با آنکه چندین مجموعه شعر داشت و چند اثر پژوهشی ، با آنکه در حلقه های شعری قدیم و جدید شرکت می کرد و شاعران بسیاری به منزل و کارگاهش رفت و آمد می کردند ، با آنکه در شعر و پژوهش صاحب ایده و نظر بود اما در سکوت زندگی کرد و بسیاری از شاعران جوان او را نمی شناختند.

شاعر هزاره ها

با آنکه می توانست مدت ها جوانان مستعد را از دریافت های شعری اش سیراب کند اما هیچ گاه هیچ جمع ادبی به او پیشنهاد نداد به فلان انجمن کارگاه یا ورکشاپ برود و دستاوردهایش را به نسل جدید منتقل کند. طی چند دهه عمر پربارش پشت هیچ تریبونی حاضر نشد و تجربه هایش در جایی ثبت نشد.

سخن از تقی خاوری است. شاعر و پژوهشگری که سه شنبه گذشته بر اثر کهولت سن و بیماری تنفسی درگذشت و پنجشنبه حوالی ظهر در مقبره شعرای خراسان در جوار آرامگاه فردوسی تشییع و به خاک سپرده شد. 

تقی خاوری متولد ۱۳۱۷ در مشهد بود. او از پیشگامان شعر سپید در خراسان بود.

تقی خاوری شاعری بود خودآموخته و در عین حال صاحب مطالعه و دارای مقالات و پژوهش‌های ادبی و تاریخی.

از مجموعه شعرهای او می‌توان به «فرزند کارگاه»، «دایره صبح»، «شکل‌های صدا» و «واژگان بازنده» اشاره کرد. او همچنین کتابی با عنوان «مردم هزاره و خراسان بزرگ» دارد که به سرگذشت تاریخی قوم هزاره و پیوند آن با خراسان پرداخته است.

خاوری در حوزه وزن شعر نیز نظریات خاص خود را داشت که چکیده این نظریات در مقاله‌ای با عنوان «وزن طبیعی در شعر سپید» در مقدمه کتاب «واژگان بازنده» منتشر شد، منعکس شده است.

 علاقه به اخوان ثالث

خاوری خود آموخته بود  و تحصیلات آکادمیک نداشت اما  بسیار خوانده بود و زیاد می دانست. نقل است که  اخوان ثالث به او  گفته بود: «تو مانند نیکلای نکراسوف (شاعر بزر گ نیمه دوم قرن نوزدهم  روس)  از عمق اجتماع برآمده با بزرگان زمان خود آشنا شده و جزء آنان گردیده ای» .  

به گفته محمد باقر کلاهی اهری ، خاوری با بزرگان ادبیات حشر و نشر داشت. و به خاطر همین نشرو نشر ادبیات کلاسیک را به خوبی می شناخت. محفل استاد فرخ را رفته بودند و با استاد قهرمان و محفل ایشان مرتبط بود. از آن جا که کارگاه و فروشگاه کفش داشت،  به خاطر اشتراکات شغلی و علقه های شعری با استاد کمال ارتباط داشت. به شفیعی کدکنی علاقه زیادی داشت و هر زمان استاد مشهد می آمد یه ملاقات و دیدار ایشان می رفتند.

اما در میان این ارتباطات شعری، رابطه او با اخوان ثالث و شعری که اخوان در یکی از مسافرت های خود به خراسان به او پیشکش کرده مورد توجه است.

کلاهی اهری در خصوص این پیشکش و دلیل آن می گوید: خاوری به شعر اخوان علاقه مند بود و زنده یاد اخوان در سال های موشک باران تهران به مشهد می آمد و به منزل استاد قهرمان می رفت، آن زمان استاد در سناباد قهرمان منزل داشت. تقی خاوری، اخوان را در منزل استاد قهرمان دیده بود و هر زمان اخوان می آمد خودش را به آن ها می رساند. در یکی از سفرها متوجه می شود اخوان ثالث به دارویی نیاز دارد و او سعی می کند این دارو را برایش تهیه کند و از آن جا که  اخوان فرد سپاسگزاری بود به عنوان تشکر این شعر را برایش سرود و تقدیم او کرد . از همین جا بود که خاوری توانست به خلوت اخوان راه پیدا کند و اخوان به خانه او هم رفت و آمد می کرد.

اخوان  در یکی از مسافرت های خود به خراسان قطعه ای را برای  خاوری سرودو پیشکشش کرد که  چهار بیت آن چنین است:

 

دفتر شعری که داشت  بهر من آورد  /   نیک به وجد آمدم از شعر دیارم

صاحب طبع روان و ذوق جوانی است/ باید نامش به گنج یاد سپارم

نام وی و یاد وی به دفتر شعرم / طی همین قطعه یادگار گذارم

خیز و بگو ای امید در حق این دوست / از تقی خاوری سپاسگزارم

ویژگی های سبکی شعر تقی خاوری

خاوری از جمله شاعرانی است که شعرش از تنوع قالب های شعری بی بهره نیست.

او هم در قالب کلاسیک شعر گفته و هم اوزان نیمایی. 

اما مهم ترین خصیصه شعری او استفاده از وزن تازه و طبیعی (مختلف الاوزان) است، نوعی شعر سپید که خودش عنوان  «نیما نیمی» را به روی آن گذاشته بود.

در «نیما نیمی» بعضی مصرع ها وزن دارد و برخی بی وزن که در مجموع آهنگی بوجود می آید و در وزن طبیعی مصراع ها در ارکان مختلف الاوزان آورده می شود که خود ارایه دیگری ست نمونه اش را در شعرهای سپید احمد شاملو و برخی شاعران دیگر کم و بیش می توان مشاهده کرد.

البته به گفته کلاهی اهری، خاوری در شعر سپید هم تجربه های شاعرانه دارد که نمونه همه این اشعار و قالب ها در مجموعه شعرهایش وجود دارد. 

اولین مجموعه شعر او «فرزند کارگاه» نام دارد . این شعر متاثر از فضایی است که خاوری در آن شرایط زندگی و کار می کرده است.

کلاهی اهری در خصوص این مجموعه شعر او می گوید: «فرزند کارگاه»  وقتی منتشر شد که  خیزش های سیاسی و اجتماعی زیادی در ایران وجود داشت، شعر خاوری بی تاثیر از این شرایط نبود  وبا این مسایل گره خورده بود. چون او فرزند کارگاه بود و معیشت دشوار کارگران را می دانست، همه این مسایل در شعر او منعکس شده بود.  یکی دیگر از ویژگی های شعرش صحنه های طبیعی و واقعی از خیابان، مکان، زمان  و انعکاس آن ها در شعر اوست به طوری که می توان گفت شعر خاوری  شعر به رئالیزم و سوژه های اطرافش وابسته بود. شعرش از تجربیات شخصی او سرچشمه می گرفت و خودش به عنوان فرد کاراکتر اصلی شعرهای خودش بود.

 

ابوطالب مظفری هم که با این شاعر حشر و نشر داشته است، در خصوص سبک شعری خاوری هم بر تنوع قالب های شعری او تاکید می کند و هم بر استفاده شاعر از تجربیات زیستی اش.

مظفری می گوید: اگر چه خاوری  سواد آکادمکی نداشت اما سبک شعری خودش را داشت و تاملات و مطالعات او سبک خاصی را در شعرش ایجاد کرده بود . او هم معتقد است اشعار خاوری با زندگی او عجین شده بود  و به مانند شاعران دوران بازگشت که حرفه شان در شعرشان منعکس می شد ،  از این سنت جدا نبود  و تجربیات زیستی و حرفه ای در شعرش منعکس شده است.

علاقه به فرهنگ هند

تقی خاوری به اسطوره های هند ، فرهنگ و کشور هند علاقه خاصی داشت و. این علاقه تا آن جاسات که در خصوص اشتراکات فرهنگ ایران و هند چندین مقاله نوشته و تحقیقاتی هم داشته است. 

کلاهی اهری در خصوص علت این علاقه می گوید: خاوری به لحاظ خانوادگی ریشه هایی در شبه قاره هند ،  در دوران کودکی مدتی در کنسولگری پاکستان زندگی کرده و صحنه های ارگ مشهد و خیابان ارگ قدیم و امام خمینی (ره) فعلی را در شعرش توصیف کرده است و تحت تاثیر تجربه های کودکی بوده و به دلیل همین علاقه چندین بار هم به هند سفر کرده است. او شیفته فرهنگ هند بود و تحقیق مفصلی در مورد هزاره ها کرد که در قالب کتاب « مردم هزاره و خراسان بزرگ » منتشر شد.   

ابوطالت مظفری هم بر همین نکته تاکید می کند و می افزاید: مطالعاتش در زمینه فرهنگ هند و هزاره ها او را به نوعی آگاهی رساند که در شعرش منعکس شد. در شعر او حرکت به سمت جهان ناشناخته وجود  دارد . علاقه او به فرهنگ هند به گونه ای در شعرش منعکس است که مخاطب در شعر او می تواند فرهنگ هند را ببیند، حتی شخصیت های مشهور هند و جهان مدرن  در شعرش دیده می شود و شعرش از این جهت خاص و متنوع تر می شود.

حالت روایی و سوررئال وقتی در شعر او با هم در می آمیزد شعرش حالت متفاوتی پیدا می کند.

دو خاطره از دو شاعر

ابوطالب مظفری اولین رویارویی خودش را با تقی خاوری مربوط به کتاب «فرزند کارگاه» می داند. او می گوید: خوشبختانه من سال های طولانی با تقی خاوری مرتبط بودم و مهم ترین علت دوستی ما شاعر بودن بود. اولین کتابش را با عنوان «فرزند کارگاه» از یک دستفروش خریدم و ارتباط دوستانه ما بعد خواندن همین کتاب شکل گرفت . من به محل کارش که فروشگاه کفش بود می رفتم و او را آن جا می دیدم. جایی که محل آمد و شد بسیاری از شاعران بود. آشنایی بیشتر من با خاوری در خصوص تحقیقاتی بود که در مورد هزاره ها داشت .

اما محمدباقر کلاهی اهری از مجع چهار نفره ای می گوید که متشکل بود از او، تقی خاوری، رضا افضلی و رضا دبیرجوان. گروه چهار نفره ای که در آستانه پیروزی انقلاب شکل گرفت و تا مدت ها ادامه داشت.

گروهی که نام نداشت اما دوستان و اطرافیان آن را به نام «مربع»می شناختند.

کلاهی اهری با خاوری اوایل ۵۷سال  آشنا شد و از طریق او با دبیری جوان. جمع ۴ نفره ای تشکیل شد که در منازلشان شعرخوانی می کردند و آرام آرام از ۴ نفر به تعداد بیشتری گسترش پیدا کرد. افرادی مانند جواد هاشم زاده، رضا فردوسی، عبدالله کوثری هم به این جمع اضافه شدند.

کلاهی اهری از آن ایام یاد می کند و می گوید:  ما تا دهه ۷۰ با هم مرتبط بودیم تا آنکه خیزش جدید شعر نو و اختلاف سلیقه هایی هم که در پی این خیزش وجود داشت ، آغاز شد و کم کم باعث فاصله گرفتن افراد این جمع از یکدیگر شد. 

او در پایان اظهار تاسف می کند از محیط  های ادبی. محیط هایی که محیط تعامل نیست.

اهری می گوید:  تجربه هایی مانند تجربه خاوری که یک عمر به صورت سرمایه در نزد ایشان گردآوری شد در جایی ثبت نشد و در دوران زندگی هم ایشان در کارگاه و ورکشاپی دعوت نشد تا دستاوردهایش را به نسل جدید منتقل کند و من از این حیث واقعا متاسف هستم.

منبع:روزنامه قدس 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.