در گفت‌وگوی مفصلی که با دکتر هادی وکیلی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد داشتیم، اهداف قیام اباعبدالله الحسین(ع) و قرائت‌ها و  شبهاتی را که در این زمینه وجود داشت واکاوی کردیم.

هدف، احیای دین خدا

 مریم احمدی شیروان/

 قیام عاشورا پیشینه‌ای طولانی داشت؛ پس از رحلت پیامبر(ص) حکومتی که بر مبنای ولایت توسط خداوند تعیین شده بود، به خلافت تبدیل شد؛ جریان سقیفه و بعد شورا و تمام بدعت‌ها و نوآوری‌هایی که تحریف سنت رسول اسلام(ص) را به همراه داشت، زمینه‌های قیام اباعبدالله الحسین(ع) را فراهم کرد؛ قیامی که تحلیل‌های زیادی پس از آن انجام و درباره فلسفه و چرایی وقوع آن حرف‌های بسیاری گفته شد. در گفت‌وگوی مفصلی که با دکتر هادی وکیلی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد داشتیم، اهداف قیام اباعبدالله الحسین(ع) و قرائت‌ها و  شبهاتی را که در این زمینه وجود داشت واکاوی کردیم.

هدف قیام امام حسین(ع)؛ حکومت یا شهادت؟

دکتر هادی وکیلی در ابتدا و در تبیین واقعیت قضیه در تحلیل‌های موجود از حرکت سیدالشهدا(ع) که برخی آن را با هدف شهادت و برخی برای تشکیل حکومت ارزیابی می‌کنند، توضیح می‌دهد: در پژوهش‌های دهه‌های اخیر با رویکردها و تحلیل‌های مختلفی روبه‌رو هستیم؛ البته در آثار علما و نویسندگان سده‌های قبل نیز این بحث‌ها به دلیل اهمیت حرکت امام حسین(ع) و نقشی که در تاریخ تشیع و سرنوشت شیعیان ایفا کرده، وجود داشت و برخی، هدف اصلی امام از قیام را تأسیس حکومت اسلامی مطرح کردند. آن‌ها تلاش می‌کردند شواهدی هم از حوادث و تحولات زمان خود برای اثبات این فرضیه بیاورند و در مقابل نیز برخی دیگر نظریه شهادت را مطرح کردند.

او تأکید می‌کند: لازم است هر دو دیدگاه توضیح داده شود. افرادی که نظریه حکومت را مطرح می‌کنند مبنای کلامی را فرض کرده و می‌گویند امام تلاش جدی داشت که در صورت امکان حکومت تأسیس کند و تأسیس حکومت جزو مأموریت‌های مقام امامت است؛ آن‌ها سعی می‌کنند قرائن و شواهدی هم برای آن پیدا کنند. باید بگوییم تردید نداریم که ائمه(ع) اگر امکان تأسیس حکومت داشتند حتماً به این سمت میل می‌کردند و باور مسلم شیعی این است که مقام امامت در بخش‌های مختلفی تقسیم، توزیع محتوا و معنا می‌شود که بخشی از آن ریاست و رهبری سیاسی است که شیعیان در آن اختلافی ندارند.

امام، قیام را با بیعت نکردن و مخالفت با یزید آغاز کرد

عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد اضافه می‌کند: شرایط زمان امام حسین(ع) این احتمال را که ایشان فقط با هدف تأسیس حکومت قیام کرده باشد، بعید می‌کند؛ زیرا می‌دانیم حکومت وقتی مطرح می‌شود که مردم وجود داشته باشند و اگر حمایت مردم و اعلام حضور آن‌ها وجود نداشته باشد، حکومت تأسیس نمی‌شود. اما برمبنای آنچه در تاریخ آمده، ابتدا امام قیام کرده و بعد کوفیان او را دعوت می‌کنند نه اینکه اول کوفیان او را دعوت کرده و بعد امام به استناد آن به سمت عراق حرکت کند. امام(ع) قیام را با عدم بیعت و با نامشروع اعلام کردن حکومت یزید، مقاومت، مخالفت و مبارزه با او آغاز کرد.

او یادآور می‌شود: این مورد می‌تواند منجر به تأسیس حکومت شود یا حتی نشود؛ در ماه‌های اولیه نمی‌توانیم بگوییم امام قطعاً با هدف حکومت به سمت این مسئله پیش رفت. زمانی که سیدالشهدا(ع) با دعوت کوفیان مواجه شد و به سمت عراق رفت، در این مرحله اگر حرکت موفق می‌شد، امکان تأسیس حکومت بالا می‌رفت؛ اما در مسیر حرکت کاروان امام حسین(ع) از منزل پنجم به بعد می‌دانیم خبرهای سقوط کوفه، روی کار آمدن عبیدالله بن زیاد، شهادت مسلم بن عقیل و... به امام(ع) می‌رسد و معنای این اخبار آن است که احتمال تشکیل حکومت منتفی شده است؛ در حالی که امام همچنان به قیام خود ادامه داده، به سمت عراق رفته و در نهایت هم داستان عاشورا و شهادت ایشان رقم می‌خورد.

امام حسین(ع) خط خونینی بین اسلام ناب و اسلام یزید کشید

وکیلی در ادامه توضیح می‌دهد: ادامه دادن این مسیر بیان می‌کند که هدف مهم‌تری پیش، حین و پس از حرکت وجود داشته که از نظر امام باید تحقق پیدا می‌کرده و تحقق هم پیدا کرده است؛ در حالی که اگر مبنا حکومت بود، آغاز و انجام کار امام با این فرضیه و نظریه تناسبی ندارد.

این پژوهشگر بیان می‌کند: نظریه شهادت می‌گوید جامعه اسلامی در زمان امام حسین(ع) در حال فساد و نابودی از درون بود و به تعبیر امام، دین خدا در حال مردن بود؛ یعنی در آن وضعیت بحرانی لازم بود که امام برخاسته و فریاد بزند. امام(ع) می‌داند کشته می‌شود؛ زیرا به اندازه کافی یارانی برای حرکت، مقاومت و اعتراض و پیروزی ظاهری ندارد. او می‌داند کشته و ریخته شدن خون پسر رسول خدا(ص) در راه احیای دین رسول خدا(ص) سبب می‌شود جامعه اسلامی بیدار و اسلام حفظ شود.

این استاد دانشگاه عنوان می‌کند: اگر بخواهیم سراغ نظریه‌ای برویم که بتواند تا حدی تمامیت حرکت حضرت را از آغاز تا پایان توضیح بدهد، باید بگوییم هدف اصلی امام از قیام، احیای دین خدا بود. روایات بسیاری داریم که دین اسلام ناب پیامبر(ص) در آن دوران در شرف تحریف و حتی انحلال و اضمحلال بود و به تعبیر امام «إِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ» و «عَلَی الإِسْلامِ الْسَّلامُ إِذ قَدْ بُلِیَتِ الأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ». امام برای احیا و حفظ دین خدا قیام کرد و اگر امروز دین خدا مانده است مدیون خون سیدالشهدا(ع) هستیم. مبتنی بر این فرضیه شهادت و حکومت اسلامی در محدوده خود معنا پیدا می‌کنند؛ حالا اگر این قیام مقدور به تأسیس حکومت شود قطعاً امر احیای دین هم تحقق پیدا می‌کند. مهم این است که امام توانسته خط خونینی بین اسلام ناب و اسلام یزید بکشد و نشان دهد اسلام ناب وجود دارد و در تاریخ ماندگار است.

بزرگ‌ترین منکر، ظلم و بالاترین معروف، عدالت است

عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد درباره بار معنایی تعابیری که حسین بن علی(ع) در بیان هدف حرکت خود به کار می‌برد مانند اصلاح، امر به معروف و نهی از منکر و... نیز بیان می‌کند: باید این مفاهیم در ظرف ادبیات دینی همان دهه‌های اول صدر اسلام فهمیده شود و تطبیق دادن آن‌ها با ادبیات معاصر و اصطلاحات مدرن، رفتاری علمی و درست نیست. وقتی حضرت می‌گوید: اراده اصلاح یا اراده امر به معروف و نهی از منکر کرده‌ام، باید توجه کنیم که ادبیات دینی معروف و منکر در قرآن و احادیث و حتی در سنت عملی و سیره پیامبر(ص) دقیقاً تعریف شده است. وقتی امام(ع) اعلام می‌کند برای امر به معروف و نهی از منکر قیام می‌کند یعنی معروف‌های جامعه در حال فراموشی بوده و به توهین، تمسخر، تحقیر و تحریف کشیده می‌شود. وقتی وارد مصادیق معروف و منکر در قرآن و سیره و حدیث شویم متوجه می‌شویم که یکی از بزرگ‌ترین منکرها ظلم است و از بزرگ‌ترین ابعاد ظلم، ظلم حاکم ظالمِ فاسد و غاصب است. منکر مهمی که امام علیه او فریاد می‌کشد، منکر ظلم است که در قرآن به شدت در مورد آن موضعگیری داریم؛ از بالاترین معروف‌ها نیز عدالت در جامعه است؛ معنویت، اخلاق و تقوا هم معروف هستند و باید احیا شوند؛ بنابراین معروف‌ها و منکرها مبتنی بر مفاهیمی است که در ادبیات دینی وجود دارد.

جامعه‌ای که پس از رحلت پیامبر(ص) دچار افساد شده بود

وکیلی تأکید می‌کند: درباره اصلاح هم همین است؛ واژه اصلاح که در قرآن و حدیث داریم با واژه اصلاح در ادبیات معاصر سیاسی نسبتی ندارد. در علوم سیاسی گفته می‌شود اصلاح‌گرا، اصلاح‌طلب و... این اصلاح ترجمه غلطی از مفهوم رفرم است. در ادبیات انگلیسی و فرانسوی، انقلاب و رفرم داریم. اصلاح گسترده عمیق بنیادی و سریع را انقلاب و اصلاح میانه، معتدل، آرام و کند را رفرم می‌گویند. به اشتباه در فارسی رفرم به اصلاح ترجمه شده است؛ رفرم یعنی بازسازی و ربطی به اصلاح ندارد و این ترجمه غلط آسیب زیادی وارد کرده است.

او اضافه می‌کند: وقتی امام(ع) می‌گوید می‌خواهم اصلاح کنم یعنی امری دچار افساد شده است. برخی روشنفکرهای معاصر آن را به اصلاح دین و پیرایشگری دینی معنا کرده‌اند که کاملاً مغایر با سخنان امام حسین(ع) است. حضرت فرمود: «خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی»؛ یعنی جامعه مسلمان دچار افساد شده و می‌خواهم آن را اصلاح کنم. شواهد زیادی داریم که جامعه اسلامی پس از پیامبر(ص) از سال 11ه‍.ق که حضرت رحلت کردند تا سال 61 ه‍.ق که حضرت سیدالشهدا(ع) شهید شد از نظر سیاسی و اقتصادی دچار فساد شده بود؛ از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز جامعه به شدت آلوده و دچار فساد بود به حدی که سال 60 ه‍.ق در مکه و مدینه مراکز شراب‌فروشی، نوازنده‌ها، خواننده‌ها و رقاصه‌ها و انواع مفاسد وجود داشت.

امام حسین(ع) آگاهانه شهید شد

این پژوهشگر در پاسخ به این شبهه‌ که اگر امام حسین(ع) از شهادت خود آگاهی داشت چرا به عراق رفت و خود را به مرگ افکند نیز توضیح می‌دهد: در مبنای اولیه عقلی و دینی معتقد هستیم که انسان نباید خود را بی‌دلیل به خطر بیندازد؛ به‌خصوص نباید جانش را بی‌دلیل به هلاکت بیفکند. قرآن هم این مسئله را نهی کرده و گفته است: «لَا تُلْقُوا بِأیدیکمْ اِلَی التّهْلکهِ»؛ یعنی خودتان را با دست خود به هلاکت نیندازید. اما مسئله این است که گاه انسان‌هایی هستند که می‌بینند ارزش‌های بسیار بزرگ انسانی و الهی در جامعه بشری به خطر افتاده و آسیب‌ها، ضررها و آفت‌های آن جامعه و بشر را نابود می‌کند. افرادی با میزان آگاهی، ایمان و تقوای بالا و ایثار و شجاعت متوجه می‌شوند که تنها راه مقابله و حذف این فساد، آسیب و انحراف، برخاستن و قیام کردن است.

او می‌گوید: آن‌ها در عین حال می‌دانند ممکن است در این قیام کشته شوند. امام با علم غیب و لدنی می‌داند که شهید می‌شود اما مسئله این است که آیا چون می‌داند در صورت قیام کشته می‌شود، نباید قیام کند؟ واقعیت این است که صرف اینکه انسان بداند اگر قیام کند کشته می‌شود دلیل کافی برای قیام نکردن او نیست؛ زیرا گاهی اوقات قیام نکردن و کشته نشدن یک فرد ممکن است ضربه و آسیب بزرگ‌تری داشته باشد تا کشته شدن آگاهانه. اگر به استناد کلام امام حسین(ع) فرض بگیریم که جامعه اسلامی، دین اسلام، امام و حجت خدا در حال نابود شدن هستند و اگر امام قیام کند، اسلام زنده و حفظ می‌شود اما خود امام کشته شده و فرزندان او به اسارت درمی‌آیند و اگر قیام نکند، اسلام نابود می‌شود؛ در این شرایط انتخاب مرگ آگاهانه، شهادت است نه انتحار.

دکتر وکیلی به تفاوت شهادت و انتحار که هر دو مرگ آگاهانه هستند نیز اشاره کرده و توضیح می‌دهد: در انتحار، فرد از واقعیت می‌گریزد و در ازای جانی که از دست می‌دهد، چیزی بدست نمی‌آورد؛ اما در شهادت فرد به ازای جانش ارزش بزرگ‌تر و ارزشمندتری بدست می‌آورد که نمونه عینی آن را در دوران دفاع مقدس داشتیم. در فرهنگ شیعه که امام، حجت خدا روی زمین است اگر بین امام و اسلام قرار باشد یکی بماند و یکی فدای دیگری شود، امام باید فدای اسلام شود. به گفته خود امام، چون اسلام در حال از بین رفتن است، اینجا امام قیام می‌کند، آگاهانه شهید می‌شود و اسلام زنده می‌ماند.

شخصیت، قیام و آرمان‌های امام اصالتاً دینی است

عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد در پاسخ به پرسشی درباره رویکرد فرادینی و مواجهه صرف تاریخی با قیام سیدالشهدا(ع) عنوان می‌کند: ایرادی ندارد که حرکت امام حسین(ع) را از ابعاد مختلف مانند جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، علوم‌تربیتی، نظامی، تاریخی و... تحلیل کنیم؛ اما باید توجه داشته باشیم که این نوع نگاه‌ها، نگاه‌های کوچک، ناقص و محدود هستند و باید بپذیریم که ما فقط می‌توانیم در حد وسع اطلاعاتمان در مورد قیام نظر دهیم.

او می‌گوید: برخی حرکت امام حسین(ع) را فرادینی می‌دانند که باید گفت امام رهبر دینی بوده و فرادینی نیست؛ اگر ابعاد فرادینی حرکت حضرت را بررسی کنیم بدون اینکه ابعاد درون دینی حرکت را انکار کنیم، اشکالی ندارد. اما اینکه باور داشته باشیم که امام آرمان‌های کلی بشری داشته‌اند و اهداف درون دینی نداشتند صد درصد اشتباه است و با تک تک جملات و عبارات امام حسین(ع) هم سازگاری ندارد. شخصیت، قیام و آرمان‌های امام اصالتاً دینی است؛ البته دین به‌ویژه دین اسلام پیام‌های فرادینی هم دارد. امام شخصیت متعالی انسانی هم هستند و به لحاظ اخلاقی، سیاسی و... پیام‌های اسلام و امام حسین(ع) می‌تواند برای غیرمسلمانان و غیر متدین‌ها هم قابل استفاده باشد. اگر به این معنا بحث را ارائه دهیم درست است؛ اما اگر تصویر فرادینی ارائه شده از امام مانند شخصیت یک مبارز آمریکایی و یا لیبرال غربی باشد، قطعاً تحریف تاریخ و ظلم به سیدالشهدا(ع) است.

وکیلی خاطرنشان می‌کند: در بُعد تاریخی نیز همین‌طور است. تاریخ، علمی است که برای تحلیل قیام حضرت بسیار به ما کمک می‌کند؛ اما تمامت سیره و اندیشه‌های حضرت را به طور کامل نشان نمی‌دهد. اگر می‌خواهیم امام حسین(ع) را کامل بشناسیم باید اسلام را خوب بشناسیم؛ نظریه امامت را خوب بشناسیم. تک‌تک عبارت‌های امام که عبارات درون دینی است را بفهمیم و دانش‌های متعدد را به استخدام بگیریم که البته در این بین دانش تاریخ و کلام بیشترین کمک را می‌توانند داشته باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.