امروز و به مناسبت چهل و یکمین سالگرد درگذشت حجت‌الاسلام احمد ضیافتی کافی یزدی یا همان «شیخ احمد کافی» با برادر کوچک‌تر ایشان آقای حسن ضیافتی کافی یزدی به گفت‌وگو نشستیم.

اخلاص، رمز اثرگذاری «کافی» بود

جمعه ۳۰ تیرماه سال ۱۳۵۷ با میلاد حضرت ولی‌عصر(عج) مصادف بود اما حضرت امام(ره) به احترام شهدای تبریز اعلام کرده بودند که نیمه شعبان عید نداریم. روز پیش از آن، عوامل رژیم شاه مرحوم شیخ احمد کافی را احضار می‌کنند و پس از توهین بسیار، به او سه پیشنهاد می‌شود؛ یا اینکه خودش مهدیه را به رسم هر سال چراغانی و آذین‌بندی کند؛ یا کلید مهدیه را به آن‌ها بدهد تا خودشان آنجا را تزئین کنند؛ و یا اینکه به مشهد سفر کند؛ و مرحوم کافی هم به ناچار سومین راه را انتخاب می‌کند و با همسر و فرزندانش سوار بر خودرو، به سمت مشهد حرکت می‌کنند. اگرچه با گذشت بیش از ۴۰ سال از سانحه‌ای که منجر به درگذشت شیخ احمد کافی شد، هنوز ابعاد آن روشن نشده است اما برادر مرحوم کافی معتقد است، بر اساس ادعای دو نفر از شکنجه‌گران ساواک که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اوین زندانی بودند، شیخ احمد کافی با نقشه رژیم شاه به قتل رسیده است. امروز و به بهانه چهل و یکمین سالگرد درگذشت حجت‌الاسلام احمد ضیافتی کافی یزدی یا همان «شیخ احمد کافی» با برادر کوچک‌تر ایشان آقای حسن ضیافتی کافی یزدی به گفت‌وگو نشستیم. او که ۱۰ سال از مرحوم کافی کوچک‌تر است و همواره یار و یاور برادر بوده از آن روزها حرف‌هایی شنیدنی دارد. مدیریت مهدیه تهران هم بهانه‌ای است برای ادامه راه برادر؛ برادری که هر چند سال‌هاست در میان مردم نیست اما همچنان نام و یادش در دل‌ها ماندگار است.

«کافی» از کودکی تحت آموزش دینی بود

حسن کافی در مورد برادرش می‌گوید: احمد فرزند دوم خانواده و متولد سال ۱۳۱۵ شمسی بود. پدر ما فردی فرهنگی و غیرروحانی بود اما پدربزرگمان مرحوم آیت‌الله میرزا احمد کافی از علمای برجسته یزد بود که ساکن مشهد شده بود. برادرم از پنج سالگی آموزش علوم اسلامی و نهج‌البلاغه و از هفت سالگی حفظ اشعار مذهبی را شروع کرد و پامنبری مرحوم پدربزرگ بود. در ۱۷سالگی وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد و پس از فراگرفتن آموزش‌های لازم در سال ۱۳۳۳ عازم نجف شد و از استادان بزرگی مانند آیت‌الله خویی، آیت‌الله حکیم و آیت‌الله مدنی درس گرفت. محبت او به اهل بیت(ع) سبب شد پس از مدتی کوتاه از طرف آیت‌الله مدنی مأمور به خواندن دعای کمیل در صحن امام حسین(ع) و دعای ندبه در مدرسه سید شود؛ او پس از پنج سال به قم رفت.

او اضافه می‌کند: مرحوم کافی در سال ۱۳۴۲ به خاطر درخواست‌های مکرر مردم تهران و نیاز شدید آن شهر به تبلیغ دین و روشنگری در برابر رفتارهای فاسد رژیم شاه، به آنجا رفت و با سخنرانی‌های مذهبی در منزل خودش، جلسات آموزش قرآن کریم و تعلیمات دینی به کودکان و نوجوانان و همچنین مراسم دعای کمیل و ندبه را برگزار می‌کرد. همان سال‌ها بود که با دختر مرحوم آیت‌الله سیدحسین شاهرودی از عالمان مشهد ازدواج کرد که ۶ دختر و ۲ پسر ثمره این ازدواج است.

«کافی» سلیقه منبر داشت

رئیس هیئت امنای مهدیه تهران در ادامه یادآوری می‌کند: در خرداد ۱۳۴۲ و پس از مهاجرت اعتراضی آیت‌الله میلانی و برخی دیگر از علما به دستگیری و بازداشت امام خمینی(ره)، مرحوم کافی چندین سخنرانی برای افشاگری اقدامات رژیم داشت که خشم آن‌ها را به همراه آورد. همان زمان بود که ساواک تلاش کرد تا به بهانه مشمول سربازی بودن، او و دیگر وعاظ و عالمان شهر مانند شهید هاشمی‌نژاد را از فعالیت‌های مذهبی دور کند. حسن کافی به رابطه برادرش با امام(ره) و انقلاب اشاره کرده و توضیح می‌دهد: مرحوم کافی علاقه زیادی به امام(ره) داشت و در آن زمان که بردن نام امام(ره) جرم محسوب می‌شد او در مقابل ۵۰‌هزار نفر نام امام(ره) را می‌برد و ارادت زیادی به او داشت طوری که بارها پس از منبر او را دستگیر کردند؛ البته این دستگیری‌ها سبب قطع فعالیت نمی‌شد بلکه با شدت بیشتری ادامه پیدا می‌کرد. تا جایی که دو سال پیش از درگذشتش یعنی در سال ۱۳۵۵ دو سال به ایلام تبعید شد اما در آنجا هم کارهای اجتماعی و فرهنگی زیادی انجام داد.

برادر کوچک‌تر این واعظ شهیر به راز محبوبیت او در دل‌های مردم اشاره کرده و توضیح می‌دهد: مرحوم کافی سلیقه منبر داشت. او یک مبلغ کم‌نظیری بود که به منبر و تبلیغ عشق می‌ورزید و به خاطر کثرت منبر رفتن و هنر جذب مخاطب او و به برکت و عنایت اهل بیت(ع) مطالب زیادی نقل شده است. حُسن سلیقه او سبب شده بود که همه از پیر تا جوان به سخنان جان‌بخش او گوش دهند.

«کافی» مخاطب خود را می‌شناخت

حسن کافی اضافه می‌کند: علاوه بر آن او اخلاص و ارادت قلبی بسیاری به حضرت ولی‌عصر(عج) داشت. هیچ چشمداشت مادی به منبرهایی که می‌رفت نداشت و تمام درآمدی که از این راه کسب می‌کرد را صرف هزینه‌های مهدیه می‌کرد. او همیشه سعی می‌کرد منبر را به شکل سنتی حفظ کند و معتقد بود روضه نمک منبر است و حتماً باید در آخر منبر خوانده شود.

او تأکید می‌کند: مرحوم کافی مخاطب خود را می‌شناخت و با هر قشری متناسب با سطح و میلی که داشتند سخن می‌گفت. در تمام منبرهایش به اوضاع جاری اجتماع کنایه داشت و نسبت به اوضاع بی‌تفاوت نبود. مرحوم کافی به گفته خودش به بیش از ۱۰۸ شهر کشور آن هم در شرایط دشوار ارتباطی آن زمان سفر و سخنرانی کرده بود؛ سفرهایی که تنها به سخنرانی ختم نمی‌شد و او سعی می‌کرد مسائل فکری و مشکلات مردم را نیز رفع کند. مرحوم ماندگار شد و شخصیتی اثرگذار در بین مردم داشت زیرا به هر چه می‌گفت باور داشت. اگر در مورد احترام گذاشتن به پدر و مادر صحبت می‌کرد خودش بی‌نهایت به پدر و مادرش احترام می‌گذاشت. اگر درباره ضرورت رسیدگی به ایتام می‌گفت، ۵۰۰۰ یتیم را تحت سرپرستی مهدیه گرفته بود؛ کافی ماندگار بود زیرا تمام اعمال او بر پایه اخلاص انجام می‌شد.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.