نقد نقشی بسزا در کمال و رشد جامعه دارد؛ بدون نقد نه هوای تازه در کالبد جامعه دمیده می‌شود و نه خونی جدید در رگ‌های آن به جریان می‌افتد.

محمد ابراهیم محمدی/

نقد نقشی بسزا در کمال و رشد جامعه دارد؛ بدون نقد نه هوای تازه در کالبد جامعه دمیده می‌شود و نه خونی جدید در رگ‌های آن به جریان می‌افتد.

نقد همان آب جاری است که ایستایی، مرگ و گندیدگی را از جامعه می‌گیرد. دور نباشد اگر بگوییم تحولات جامعه و حتی انقلاب‌هایی که در طول تاریخ به وقوع پیوسته، بی‌ارتباط با نقد نبوده است.نقد ضد بی‌تفاوتی و محافظه‌کاری است. با نقد می‌توان نبض جامعه را گرفت و کارآمدی سیستم‌ها را سنجید. نقد افزون بر تقویت سیستم‌ها، در رشد مدیران نیز تأثیر بسزایی دارد.

مدیرانی که خود را در معرض نقد قرار می‌دهند بهتر به کاستی‌ها و ضعف‌های خود پی می‌برند و سریع‌تر رشد می‌کنند. برای یک مدیر زیرک وجود منتقد مؤثرتر از عناصر بی‌تفاوت، خنثی و بخصوص مداح و مجیزه گوی است.

ساحت مدیریت که حوزه دانش تجربی است؛ بی‌شباهت با ساحت دانش نیست.

همان گونه که مستشکلان و پرسشگران، پله‌های ترقی استادان و معلمان خود هستند، منتقدان نیز بستر رشد و تعالی مدیریت می‌شوند.

به تجربه ثابت شده سهم دانشجویان و طلاب پرسشگر و نقاد در رشد و آوازه علمی و نوآوری‌های استادان شگفتی‌ساز بوده است.

منتقدان فهیم و آگاه نیز کم سهمی در رشد و شکوفایی ، تسلط و مهارت مدیران نداشته‌اند!

مدیری که روی خود را بر منتقدان می‌گشاید، از ایستایی، رخوت و خودشیفتگی و ده‌ها توهم دیگر می‌گریزد.

این دست مدیران نه تنها از منتقد نمی‌گریزند که برای دیدن و شنیدن آن دلتنگ می‌شوند.

این‌ها نه تنها فرو نمی‌افتند بلکه در بستر فهم و تحلیل واقع‌بینانه در اوج دانایی و مهارت می‌نشینند و این منتقدان نه زحمت که رحمت سیستم خویش می‌شوند.

در واقع منتقد مانند مدیربالقوه است که از موقعیت کار رسمی و تشریفاتی بازمانده و جدا از فن و فوت کوزه گری‌ها ، ظاهرسازی‌ها و زیرکی‌های اصحاب پست و صندلی و صدارت، در زوایای کارها اندیشه می‌کند و کژی‌های احتمالی را بی‌هراس فرادست ونان و نام باز می‌تاباند.

منتقد، که می‌توانست مدیر در معرض تیغ تیز نقد باشد، در قامت نقاد درآمده و به جای پاسخ دادن، مطالبه‌گر می‌شود و این نه وزن منتقد را پایین می‌آورد و نه از ارزش مدیر می‌کاهد.

انتقاد که به قاعده باید اصولی و سازنده باشد باید ذهن مدیران را بخلد و ایشان را نسبت اهمیت مأموریت حساس سازد.

توجه به نقد و تکریم منتقدان منصف همان قدر قابل تحسین است که نقد گریزی و تحقیر منتقدان سزاوار نکوهش!

پیامد رویگردانی از نقد و دوری از منتقدان جز خود شیفتگی و توهم دانایی و تقویت عناصر سست،ضعیف، مجیزه گوی فرصت طلب، حاصلی ندارد.

این فرهنگ البته غیرانقلابی افزون براینکه با آموزه‌های دینی ناسازگار است، زمینه ساز نوعی خودشیفتگی در مدیریت و تولید هزینه‌های فراوان در سیستم و تشکیلات می‌شود.

مدیران بهتر است برای کاستن از اشتباهات و تحمیل هزینه‌های ناخواسته و نیز زمینه‌سازی توسعه دانش تجربی مدیران، منتقدان را گرامی بدارند و دایره ارتباطی را فراتر ازحلقه محدود نزدیکان بگسترانند.

اقدامی از این دست هرچند برای تمامی کسانی که درخیمه نظام موقعیت کوچک و بزرگی دارند لازم است اما برای مدیران ستادی و استانی و حتی مدارس دست اندرکار آموزش و پرورش یک ضرورت است.

چرا نباید مدیران آموزش و پرورش متفاوت باشند و بیش از دیگران آغوش خویش را برای نقد منتقدان بگشایند؟

چرا نباید فرصت را برای گفت‌وگوی صمیمانه و دوستانه با منتقدان نظام تربیتی و آموزشی فراهم بسازند؟

اداره این نهاد بزرگ و احاطه بر انبوه مسائل تربیتی مگر از یک یا چند فکر محدود ساخته شده است؟

آموزش و پرورش باید به استقبال نقد برود و به تأثیرسازنده نقد بیشتر باور پیدا کند.

در میان این همه جلسه‌ای که برگزار می‌شود چه می‌شود سهمی هم به جلسات نقد داده شود!

باور کنیم که برای اداره بهتر آموزش و پرورش راه‌های دیگری هم وجود دارد و راه آن توجه به نقد و تکریم منتقدان آموزش و پرورش است.

من جای وزیر، معاونان وزیر و مدیران آموزش و پرورش بودم «جشن نقد» برگزار می‌کردم و به بهترین منتقدان هدیه شایسته می‌دادم.

جشن نقد مشروط بر اینکه تشریفاتی و گزینشی نباشد و همراه با تحمل و تاب‌آوری باشد، آغاز تحول و رشد آموزش و پرورش مردمی می‌شود.

به امید روزی که مدیران به جای امیدبخشی، سیاه‌نمایی نکنند و به امید روزی که به نقد لبخند بزنند و نیش تلخ اما شفابخش نقد را نوش کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.