیال هلال‌احمر بشوی؟

راستش را بخواهید هم برای خودم و هم برای خانواده خیلی مهم بود؛ چون این روزها می‌تواند سرنوشتم را تعیین کند، ولی همان‌طور که گفتم می‌دیدم که اینجا به حضور من و امثال من نیاز بیشتری است. برای همین از روز 14فروردین اینجا هستم. فکر هم می‌کنم اگر داوطلب هلال‌احمر شده‌ام، در این موقعیت‌هاست که مردم به ما احتیاج دارند.

چند وقت است که عضو هلال‌احمر هستی؟

11سال.

11سال؟!

بله. هشت سالم بود که عضو جمعیت هلال‌احمر شدم. آن زمان عضو بخش «غنچههای هلال» بودم. بعد هم در مسابقات دادرس دانش آموزی شرکت کردم و مقام آوردم؛ الآن هم مربی و داور این مسابقات هستم.

مسابقات دادرس مربوط به بخش دانش‌آموزی است؟

بله. «دادرس» به معنی «دانش‌آموز آماده در روزهای سخت» است. هدف از برگزاری مسابقات دادرس هم افزایش ایمنی و کاهش خطرپذیری مدارس کشور با تکیه بر تیم‌های دانش‌آموزی، ترویج ظرفیت‌های خودامدادی، ساماندهی تیم‌های اولیه مدیریت بحران با استفاده از دانش‌آموزان آموزش‌دیده توانمند و برخورداری از مهارت‌های کارگروهی است. مسابقات دادرس الآن هم به صورت استانی و هم کشوری برگزار می‌شود. بخش‌هایش هم شامل آزمون کتبی، اسکان اضطراری، حمل گروهی، اطفای حریق، احیای قلبی ریوی، آتل بندی و پناه‌گیری است.

پس دانش‌آموزان این طرح عملاً یک پا امدادگر هستند. توی خانواده شما پیش از خودت، فرد دیگری هم با هلال‌احمر ارتباط داشت؟

بله. برادرم بزرگ‌ترم بود. من هم از طریق ایشان با هلال‌احمر آشنا شدم.

به نظرت چه چیزی در هلال‌احمر وجود دارد که تو را جذب خودش کرده؟

حقیقتش خود من وقتی برای خدمات داوطلبانه و کمک‌رسانی به دیگران با هلال‌احمر همراه می‌شوم، برایم همان قدردانی و تشکری که در نگاه مردم هست، انگیزه‌بخش است. این حس به من به عنوان یک فرد داوطلب آرامش زیادی می‌دهد. خیلی وقت‌ها هم که به دیگران کمک کرده‌ام، پشت سرم دعاهای خیری بوده که اثرش را در زندگی دیده‌ام. این‌ها چیزهای ارزشمندی است که نمی‌شود ارزش آن را سنجید. از طرف دیگر من فکر می‌کنم ما انسان‌ها در قبال همدیگر وظیفه‌هایی داریم. یعنی اگر در هر جایی از کشورمان یا حتی کشورهای دیگر حادثه‌ای رخ دهد، ما نمی‌توانیم در مقابل آن بی‌تفاوت باشیم.

ولی برای کمک کردن به دیگران حتماً لازم نیست عضو یک سازمان یا جمعیت خاص باشید. همین الآن خیلی‌ها بدون اینکه عضو جایی باشند، برای کمک به مناطق سیل‌زده آمده‌اند.

درست است؛ ولی جمعیت هلال‌احمر برای این کار سازماندهی شده، افرادی که عضو آن هستند، آموزش دیده‌اند و طبق برنامه و بر اساس اصول مشخصی کار می‌کنند. بر اساس اساسنامه جمعیت، هلال‌احمر به همه تعهدات و قراردادهای بین‌المللی مربوط به اهداف و وظایف جمعیت‌های هلال‌احمر و صلیب سرخ که با قانون اساسی و سایر قوانین کشور مغایرت نداشته باشد، پایبند است و در زمان جنگ، حوادث و برخوردهای مسلحانه و سایر اتفاقات، بی‌طرفانه به کمک مجروحان‌، آسیب‌دیدگان، پناهندگان، آواره‌ها و اسرا می‌رود.

یادت هست نخستین مأموریت خارج از شهرت را به کجا رفته بودی؟

در شهر انزلی بودیم. می‌شود گفت هم مأموریت بود و هم شکل اردو داشت. خیلی هم برای من خاطره‌انگیز بود. در آن اردو آموزش‌هایی دیدیم که باید در برنامه‌های بعد به دانش‌آموزان آموزش می‌دادیم.

و اولین مأموریت جدی‌ات برای کمک در یک حادثه کجا بود؟

در همین سیل اخیر بود که امسال از گلستان شروع شد، بعد رسید به لرستان و حالا هم در خوزستان. این اتفاق سبب بسیج نیروهای هلال‌احمر در کل کشور شد و استان‌هایی هم که درگیر سیل نبودند، به کمک سیل‌زدگان آمدند. من هم با نیروهای اعزامی از استان البرز به این مأموریت اعزام شدم. بیشتر کسانی هم که آمده‌اند، نجاتگران آموزش‌دیده برای سیل هستند.

پس یعنی در هلال‌احمر افراد بر اساس مهارت‌های مختلف در حوادث متفاوت اعزام می‌شوند؟

بله؛ سازمان شامل این بخش‌هاست: سازمان جوانان جمعیت هلال‌احمر، بخش امداد و نجات و بخش داوطلبان سازمان. بخش جوانان این سازمان از طریق فعالیت‌های بشردوستانه، آموزشی، امدادی و فرهنگی، درگاه ورودی افراد به جمعیت هلال‌احمر است. مأموریت جمعیت در حوزه امداد و نجات، ارائه کمک‌های بشردوستانه به افراد آسیب‌دیده از حوادث و سوانح است.

همکلاسی‌ها درس‌های جدید را توی شبکه‌های اجتماعی برایم می‌فرستند

درس خواندنِ تلگرامی

بچه‌های البرزیِ جمعیت هلال‌احمر در روزهای سیل خوزستان گل کاشتند. این را می‌شد از واکنش مردم سیل‌زده دریافت. اصغر هم یکی از این بچه‌ها بود. او هم به خانواده و هم به مدیران مدرسه قول داده بود تا روزهایی را که سر کلاس درس نیست، جبران کند. برای همین هم مجبور بود روزها را به کار و شب‌ها را به درس خواندن بگذراند.

امسال از کی در مناطق سیل‌زده هستی؟

من و تعدادی از دوستانم در هلال‌احمر، چهاردهم فروردین بود که به لرستان اعزام شدیم. پس از آن هم با بهتر شدن اوضاع آنجا و به دنبال آن وقوع سیل در خوزستان، آمدیم اینجا.

خانواده مخالفتی برای اعزامت نداشتند؟ چون اعزامت دقیقاً در ایام بازگشایی مدارس بوده.

دغدغه خانواده من این بود که با این اعزام، از درس عقب می‌مانم، اما من هم در مقابل قول دادم که خودم را در درس و مشق به بقیه بچه‌ها برسانم. البته قبلاً هم در چنین وضعیتی قرار گرفته بودم. مثلاً وقتی در کرمانشاه زلزله آمد، با اینکه دوست داشتم در کرمانشاه باشم، اما نتوانستم اعزام شوم. برای همین در شهر خودمان در جمع‌آوری کمک‌های مردی فعالیت داشتم و نزدیک به سه هفته از درس و مدرسه دور بودم.

طبعاً در شلوغی‌های این روزها نمی‌توانی زمانی برای درس بگذاری.

چرا؛ ما با دوستان و همکلاسی‌ها گروهی در فضای مجازی تشکیل داده‌ایم و من سعی می‌کنم شب‌ها، وقتی که مأموریت تمام می‌شود و به خوابگاه برمی‌گردیم، با بچه‌ها ارتباط بگیرم و از طریق اطلاعاتی که در گروه به من می‌دهند، درسم را بخوانم. تلاشم هم این بوده که به طور کلی ارتباطم با درس قطع نشود تا وقتی که برگشتم مدرسه، سریع خودم را به بقیه برسانم.

مسئولان مدرسه با غیبت‌هایت مشکلی ندارند؟

مسئولان مدرسه من را می‌شناسند و از فعالیت‌های داوطلبانه‌ام خبر دارند. خوشبختانه همکاری‌های لازم را هم با من دارند.

بیشترین غیبتی که برای شرکت در فعالیت‌های انسان دوستانه هلال‌احمر داشته‌ای، چقدر بوده؟

زمانی بوده که دوماه پایم به مدرسه نرسیده، ولی چون معلم‌ها و مدیر مدرسه می‌بینند که من خودم سختی زمانِ نبودن در مدرسه را به جان می‌خرم و برای اینکه خودم را به بقیه برسانم، تلاش می‌کنم، با من همکاری می‌کنند. خب همکاری همکلاسی‌ها هم در این مسئله بی‌تأثیر نبوده. من خیلی از موارد خاص درسی را به‌وسیله بچه‌ها مطلع می‌شوم. البته شاید از نظر دانش‌آموزانِ دیگر کلاس‌ها کارم خالی از اشکال نباشد که آن هم به واسطه نشناختن من است، اما از نظر مدیر و معلم و بقیه همکلاسی‌هایم برای غیبت‌های طولانی من دلیل موجه وجود دارد.

شاید بعضی‌ها فکر کنند تو برای استخدام شدن در هلال‌احمر این همه تلاش می‌کنی.

بعضی‌ها شاید این فکر را بکنند، ولی هدف من این نیست. من از بچگی به هلال‌احمر علاقه‌مند بودم و در فعالیت‌هایش شرکت می‌کردم. آن زمان که اصلاً به ذهن من نمی‌رسید استخدام یعنی چه تا بخواهم با این هدف فعالیت کنم.

پس معتقدی برای کمک به دیگران حتماً نباید در هلال‌احمر استخدام بشوی؟

اصلاً؛ می‌توانیم بدون استخدام شدن هم به درد سازمان و مردم کشورمان بخوریم.

طبعاً خاطرات زیادی هم از روزهای فعالیت در این سال‌ها داری.

من از فعالیت در هلال‌احمر خاطره تلخ و شیرین زیادی دارم، ولی یکی از خاطراتی که برای خودم فراموش‌شدنی نیست مربوط به تابستان 96 است. آن سال ما در قالب اردویی به انزلی رفته بودیم. در انزلی من دوستی پیدا کردم که اهل شهرستان ساوجبلاغ بود. «پیمان اروندی» دوست خیلی خوبی بود و من در آن برنامه متوجه شدم که اطلاعات امدادی خیلی خوبی دارد. در آن اردو، پیمان گره‌های کوهنوردی را به من یاد داد که کاربردهای زیادی برای من داشت. متأسفانه پس از مدتی از آن اردو شنیدم که پیمان فوت کرده است. از شنیدن خبر فوتش خیلی خیلی ناراحت شدم. الآن ولی هر وقت می‌خواهم گره‌ها را به بچه‌ها یاد بدهم، هر دفعه یاد پیمان می‌افتم. به بچه‌هایی که گره‌ها را به آن‌ها یاد می‌دهم، ماجرای یاد گرفتن گره‌ها از پیمان را می‌گویم و با این کار یاد و خاطره دوستم همیشه برایم زنده است.

چه برنامه‌ای برای آینده داری؟ قرار است به سراغ چه شغلی بروی؟

هنوز تصمیم جدی نگرفته‌ام، ولی با توجه به روحیاتم خیلی دوست دارم که مربوط به کمک‌رسانی و نجات باشد و ارتباط مستقیم با کمک‌رسانی به مردم در مواقع نیاز داشته باشد؛ چیزی مثل آتش‌نشانی یا هلال‌احمر یا هر چیزی که مربوط به امداد و نجات و کارهای بشردوستانه باشد.

امدادگری، آدم را بزرگ می‌کند

فکر می‌کنی پیوستن به هلال‌احمر و شرکت در این فعالیت‌های داوطلبانه چه تأثیری بر شخصیتت داشته است؟

غیر از آن آرامش درونی و گرفتن انرژی خوب از طرف آن‌هایی که در مأموریت‌ها به آن‌ها کمک می‌کنیم، از نظر اجتماعی هم در فرایند برنامه‌های هلال‌احمر شما باید با دیگران ارتباط بهتری بگیرید. در کنار این موارد، شما برای اینکه به دیگران کمک کنید، باید یکسری آموزش‌ها را یاد بگیرید که در مواقع نیاز از آن‌ها استفاده کنید. این‌ها همه در شخصیت آدم تأثیرگذار است و آدم را بزرگ می‌کند.

خودت چه آموزش‌هایی دیده‌ای و تا الآن چقدر این آموزش‌ها به درد خودت و یا دیگران خورده؟

دوره‌های متنوعی بوده. مثلاً دوره کمک‌های اولیه یعنی دوره‌های 22 ساعته، 35 ساعته و 40 ساعته آموزش‌های عمومی امداد و عمومی نجات و گذراندن دوره طرح پیمان بود که در گام اول طرح، تعداد زیادی از جوانان به عنوان سرگروه انتخاب شدند و آموزش‌های لازم برای پیشگیری از اعتیاد و جلوگیری از آسیب شبکه‌های مجازی به آنان داده شد. طرح کارآفرینی هم بود که مدرک بین‌المللی داشت. خب من آموزش‌هایی را که دیده‌ام، به همکلاسی‌ها و حتی اطرافیان و خانواده هم منتقل کرده‌ام.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.