۳۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۶
کد خبر: 660541

یکی، دو ساعتی بود که شور و شِین مراسم ظهر عاشورا فروکش کرده بود و عزاداران داشتند آماده می‌شدند تا اندوه ‌سترگشان را گره بزنند به شب و مراسم شام غریبان. ‌خیلی‌ها هم آمده بودند نزدیک ضریح تا عاشقیشان را تازه کنند.

واقعه بعدازظهرعاشورا

این ساعت از روز حرم کمی خلوت‌تر از ساعت‌های دیگر بود. شاید می‌شد دست در دست پنجره‌های ضریح، یک دل سیر زیارت کرد. بمب، چند دقیقه‌ای مانده به ساعت ۵/۲ بعدازظهر ترکید! آن هم بالای سر حضرت... موج انفجار زیر فضای گنبد، توی هوا پیچید، چرخید، به در و دیوار خورد و سپس با خرده کاشی‌ها، آینه‌ها، خون و تکه‌هایی از لباس و بدن شهدا، آوار شد روی زائران... .

مرگ بر منافق

۳۰ خرداد سال ۱۳۷۳، اوضاع خبر و خبررسانی مثل امروز نبود که خیلی از رخدادها، هنوز اتفاق نیفتاده، پیش خبرش فضای مجازی را بترکاند و خبرها خیلی زودتر از امواج رادیو و تلویزیون، خودشان را رسانده باشند به دورترین نقاط ایران. شایعه‌ها و اخبار ضد و نقیض هم اگرچه بودند، اما به اندازه امروز نبودند و تولید و تکثیرشان به جای چند دقیقه، چند روزی به طول می‌انجامید. بدیهی است که تحلیل و تفسیرهای خبری هم حال و روزی مانند سایر موارد داشتند. بخصوص اینکه در جنایتی مانند انفجار بمب در حرم مطهر رضوی، چند روز نخست، آن قدر فضای عمومی جامعه متأثر و شگفت‌زده بود که کسی دنبال تحلیل و تفسیر یا موشکافی فاجعه و پشت‌پرده‌های آن نمی‌رفت. اگر پای حرف برخی از آن‌هایی که روز انفجار در حرم و یا اطراف آن حضور داشتند بنشینید، هنوز هم خوب به یاد می‌آورند که زائران بهت‌زده و عزادار، نخستین واکنششان پس از شنیدن صدای انفجار و دیدن پیکر خونین شهیدان و زخمی‌ها، شعار «مرگ بر منافق» بود.

علیرضا رحمانی

نخستین واکنش‌های رسمی از سوی مقام‌های دولتی و امنیتی هم حکایت از دخالت منافقین و همراهی دستگاه‌های اطلاعاتی بیگانگان با آن‌ها برای رقم زدن واقعه عصرعاشورای سال ۱۴۱۵ قمری داشت. زمزمه‌ها، خبرهای تأیید نشده و شایعه‌ها هم با فاصله کمی از این واکنش‌ها و اطلاعیه‌های رسمی از راه رسیدند. مثلاً یک هفته‌نامه محلی در مشهد مدعی شد با سرتیم حفاظت و خنثی‌سازی بمب سپاه پاسداران گفت‌وگو کرده و از قول این منبع که نامش برده نشده بود، نوشت: «اوایل خرداد ۷۳ به ما اعلام شد، حرم مطهر تهدید به بمب‌گذاری شده است... کانال‌هایی که ما را از این تهدیدها باخبر می‌کردند، متفاوت بودند؛ گاهی نیروی‌انتظامی، گاهی اطلاعات و بعضی اوقات مراکز دیگر...». در حالی که رسانه‌ها و مقام‌های رسمی ایران از نقش منافقین در این واقعه می‌گفتند و تأکید می‌کردند تحقیق‌ها و پیگیری‌ها ادامه دارد، زمزمه‌ها و اخبار ضد و نقیض سر از ‌شبکه‌های خبری بیگانه هم درآوردند. چند روز پس از انفجاری که ۲۶ زائر را به شهادت رسانده و حدود ۳۰۰ نفر را مجروح کرده بود، تلویزیون ایران خبر دستگیری یکی از اعضای منافقین را داد و بعد هم اعتراف‌های او را پخش کرد. در این خبر «علیرضا رحمانی» از دخالت سازمان منافقین در این ماجرا گفته و اعتراف کرد جزو یکی از تیم‌هایی بوده که برای انجام عملیات‌هایی از این دست به ایران اعزام شده و مدتی پیش دستگیر شده است. او مدعی بود تاکنون حرفی در این باره نزده، اما با وقوع انفجار در حرم مطهر رضوی تصمیم به اعتراف گرفته است. گروهک منافقین اما دخالت اعضایش در این بمب‌گذاری را رد کرده و زیر بار انجام آن نمی‌رفت.

مسجد فیض

با وجود اطلاعیه‌های رسمی و پخش اعترافات «رحمانی» حالا به جز منافقین و دستگاه‌های اطلاعاتی بیگانه که پای ثابت بسیاری از فجایع و جنایت‌های پس از انقلاب در حق مردم بودند، برخی مدعی بودند پای فرقه‌های متعصب اهل سنت در میان است. بهانه هم برای اینکه این خبر، شایعه یا دروغ، از سوی برخی از مردم مشهد و بعد نقاط دیگر ایران پذیرفته شود، فراهم بود. پیش از واقعه انفجار، مسجد «فیض» متعلق به اهل سنت در مشهد تخریب شده و حالا برخی منابع خبری و محافل سیاسی معتقد بودند این انفجار، انتقام گروه‌های متعصب اهل سنت به حساب می‌آید. بدون ماجرای مسجد فیض و جدای از واقعه بمب‌گذاری در حرم مطهر، نقشه اختلاف‌افکنی میان اهل سنت و شیعیان ایران از نخستین نسخه‌هایی بود که دشمنان انقلاب اسلامی پس از انقلاب آن را برای اجرای برنامه‌هاشان پیچیده بودند. در اوج خبرها و تحلیل و تفسیرهای ضد و نقیض کمتر کسی فرصت می‌کرد از خودش بپرسد اگر جمهوری اسلامی و بخصوص برخی جریانات در مشهد دنبال ستیز با اهل سنت هستند، چرا تا آن روز سراغ سایر اماکن و مساجد متعلق به اهل سنت نرفته‌اند و تعداد زیادی از مساجد و مدارس علوم دینی اهل تسنن در مناطق اطراف مشهد بدون محدودیت به فعالیت مشغولند؟

در خبرها، اطلاعیه‌ها و تحلیل‌های آن روزها نیز شما نشانه و یا شفاف‌سازی خاصی درباره مسجد فیض پیدا نمی‌کنید و اسناد و مدارک سال‌های بعد است که ثابت می‌کند این مسجد به محل تجمع برخی وهابیان و اشاعه و ترویج افکار آن‌ها تبدیل شده بود.

من بمب‌گذاری کردم!

بیشتر از یک ماه پس از واقعه بمب‌گذاری، تلویزیون، خبر و تصاویر مربوط به دستگیری «مهدی نحوی» را پخش کرد. این خبر و خبرهای بعدی نشان می‌دادند فرد دستگیر شده که در درگیری با مأموران بشدت زخمی شده از اعضای سازمان منافقین و عامل بمب‌گذاری در حرم مطهر بوده است. خبرهای تکمیلی اعلام کردند با تلاش و پیگیری‌های انجام شده، مأموران توانسته‌اند رد «نحوی» را با همکاری اعضای خانواده‌اش گرفته و او را به دام بیندازند. عضو دستگیر شده و مجروح سازمان منافقین در بیمارستان به بمب‌گذاری اعتراف کرد و بعد هم به علت شدت جراحات وارده، مُرد. این مرگ ‌بهانه‌ای شد تا تفسیر و تحلیل‌های داخلی و خارجی، ماجرای بمب‌گذاری را پیچیده‌تر و ابهام برانگیزتر جلوه دهند. با استفاده از همین ابهام، چند سال بعد و با تغییر و تحولات سیاسی در ایران، برخی‌ها مدعی شدند «نحوی» پیش از واقعه بمب‌گذاری دستگیر شده و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی دهه ۷۰ برای جلوگیری از اختلاف بیشتر میان شیعه و سنی بلافاصله او و منافقین را عامل این ماجرا معرفی کرده‌اند. براساس این سناریوی ادعایی، مأموران وزارت اطلاعات نحوی را به بهانه اینکه فراری‌ات می‌دهیم به منطقه تهران پارس برده و با گذاشتن ‌اسلحه‌ای خالی در اختیار او رهایش کرده‌اند. با گذشت چند دقیقه اما جلوی چشم مردم به او حمله، مجروح و دستگیرش کرده‌اند! مطرح کنندگان این ادعا البته نمی‌گویند چرا نحوی با وجود رودست خوردن، حاضر می‌شود اتهام دست داشتن در بمب‌گذاری را به عهده بگیرد؟

رمزی یوسف

همه حرف و ‌حدیث‌های مربوط به این ماجرا، اگرچه پس از مدتی فروکش می‌کند، اما از اواخر دهه ۷۰ و بعد هم سال‌های نخست دهه ۸۰ در کش و قوس درگیری‌ها، اختلاف‌های جناحی دوباره بالا می‌گیرد. اخباری که خبر از دست داشتن گروه‌های متعصب پاکستانی در این بمب‌گذاری حکایت می‌کنند، در سال‌های بعد با شفافیت بیشتری در رسانه‌های داخلی و خارجی دهان به دهان می‌چرخند. این خبرها و شفاف‌سازی‌ها آرام آرام به یاد مردم می‌آورند که پس از ماجرای مسجد فیض در مشهد، ابتدا تجمعی اعتراض‌آمیز در مسجد «مکی» زاهدان که متعلق به اهل سنت است، برگزار می‌شود و مدتی بعد هم چند نفر از منافقین دیگر به اتهام دست داشتن در قتل چند کشیش ایرانی دستگیر می‌شوند و به نقشه‌هایشان برای منفجر کردن مسجد مکی در ادامه سلسله رخدادهایی مانند مسجد فیض، انفجار در حرم و... با هدف اختلاف‌افکنی میان شیعه و سنی، اعتراف کردند.

این خبر را هم که سال ۸۴ و در یازدهمین سالگرد بمب‌گذاری در حرم مطهر روی خروجی خبرگزاری‌ها آمد بخوانید، سپس اگر باز هم احساس کردید ماجرا پیچیده‌تر شده است، ادامه مطلب را ببینید. خبرگزاری «مهر» چهار خرداد ۱۳۸۲ می‌نویسد: «رمزی احمد یوسف متهم اصلی حرم مطهر در عاشورای سال ۱۳۷۳ همچنان در آمریکا به سر می‌برد... رمزی یوسف تبعه پاکستان و از اعضای برجسته گروه تروریستی سپاه صحابه وابسته به وهابیان پاکستان بوده و پیش از این با گذرنامه عراقی تردد می‌کرده است... حجت‌الاسلام یونسی، وزیر اطلاعات کشورمان پنجشنبه هفته گذشته از مقامات آمریکا درخواست کرد، عامل انفجار حرم مطهر را به مقامات ایرانی تحویل دهد. ولی مقامات آمریکا از این کار خودداری می‌کنند»!

آش منحوس

دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، سپاه صحابه و وهابی‌ها، گروه مسلحی به نام «نهضت اسلامی ایران» در کویته پاکستان که بعدها مسئولیت بمب‌گذاری را به عهده گرفت، مهدی نحوی، رمزی یوسف یا یکی از طرفدارانش که بعدها در پاکستان دستگیر و برخی می‌گویند کشته شد، بالاخره کدامشان؟ آیا ماجرای بمب‌گذاری در حرم مطهر حاصل برنامه‌ها و جنگ مسلحانه منافقین بود؟ آیا واقعاً عملیات تلافی‌جویانه وهابیانی بود که از تخریب مسجد فیض شاکی بودند؟ اگرچه خیلی‌ها در این سال‌ها تلاش کرده‌اند با مبهم جلوه دادن این ماجرا و متهم کردن دستگاه‌های اطلاعاتی نظام، این جنایت را پیچیده‌سازی کنند، اما این نکته هم قابل توجه است که براساس رفتارهای منافقین، وهابیت و عوامل رژیم صهیونیستی، خیلی عجیب و غریب به نظر نمی‌رسد اگر ادعا کنیم هرکدام از این عوامل در این بمب‌گذاری به شکلی دخالت و تأثیر داشته و منفعت تشکیلاتی و یا گروهی و سیاسی خود را برده‌اند. منافقین پس از شکست‌های پیاپی، در دهه ۷۰ وارد مرحله بهره‌گیری از اختلاف میان شیعه و سنی می‌شوند و پنهانی دست همکاری به وهابی‌ها می‌دهند. دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای غربی نیز بعید است از ماجرا بی خبر بوده باشند و نخودهایشان را در این آش منحوس نینداخته باشند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.