درباره فردوسی بسیار نوشته‌اند و بسیارتر شنیده‌ایم. اینکه زبان پارسی را مدیون شب بیداری‌های چند دهه او هستیم و در وصف او همین بس که فرهنگ ایران پیش از اسلام را با فرهنگ ایران پس از اسلام پیوند داد.

ماجرای ۴سالی  که فردوسی در قبرش نبود

سالروز فردوسی است و می دانم درباره اشعارش، بزرگی و منش او فراوان شنیده‌ایم. از بلوار شاهنامه که می‌گذرم، به آرامگاه او نزدیک می‌شوم. کارگران زیادی را می‌بینم که در جلوخان مشغول تلاش هستند تا بخشی از زیباسازی در سالروز بزرگداشت او مهیا شود. به اطراف آرامگاه می‌روم. همانجایی که در بدو ورود، توجه گردشگر داخلی و خارجی به آن جلب می‌شود؛ اما از وجود بازارها، رستوران‌ها، اقامتگاه‌های زیبای سنتی و هنرهای دستی و یا غرفه‌های گوهر سنگ‌ها در جوار این شاعر بلندآوازه هیچ خبری نیست.

   همجواران قدیم و جدید

به سراغ همسایه‌های فردوسی می‌روم تا بدانم چقدر او را می‌شناسند و درباره مجاورت با او چه می‌گویند. ابتدا سراغ قدیمی‌ترین‌ها و مطلع‌ترین‌ها را می‌گیرم که به کوچه‌های پشتی و کناری آرامگاه راهنماییم می‌کنند. ازکوچه‌هـایی می‌گذرم که نام شهر توس را یدک می‌کشند، اما بافت روستایی نه قدیم و نه مدرن آن چشمنواز که نیست، بماند، تعجب هر تازه واردی را هم به خود جلب می‌کند.

   آمار نامتناسب با ارزش‌ها

به خانه «ابوالقاسم بیداری» می روم. متولد ۱۳۲۸ و اهل توس که به قول خودش کار را از کارگری در آرامگاه شروع کرده است و بعدها کارمند میراث فرهنگی شده و در نهایت در سال ۸۶ با عنوان معاونت آرامگاه بازنشسته شده است.

   از بازسازی بنای ۳۶ متری تا ۷ هکتار امروز

حرف از حکیم سخن که به میان می‌آید، با روی باز مرا می‌پذیرد و از بنای اولیه آرامگاه که در سال ۴۳ توسط شرکت ساختمانی «کا، ژ، ت» که تصمیم برعملیات ساخت بنای جدید آرامگاه حکیم توس می‌شود، می‌گوید: آرامگاه را خراب و مجدد بازسای کردند. نمای بیرونی آرامگاه همان نمای قبلی بود. مساحت نمای داخلی قبلی آن ۶ در ۶ و قبر در وسط  قرار داشت و مساحت کل آرامگاه فقط ۳۶متر بود.

وی می‌افزاید: سال ۴۳ عملیات گودبرداری انجام شد. گودبرداری کردند و آرامگاه را دوباره ساختند، اما نمای بیرونی را به همان سبک قدیم ساخته و سال ۴۷ بنای تاریخی جدید افتتاح شد.

   بقایای پیکر فردوسی

سپس از هنگام گودبرداری و بقایای پیکر فردوسی می‌پرسم و می‌گوید: عملیات بازسازی آرامگاه که شروع شد، قبر را شکافتند و استخوان‌های فردوسی درون یک کیسه گذاشته ومهر وموم شد و پس از  چهار سال همان استخوان‌ها را طی مراسم باشکوهی دفن کردند. «بیداری» از مجسمه‌های درون آرامگاه که شخصی به نام ابوالحسن صدیقی تراشیده شده، برایم تعریف می‌کند و خاطرنشان می‌سازد: به‌یاد دارم که ۱۶ ساله بودم و فضای آرامگاه حدود چهار هکتار بود و همان زمان در کنار آرامگاه یک غذاخوری و یک چایخوری ساخته شد که روزانه مسافران می‌آمدند. فضای آنجا حجره حجره بود و هر خانواده از صبح که می‌آمد، آنجا می‌نشست و بساطش را پهن می‌کرد. اما سال‌ها بعد این قسمت به فضای آرامگاه اضافه شد و در حال حاضر همان قسمتی است که موزه قرار دارد.

   ۲۲ هزار بازدید در یک روز

او درباره دوران کاری و استقبال گردشگران در بازدید از آرامگاه هم بیان می‌کند: به یاد دارم، سال۸۲ روز دوم عید، ۲۲ هزار بلیت فروختیم، یعنی در این حد استقبال از بازدید آرامگاه این بزرگمرد ادب پارسی زیاد بود، اما حالا ...

از او درباره تعداد بازدیدکنندگان روزانه از آرامگاه می‌پرسم. تلفنی استعلام آمار را از همکاران قدیم برایم می‌گیرد و می‌گوید: آمار بازدیدکنندگان بین ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر است.

   شاهنامه و احترام به فردوسی

وی می‌افزاید: در دوران خدمت من توریست‌ها احترام زیادی برای فردوسی قائل بودند و حتی بارها از توریست‌های تاجیکستانی شنیدم هنگام تنهایی در خانه، شاهنامه را برای حس آرامش در اتاق قرار می دهند. او خاطرنشان می‌سازد: اما در همسایگی این بزرگمرد ادب پارسی امکانات وجود ندارد؛ فضای سبز، آسفالت، محل بازی برای بچه‌ها و حتی فشار آب در این ماه بسیار کم است، اینجا حداقل امکانات را داریم که در همسایگی فردوسی عجیب است.

   از تدفین تا نگهبانی

از کوچه‌های قدیمی می‌گذرم و به دنبال نشانی از مردی که متولد ۱۳۱۳ و همنام حکیم توس است می‌گردم. در آهنی قدیمی را می‌کوبم؛ مردی که پایش آسیب دیده در را به سختی به رویم باز می‌کند. «قاسم ارفع» کارمند آرامگاه فردوسی که در هنگام خاکسپاری استخوان‌های باقی مانده پیکر فردوسی این کار توسط او انجام گرفت. برایم از خاطرات دور تعریف می‌کند و می گوید: سال ۴۳ پروژه بازسازی آرامگاه شروع شد و با آن‌ها مشغول به کار شدم و تا زمان بازنشستگی هم نگهبان فردوسی بزرگ شدم.

توضیح می‌دهد: آرامگاه قرار بود بازسازی شود. ۶ متر گودبرداری کردند و بعد بتن آرمه و سیمان ریختند و با قرقره سنگ را برداشتیم و بعدها با همان قرقره سنگ‌ها را دوباره سر جایش قرار دادیم. ارفع درباره دفن تنها بقایای فردوسی هم بیان می‌کند: قبر را که باز کردند، فقط چند تکه استخوان بود. عده‌ای می‌گویند به وصیت خودش در باغ خودش دفن شده است. وی خاطرنشان می‌سازد: پس از چهار سال همان استخوان‌ها را آوردند و من استخوان‌های فردوسی را داخل قبر گذاشتم و همان سنگ مرمرین را هم روی آن قرار دادیم. بعدها هم من نگهبان آرامگاه شدم و تا زمانی که بازنشسته شدم کنار فردوسی بودم و حالا حدود ۲۰ سال است بازنشسته شدم و همچنان همجوار و در همسایگی او هستم.

   از قاسم‌آباد تا ابوالقاسم فردوسی

او با گلایه از طولانی شدن تعیین تکلیف محله‌های اطراف آرامگاه تصریح می‌کند: به نظر من هیچ  مسئولی به اندازه ارادتش به این شاعر پرآوازه قدمی برای او برنداشته و کاری نکرده است. همان قدر می‌دانم آن زمان که منطقه قاسم‌آباد در مشهد نبود، فردوسی بود، چرا این منطقه یک دهم آنجا رشد نکرده و زیباسازی نشده است.

این مرد عاشق فردوسی تأکید می‌کند: مغازه‌ها و بافت روستایی اطراف آرامگاه نه زیبنده فردوسی است و نه همسایه‌های این بزرگمرد. چند سالی است مدام می‌گویند این جا را خراب خواهند کرد و مردم در بلاتکلیفی و اضطراب به‌سر می‌برند.

   بافت روستایی؛ نرخ‌ها شهری

«امیر قنبری» ۴۵ ساله که متولد زادگاه فردوسی است هم می‌گوید: هنوز بافت این منطقه، روستایی است اما امکانات و دریافت قبوض به نرخ شهری است.

او تأکید می‌کند: پارک و لوازم ورزشی نداریم، زمین داریم اما پروانه ساخت در اختیارمان قرار نمی دهند و همین بلاتکلیفی این منطقه را سال‌ها به این شکل نگه داشته است.

«محسن قنبری» ۳۵ ساله که در کار تعویض روغن و آپارات است هم یادآور می‌شود:

چیز زیادی درباره فردوسی نمی‌دانم، اما می‌دانم بزرگمرد و شاعر پرآوازه‌ای است که این منطقه با این وضعیت در شأن جایگاه او نیست.

   او را باور داریم، مسئولان چطور؟

«زهرا خسروی» یکی دیگر از ساکنان این منطقه است و درباره فردوسی و همسایگی با او می‌گوید: سواد چندانی ندارم اما فردوسی مرد بزرگی بوده است که زبان فارسی را او برای ما نگه‌داشته است.

وی تأکید می‌کند: مردم با هرسواد و جایگاهی به او احترام می‌گذارند و می دانند که اوچه خدمت بزرگی به ادبیات ما کرده است و از راه دور و نزدیک و از همه کشورها و شهرها برای دیدنش می‌آیند، اما مسئولان ما این بزرگی فردوسی را هنوز باور ندارند؛ در غیر این صورت پس از این همه سال اطراف این آرامگاه مرد بزرگ ادبیات فارسی این وضعیت را نداشت.

دلمان می‌خواهد همسایه‌هایی در شأن او باشیم. در ایران روزی به نام روز بزرگداشت فردوسی نام‌گذاری شده‌ است که در این روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی و شاهنامه برگزار می‌شود. اما به‌راستی در همسایگی با او برای بزرگ‌ترین خدمت فردوسی، یعنی مهم‌ترین ابزار ارتباط جمعی -زبان فارسی را می‌گویم- که برای من و شما فراهم کرده است، چه کرده‌ایم؟

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.