این روزها اگر چندان هم اهل خبر نباشید به هر رسانه‌ای که سرک بکشید حتماً خبری از کشمیر، این منطقه کوچک اما مهم در شبه قاره هند توجه شما را به خود جلب خواهد کرد. این زخم کهنه زاییده استعمار در شرق جهان اسلام این روزها دوباره سر باز کرده و توجهات را به خود جلب کرده است

راه حل بحران کشمیر بیدار شدن فیل خفته مسلمانان هند است

قدس آنلاین: تصمیم نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند از حزب هندو ملی‌گرای بهاراتیا جاناتا (بی،جی،پی) در لغو خودمختاری این منطقه، کشمیر را از یک ماه پیش بار دیگر وارد منازعه و دالان تاریک و بی هیچ چشم‌انداز روشنی کرده و به سرخط خبرها کشانده است. همین مسئله ما را بر آن داشت تا در گفت‌وگو با سید سرباز روح‌الله رضوی، جوان کشمیری و فعال فرهنگی جهان اسلام این موضوع را به بحث بگذاریم که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.

*بسیاری از ما ایرانی‌ها کشمیر را به طور کافی نمی‌شناسیم؛ می‌توانید کمی درباره مختصات اجتماعی و فرهنگی این منطقه توضیح دهید؟

کل اقلیم کشمیر یعنی منطقه‌ای که انگلیسی‌ها آن را به خانواده‌ای هندو به نام «دوگرا» فروختند وسعتی در حدود 220 هزار کیلومترمربع دارد که بین مرزهای چین، هند و پاکستان محصور است و بیشتر خاک این ایالت در دامنه رشته‌ کوه‌های مرتفع هیمالیا واقع شده است. در شرایط سیاسی کنونی کشمیر به سه تکه تحت حاکمیت هند، پاکستان و چین تبدیل شده که جمعیت آن به 15 میلیون نفر می‌رسد.  کشمیر با سابقه تاریخی چند هزارساله خاستگاه ادیان مختلف شرقی یعنی هندوئیسم و بودائیسم بوده است. حتی شواهدی دال بر حضور بنی‌اسرائیل در این منطقه وجود دارد. برخی نصوص و روایات قرآنی هم تفسیر به این منطقه شده است. سوره مؤمنون آیه 50 را برخی به کشمیر نسبت می‌دهند؛ سرزمین بلندی که آب‌های روان در آن جاری است.

*در مورد ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی منطقه توضیحات خوب و مناسبی ارائه کردید. لطفاً در مورد نحوه ورود اسلام به کشمیر هم توضیح دهید؟

اسلام از همان قرن اول به کشمیر ورود پیدا کرد اما قرن پنجم سیدشرف‌الدین بلبل شاه ترکستانی کسی است که به شکل جدی اسلام را به حاکم این منطقه معرفی کرد. 200 سال بعد یعنی در قرن هفتم با حضور میرسیدعلی همدانی که از ناحیه همدان ایران بود اسلام در منطقه فراگیر می‌شود. پس از آن بود که کم‌کم معابد به مساجد تبدیل و مردم کرور کرور به اسلام رومی‌آورند. این همان زمانی است که ارتباطات تاریخی و فرهنگی در پی تلاش سیدهمدانی در کشاندن علما، متفکران، ادبا و شعرای ایرانی به این منطقه، بین دو طرف محقق می‌شود. کشمیر در همه این سال‌ها اقلیم مستقلی بود که خیلی‌ها در سودای اشغال آن به سر می‌برند اما موقعیت جغرافیایی خاص و کوهستانی بودن این امکان را به متجاوزان نمی‌داد. تا اینکه آخرین سلسله خاندان مستقل حاکم بر کشمیر با خدعه حاکم دهلی شکست خورد و این منطقه زیر سلطه هند قرار گرفت اما کماکان اداره آن به صورت کاملاً مستقلانه بود. کشمیر بعدها در دوره‌ای به دست سیک‌ها می‌افتد و سپس استعمار انگلیس آن را زیر سلطه خود می‌گیرد. انگلیس بعدها تصمیم می‌گیرد این منطقه را به یک خانواده هند بفروشد؛ یعنی کشمیر با اکثریت مسلمان در قبال 5/7 میلیون روپیه به خانواده دوگرا فروخته می‌شود. دوگرا به مدت ۱۰۱ سال در طول سال‌های ۱۸۴۶ تا ۱۹۴۷ میلادی بر کشمیر حکومت کرد.

*پس سرخط تحولات بعدی و بروز چالش‌ها در منطقه کشمیر را باید در این مقطع تاریخی جست‌وجو کرد؟

سر منشأ تحولات بعدی از همین مقطع زمانی است اما آنچه موجب می‌شود رنگ و بوی تنش به خود بگیرد خدعه انگلیس در مراحل بعدی است. دوگراها خود را مدیون انگلیس می‌دانستند و به همین دلیل شروع به گرفتن مالیات سنگین از مسلمانان کردند. همچنین قوانین محدودکننده زیادی علیه مسلمانان وضع می‌شود. این اقدام‌ها مسلمانان را از ساختار قدرت کنار می‌زند و سبب می‌شود آن‌ها برای دستیابی به حقوق خود دست به اعتراضاتی بزنند. اوج این تحرکات آزادی‌خواهانه مردم سال 1931 یعنی 17 سال پیش از ماجرای تقسیم کشمیر بین هند و پاکستان و مشکلات بعدی بود. در این سال به واسطه بی‌حرمتی که سربازان دوگرا به قرآن می‌کنند اعتراضات آغاز می‌شود. روایت این اعتراضات هم ماجرای جالبی دارد. موقع نماز ظهر که می‌شود فردی بلند می‌شود که اذان بگوید اما سربازان دوگرا او را می‌کشند. بعد نفر دومی اذان را ادامه می‌دهد که او را هم می‌زنند و بعد سومی، چهارمی و... 20 نفر در این اتفاق شهید می‌شوند. این جرقه اولیه استقلال و قیام مردمی برای رهایی از دست ظلم خاندان حاکم را سبب می‌شود. پس از این اتفاقات کم‌کم ایده تقسیم شکل می‌گیرد.

*شما به بحث نارضایتی مسلمانان از اوضاع و شرایطی که زمینه جدایی مسلمانان به طور یک کل از سرزمین اصلی هندوستان را فراهم کرد اشاره کردید اما می‌توانید بگویید این تقسیم‌بندی زمین بر چه مبنایی بود؟

تقسیم مبنای ساده‌ای داشت. جغرافیا، دموگرافی (ویژگی‌های جمعیتی) و خواست مردم سه اصلی بود که تقسیم بر اساس آن انجام شد. بر این اساس مناطقی که با اکثریت مسلمانان بودند به مسلمانان تعلق گرفت و مناطق هندنشین تحت حاکمیت هندوستان جدید. اما اتفاقی که در این هنگام می‌افتد این است که انگلیس تلاش می‌کند تقسیم صورت نگرفته و شبه‌قاره به صورت یکپارچه زیر سلطه آن‌ها بماند ولی وقتی که می‌بینند نمی‌توانند از این اتفاق جلوگیری کنند به خدعه‌ای متوسل می‌شوند. در این هنگام سرزمین کلی هندوستان به دو صورت اداره می‌شد؛ یا تحت حاکمیت مستقیم لندن قرار داشت و یا به صورت مناطق خودمختاری بود که شاهزادگانی بر آن‌ها حکومت داشتند.

در این هنگام نزدیک به 500 ناحیه خودمختار در هند وجود داشت که بسیاری از آن‌ها در محدوده بسیار کوچک و نقطه‌ای تمرکز داشتند اما دو منطقه کشمیر و حیدرآباد که در حد ایالت بودند از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بودند. این دو منطقه اما یک تفاوت آینه‌وار هم با همدیگر داشتند؛ کشمیر اکثریت مسلمان ذیل حاکمیت شاهزاده‌ای هندو و حیدرآباد اکثریت هندو تحت حاکمیت خاندانی مسلمان. یک نکته دیگر هم وجود داشت؛ حیدرآباد با جمعیت غالب مسلمان در قلب هند امروزی واقع شده و امکان الحاق آن به پاکستان شرقی (بنگلادش) و پاکستان غربی(پاکستان امروزی) وجود نداشت اما کشمیر در مرز شمالی واقع بود. بعد استقلال اتفاقی که می‌افتد این است که به جز این دو ایالت قرار بر تقسیم سایر مناطق هند بین مسلمانان و هندوها می‌شود. خدعه انگلیس در این مقطع دوباره بروز می‌کند که منشأ تحولات بعدی می‌شود. «لرد مونت باتن» فرماندار منصوب ملکه در هندوستان در این مقطع به جای دادن دو ایالت بنگال و پنجاب به مسلمانان خط مرزی را از وسط این دو ایالت می‌کشد. با این کار دو ایالت مسلمان‌نشین به دو قسمت تقسیم شده و علاوه بر این بحث بر سر دو ناحیه خودمختار کشمیر و حیدرآباد نیمه‌تمام باقی می‌ماند. اینجا بذر اختلاف بعدی میان هند و پاکستان کاشته می‌شود. در این مقطع خاندان حاکم بر کشمیر از پیوستن به هند و یا پاکستان طفره رفته و الحاق به هیچ کدام از طرفین را نمی‌پذیرد.

اینجا بحثی از خواست مردم نیست بلکه حاکمیت سیاسی هندومذهب کشمیر این تصمیم را می‌گیرد. در حیدرآباد ماجرا معکوس می‌شود؛ در حیدرآباد با جمعیت غالب هندو اما تحت حاکمیت فردی مسلمان خواست مردم مد نظر قرار گرفته و این منطقه به هند الحاق می‌شود. همزمان با تحولات استقلال و حالت بینابینی منطقه کشمیر مردم علیه حاکمیت خاندان دوگرا قیام می‌کنند. این قیام تا حدی پیش رفت که در گلگت بلتستان مردم هندوها را بیرون می‌کنند. در جامو هم قیام اتفاق می‌افتد (سال 1946) که نزدیک به 20 هزار مسلمان جان خود را از دست می‌دهند. این تکه‌هایی از تاریخ است که معمولاً گفته نمی‌شود. پس از انتشار خبر قتل‌عام مسلمانان قیام کرده و با پیوستن جمعیت مسلمان پاکستانی به آن‌ها مردم به سمت کشمیر هجوم می‌برند. انگیزه جهاد موجب می‌شود که قسمت بزرگی از کشمیر به سرعت به کنترل آن‌ها درآید. در این هنگام حاکم هندوی کشمیر از لندن درخواست کمک می‌کند. طرف انگلیسی بار دیگر به خدعه متوسل می‌شود. لندن با ادعای اینکه کشمیر تحت حاکمیت دهلی قرار ندارد از کمک نظامی طرفه رفته و بحث الحاق کشمیر به هند را مطرح می‌کند. به این ترتیب قرارداد الحاق امضا شده و کشمیر جزئی از هند اعلام می‌شود. 26 اکتبر این قرارداد امضا  و 27 اکتبر نظامیان هندی وارد کشمیر می‌شوند و جنگ اول هند و پاکستان به وقوع می‌پیوندد. جنگی که در آن یک سوم کشمیر به پاکستان و مابقی در اختیار هند قرار می‌گیرد.

پس از این رویداد دو طرف در دو سوی خط تحت کنترل مستقر می‌شوند. این خط مرزی کاملاً قراردادی و محصول تحولات است و هیچ مبنای منطقی در آن قرار ندارد. پس از تنش‌ها سازمان ملل قطعنامه‌ای در مورد تحولات کشمیر صادر می‌کند که مهم‌ترین بندهای آن عبارتند از: پاکستان نیروهایش را از کشمیر خارج کند، هند نظاماتش را به حداقل برساند و اینکه مردم کشمیر در یک همه‌پرسی در مورد الحاق به هند یا پاکستان تصمیم بگیرند. در این مقطع (سال 1947) بحث استقلال اصلاً مطرح نمی‌شود. این قطعنامه نارضایتی هر سه طرف را به دنبال داشته و آغاز بحران است.

*کشمیر پرماجرا با خدعه و نیرنگ استعمار پیر تحت کنترل هند می‌رود اما پس از این تحولات، نحوه ادامه این منطقه مورد مناقشه به چه شکلی است؟

پس از الحاق کشمیر به هند، دوگراها از قدرت کنار گذاشته شده و جریان‌هایی که معتقد بودند از راه سیاسی می‌توان با هند حقوق کشمیری‌ها را تأمین کرد قدرت را به دست می‌گیرند. این افراد برای حفظ هویت کشمیر الحاق آن به هند را مشروط به الحاق بندی به قانون اساسی برای حفظ خودمختاری این منطقه می‌کنند. بر اساس این بند کشمیر پرچم، مجلس قانون‌گذاری و دولت ایالتی خود را حفظ می‌کند. همچنین بر اساس آن هیچ کسی از خارج کشمیر حق خرید زمین در این منطقه را نخواهد داشت. با انجام این تغییرات تلاش می‌شود هویت کشمیر حفظ شود هر چند که این منطقه در سیاست‌های کلان زیر چتر دهلی قرار می‌گیرد. پس بند 370 قانون اساسی و ماده 35A گونه‌ای از خودمختاری و آزادی عمل را برای کشمیر تضمین می‌کند. این در سطح سیاسی بود. اما در سطح جامعه همه شواهد بیانگر آن است که مردم کشمیر خواستار الحاق به پاکستان بوده و این خواسته خود را در طول زمان تکرار کرده‌اند.

*پس تصمیم اخیر دولت مودی در لغو این بند قانون اساسی و لغو خودمختاری کشمیر نه تنها برخلاف خواست مردم منطقه بلکه اقدامی کاملاً خلاف قانون اساسی این کشور است؟

بله دقیقاً این گونه است. اتفاقی که به تازگی افتاد جزو وعده‌های انتخاباتی مودی بود. این اقدام که آتش زیر خاکستر اعتراضات را زنده کرد در پی تصمیمی بود که می‌خواست مشکل کشمیر را به زعم حاکمان دهلی برای همیشه و از بیخ و بن حل کند. به واسطه محدودیت‌های شدید هند، کشمیر از دهه 1990 وارد فاز نظامی شده و گروه‌های ستیزه‌جو که تحت حمایت پاکستان قرار داشتند عملاً به مخالفت با هند برخاستند. این مسئله به نظامی شدن هر چه بیشتر منطقه انجامید به طوری که اکنون در منطقه‌ای با 7 میلیون نفر جمعیت 700 هزار نظامی هندی مستقر هستند. دهلی این بند را برداشت. چون این بند از تغییر بافت جمعیتی منطقه جلوگیری می‌کند و تصور می‌کرد با این اقدام می‌تواند وضعیت را دگرگون کند. هند با خیال خام اشغال رسمی کشمیر این کار را کرد. همین مسئله امید محافظه‌کاران منطقه که معتقد بودند می‌توان بر سر کشمیر با هند به توافق رسید را ناامید کرده و عرصه را برای حضور تندروها فراهم کرده است.

*یکی از بحث‌ها سر همین مسئله است. تحلیلگران معتقد هستند اقدامات هند با کنار زدن میانه‌روها راه را برای رشد افراط گرایی در کشمیر فراهم کرده و این مسئله در بلندمدت مشکلات امنیتی زیادی برای هند ایجاد خواهد کرد. تحلیل شما در این مورد چیست؟

این مسئله اکنون وجود دارد؛ چراکه پس از تصمیم اخیر دهلی نو مردم احساس می‌کنند چیزی برای از دست دادن ندارند. بنابراین ممکن است به اجبار به سمت افراط گرایی کشیده شده و سلاح به دست گیرند. شعارهای افراط گرایانه مانند «اکنون فقط یک راه داریم و آن راه مبارزه است» در برخی راهپیمایی‌های کشمیر به گوش می‌رسد. البته در مورد قسمت دوم پرسش شما نظر من منفی است. به نظر من هند از رشد افراط گرایی ضربه نخواهد خورد؛ چراکه نظامیان بسیاری در این منطقه مستقر کرده و به راحتی می‌تواند هر حرکت مسلحانه را سرکوب کند.

از سوی دیگر رشد جریان‌های مسلحانه این بهانه را به دهلی نو خواهد داد که خود را در مجامع بین‌الملل برحق نشان داده و از سوی دیگر با استفاده از این حربه تمام جریان‌های کشمیر را سرکوب کند. هم اکنون که هیچ اقدام مسلحانه‌ای صورت نگرفته هند تمام ارتباطات و رسانه‌های اجتماعی در کشمیر را بسته است. رادیو، تلویزیون و دیگر رسانه‌های اجتماعی همه مسدود هستند. علما، روشنفکران و آزادی‌خواهان همه زندانی و بایکوت شده‌اند. هم اکنون خود من با چند واسطه از اوضاع مادر و خواهرانم که در کشمیر به سر می‌برند مطلع می‌شوم. مردم کشمیر اکنون هیچ راهی برای ارتباط با جهان خارج ندارند به گونه‌ای که این منطقه را می‌توان بزرگ‌ترین زندان جهان نامید. البته اکنون بحث‌هایی هم در مورد انتقال عناصر افراطی داعش و القاعده از سوی آمریکا به منطقه کشمیر برای بر هم زدن اوضاع به گوش می‌رسد که البته من چندان اعتقادی به این موضوع ندارم. گفته می‌شود 20 هزار افراطی به پاکستان و نزدیکی مرزهای کشمیر منتقل شده تا بتوانند اوضاع را متشنج کنند. انتقال این تعداد افراد به راحتی امکان‌پذیر نیست. اگر افرادی در این مورد سند، شواهد و قرائنی دارند باید رو کنند و گرنه به راحتی نمی‌توان این موضوع را پذیرفت.

*جهت‌گیری مسلمانان دیگر مناطق هند نسبت به کشمیر چگونه است؟ از سوی دیگر تمایل افکار عمومی نسبت به موضوع الحاق به هند، پاکستان یا استقلال این منطقه چگونه است؟

یکی از مشکلات این بود که مسلمانان کشمیر که هویت آن‌ها در طول زمان دستخوش تغییر شده بود در موضوع کشمیر ناسیونالیسم را مقدم بر هویت دینی خود می‌دانند. اما اتفاقی که اکنون و پس از اقدام دولت هند در لغو خودمختاری کشمیر افتاده این بود که مسلمانان را نسبت به خطرات آینده هوشیار ساخت. آن‌ها این حس خطر را درک کرده و فهمیده‌اند که اقدام حزب افراط گرای مودی پشت بازو نشان دادن بوده و آن‌ها هم در صف بعدی قرار دارند. اکنون امیدها برای همراهی دیگر مسلمانان در جریان کشمیر بیشتر شده است.

*به عنوان یک کارشناس جهان اسلام که از این منطقه شناخت کافی دارید راه حل نهایی بحران کشمیر را چه می‌دانید؟ افکار عمومی کشمیر از چه راه حلی استقبال می‌کنند؟

در بحث موضع افکار عمومی کشمیر هم همان گونه که پیشتر گفته شد مردم از همان ابتدا نه همراهی با هند و نه حتی به دنبال خودمختاری هستند بلکه از پیوستن به پاکستان استقبال می‌کنند. اما به گمان من خط مرزی کشمیر هیچ گاه تغییر نخواهد کرد. نه هند و نه پاکستان نخواهند توانست قسمت طرف مقابل را بگیرد پس اگر راه حلی قرار است اتفاق بیفتد زیر همین ساختارهای کنونی باید باشد. راه حل؛ بازگشت خودمختاری، خروج نظامیان هندی و بازگشت ساختارهای سابق است که از طرف دولت افراط گرای مودی لغو شد. اکنون نقض گسترده حقوق بشر در کشمیر تحت کنترل هند وجود دارد. نظامیان هندی در این منطقه هر جرمی که مرتکب شوند از مصونیت کامل برخوردار بوده و دولت از آن‌ها حمایت می‌کند. یعنی به سوی هر شخصی که شلیک کنند از مصونیت برخوردار خواهند بود.

از سال 1988 تاکنون 100 هزار کشمیری جان خود را از دست داده‌اند. این عدد کمی نیست. یعنی سالی بیش از 3 هزار نفر و روزی هشت نفر به شهادت می‌رسند. اکنون 8 هزار نفر در کشمیر مفقودالاثر هستند؛ پس ابعاد فاجعه بسیار بالاست. آنچه به زعم بنده بتواند راه حلی برای آینده بحران کشمیر باشد بیدار شدن فیل خفته مسلمانان هند است که این بیداری هم فقط و فقط می‌تواند در کشمیر اتفاق بیفتد. به واسطه فاکتورهای هویتی این مسئله به صورت بالقوه در کشمیر وجود دارد اما این بیداری در بین مسلمانان هندی نیست. در بین مسلمانان پاکستانی هم نمی‌تواند اتفاق بیفتد؛ چراکه بر حسب همان دیدگاه‌های ناسیونالیستی که پیشتر گفته شد مردم هند و حتی مسلمانان این کشور پاکستانی‌ها را دشمن و متخاصم می‌دانند. متأسفانه ملی‌گرایی مانند خوره به جان مسلمانان هندی و پاکستانی نفوذ کرده و رابطه آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده است.

*نهادهای بین‌المللی به ویژه سازمان ملل متحد به عنوان مهم‌ترین نهادی که در راستای صلح بین‌المللی فعالیت دارد برای حل این بحران چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟

به نظر من از دست سازمان ملل در مقطع کنونی کاری ساخته نیست. هند قدرت اقتصادی نوظهور دنیاست. از طرف دیگر دارای لابی قدرتمند در آمریکا و روسیه بوده و اجازه نخواهد داد قطعنامه‌ای ضد این کشور صادر شود. اگر هم صادر شود مهم نیست؛ چراکه هند کار خود را پیش برده و به آن اهمیتی نخواهد داد. هند با کشورهای عربی هم دارای روابط محکمی است. همین چند روز پیش بود که نارندرا مودی، نخست وزیر هند با سفر به امارات و بحرین بالاترین درجه ملی دو کشور را از دست حاکمان آن‌ها دریافت کرد. تلخی مسئله همین جاست. بحث عدم موضع‌گیری قاطع جمهوری اسلامی ایران هم در قضیه کشمیر به همین روابط اقتصادی به ویژه بحث خرید نفت و سرمایه‌گذاری گسترده هند در بندر چابهار مرتبط است. البته مسلماً ایران هیچ مشکلی با هند ندارد بلکه مسئله جریان حاکم بر هند است. حزب مودی فاشست به تمام معنا با رنگ و لعاب مذهبی و دقیقاً همانند صهیونیسم است. در حالی که هندوئیسم به تکثر و همزیستی مسالمت‌آمیز اعتقاد دارد حزب حاکم هند تفسیر جدیدی از دین ارائه کرده که با رویکردی ملی‌گرایی و نژادپرستی تاب تحمل دیگر ادیان را ندارد. 

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.