معصومین(ع) انسان‌های مافوق هستند و نه مافوق انسان؛ گفتارشان عین دین است و کردارشان جز عینیت و تجلی دین نیست.

از فرهنگ رضوی درس چگونه زیستن بگیریم

مریم احمدی شیروان/

معصومین(ع) انسان‌های مافوق هستند و نه مافوق انسان؛ گفتارشان عین دین است و کردارشان جز عینیت و تجلی دین نیست؛ و از همین روست که خداوند بر مؤمنان منت گذاشت که «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرجُو اللَّهَ وَالیَومَ الآخِرَ»؛ و رسول‌الله(ص) نیز فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ‌اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ ‌بَیْتِی» تا چراغ راهی فراروی بشر قرار گیرد برای رسیدن به کمال انسانیت که غایت حیات است؛ جز چنین برداشتی از سیره این ذوات مقدسه، جفا در حق حکمت و امانت الهی است و با همین نگاه، در سالروز میلاد باسعادت حضرت ثامن‌الائمة النجباء (علیه آلاف التحیة و الثناء) پای صحبت‌های آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا نشستیم.

* امام رضا(ع) از چه راه‌هایی برای مدیریت فرهنگ جامعه خود استفاده کردند؟

پیش از بررسی اقدامات و امکانات حضرت رضا(ع) باید قدری به عقب برگردیم و نگاهی جامع به همه سلسله ائمه معصومین(ع) شیعه بیندازیم؛ چون امام رضا(ع) نه فقط وارث امامت، سمت و مقام آبا و اجداد خود بودند بلکه سیاست‌ها و روش‌های انقلابی و سیاسی آن‌ها و حتی امکانات و نیروهای سیاسی نظامی آن‌ها را هم به ارث برده بودند.

یکی از مطالب تاریخی پنهان، وجود مستمر حداقل دو قرن تشکیلات پیچیده زیرزمینی شیعه است که با هدایت و رهبری امام وقت، به حفظ هسته‌های شیعی و مبارزه برای براندازی خلافت غاصب امویه و عباسیه می‌پرداخته؛ پس از شهادت امام حسین(ع) این تشکیلات به دست باکفایت امام سجاد(ع) برپا شد و در زمان امام جعفر صادق(ع) به اوج قدرت خود رسید. نکته پنهان و عجیب‌تر آن است که چنین تشکیلاتی از لحاظ وسعت و پیچیدگی و دقت نه پس از آن (یعنی پس از سقوط خلافت عباسیه) و (تا آنجا که بررسی شده) و نه پیش آن در حکومت‌های بزرگ دیده نمی‌شود ولی جریان‌ها و تشکیلات پنهانی در یهودیان و نیز در مسیحیت (ژزویت‌ها) بعدها از آن تقلید و اقتباس کردند. از لحاظ جغرافیایی، نفوذ سیاسی پنهان شیعه از اسپانیا تا شرقی‌ترین نقطه ایران یعنی عمق خراسان بزرگ دایر بود؛ به شکل دستجات نظامی و چریکی، گروه‌های فرهنگی مبلغ امامت که گاهی در پوشش اسماعیلیه بودند و حتی افراد نفوذی در پست‌های حساس خلافت مانند دربار خلیفه یا امرای بزرگ و استانداران مناطق مختلف که شرح همه آن‌ها در اینجا ممکن نیست و در روایات تاریخی ما آمده و قابل دسترسی است (از جمله مراجعه شود به کتاب «حکمت شیعی و باطنیه» انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا).

با توجه به این مقدمه، بدیهی است که امام رضا(ع) با زمامداری این جریان مخفی که تقریباً همه خلفا اجمالاً از آن خبر داشتند، با شیعه ارتباط داشته و علاوه بر نشر فرهنگ ولایت و امامت، امور دیگر سیاسی را نیز رهبری می‌کرده است؛ در واقع نشر فرهنگ ولایت و تشیع یکی از ابزارها و ارکان مبارزه سیاسی بود که گاهی پنهانی و گاهی علنی انجام می‌شد نمونه علنی آن کلمات حضرت در نیشابور است که به نام حدیث «سلسلة‌الذهب» در میان محدثان معروف است.

* آیا مسئله ولایتعهدی یکی از راه‌های مدیریت فرهنگی ایشان در زمان خودشان بود؟

موضوع ولایتعهدی حضرت از طرف خود امام نبود بلکه توطئه‌ای بود که مأمون برای حفظ خلافت خود و عبور از خطرات و مقاومت‌های پنهانی مردم خراسان به ذهنش رسید و به زور و با تهدید آن را به امام تحمیل کرد؛ اما آن حضرت از این توطئه فرصتی ساختند و جناح شیعه را تقویت کردند. مأمون هم از عرب‌ها که طرفدار پنهانی برادرش امین بودند هراس داشت و هم از ایرانی‌ها که در باطن طرفدار «امام بر حق» یا «رضای آل‌محمد» بودند. مأمون به مردم ابراز می‌کرد که حضرت علی ‌بن موسی همان رضای اهل بیت(ع) است و او یعنی مأمون در واقع خلافت را برای آماده‌سازی برای امام بر حق اداره می‌کند و سرانجام آن را به آن حضرت خواهد داد. اما وقتی دید که توطئه او خودش را به خطر انداخته و هجوم و ورود افرادی از خاندان اهل بیت(ع) به سراسر ایران پس از مدتی همه مردم را شیعه و طرفدار امام خواهد کرد و تاج و تخت بر باد خواهد رفت و مدیریت سیاسی و فرهنگی امام جایی برای تبلیغات خلافت باقی نگذاشته، از کار خود پشیمان شد و آن حضرت را شهید کرد.

* مناظرات امام رضا(ع) و گفت‌وگوی ادیان چگونه توانست زمینه‌های گسترش فرهنگ اهل بیت(ع) را فراهم نماید؟ آیا در جامعه امروزی گفت‌وگوی ادیان می‌تواند چنین نتیجه‌ای به دنبال داشته باشد؟

مناظرات رسمی آن حضرت بر اساس ظواهر تاریخ به خواست و سیاست خلیفه بود تا شاید بتواند نقطه ضعف و فتوری علمی در آن حضرت پیدا کند و به ارکان دولت و علمای شیعه نشان دهد که آن حضرت وارث پیامبر(ص) نیست و حقی به حکومت ندارد، اما نتیجه برعکس شد؛ یعنی نمایندگان مذاهب مختلف و علوم گوناگون با شخصیتی معجزه‌گر روبه‌رو شدند که مثل موسی در برابر ساحران مصر شده بود و علو مرتبه، معنویت و دانش آن حضرت در این مناظرات بر همه مسلم شد و طبعاً خبر آن در همه محافل علمی و سیاسی می‌رفت. مناظرات آن حضرت در ضمن برای همه زمان‌ها و زبان‌ها یک دستورعمل نیز هست تا آداب مناظره را بیاموزند و اسم هر مباحثه را مناظره بین‌الادیان نگذارند. یکی از آثار مناظرات حضرت این بود که همه اطراف بحث و جدل را محکوم و تکلیف ادیان آن‌ها را معلوم می‌کرد و این با گفت‌وگوهای بین‌الادیان که در آن هر کسی مقاله خودش را می‌خواند و کار با تعارف برگزار می‌شود فرق بسیار دارد.

* امام رضا(ع) چقدر توانستند در زمینه فرهنگی در جامعه خودشان حضور مؤثر داشته باشند؟ نمونه‌هایی از آن را ذکر بفرمایید.

از مجموع آنچه پیش از این گفتیم روشن می‌شود که چه زمان حضور آن حضرت در ایران و چه پیش از آن، این امام مانند پدران و اجداد خود مدام در حال مدیریت سیاسی و فرهنگی و حتی فعالیت‌های نظامی به نفع اسلام بوده و حضور آن حضرت همیشه مؤثر بوده است. شاید سبب آنکه مأمون ترجیح داد مسند و مرکز خلافت را از خراسان به عراق ببرد، همین بیم و هراس از نتایج فعالیت‌های شیعه و طرفداران امام بر اثر مدیریت آن حضرت بوده است.

* آیا جامعه امروز از نظر فرهنگی به اندیشه‌های فرهنگی امام رضا(ع) نزدیک است؟

جواب این پرسش دشوار است؛ چون از طرفی اساس جامعه کنونی بر اصل ولایت و اسلام ناب است ولی از طرف دیگر تلاش مناسبی برای پیاده کردن اندیشه نبی‌اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) نشده و کشور ما گرفتار کارهای روزمره و دفاع از حملات دشمنان درونی و بیرونی بوده است.

* مهم‌ترین مسئله فرهنگی جامعه امروز را چه می‌دانید و برای پرداختن به این مسئله چگونه باید از اندیشه‌های امام رضا(ع) کمک گرفت؟

مهم‌ترین مسائل فرهنگی ما، مسئله چگونه زیستن برای عامه مردم و چگونه اداره کردن برای مسئولان کشوری و قوای مدیره جامعه است. همه مسائل و نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از مسائل فرهنگی و راه‌حل‌های آن مایه می‌گیرند. بهترین راه چاره، پژوهش کامل در اندیشه آن امام و کشف مفهوم ولایت است؛ باید فهمید که خدا و اسلام چه می‌طلبد. کارهای وسیع پژوهشی لازم است؛ از جمله نوعی مطالعات تطبیقی و مقایسه‌ای بین مکتب‌ها، شیوه‌ها، اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی امروزی یا تاریخی، تا اهمیت و ارزش اندیشه رضوی و امامی روشن شود. جوانان ما هنوز فطرت سالم دارند و کمتر دستخوش تغییرات شده‌اند؛ از این رو باید فرهنگ اسلامی و شیعی را با تکیه بر فطرت انسانی مطالعه، تدوین و تبلیغ کرد. جوانان ما با فطرت سلیمی که دارند همواره بهترین و نزدیکترین‌ها به فطرت را قبول می‌کنند. نکته آن است که باید به جوان آموخت که به پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) فقط از بعد انسان‌های کامل و معنوی و مستجاب‌الدعوة و خارج از اجتماع بشری نگاه نکند بلکه آن‌ها را الگوی کامل زندگی خود بداند و پای خود را جای پای آن‌ها بگذارد؛ فکر و اندیشه را برای زندگی دنیایی و آخرتی از آن‌ها بگیرد و عمل خود را از آن‌ها تقلید کند تا خوشبخت واقعی شود و این توصیه برای کسانی که در آن دقت کنند خیلی مفید و پرارزش است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.