قدیمی ها می گویند کســی که به مجلس آقا می آید یعنی طلبیده شده . فرقی نمی کند که دلش از چه جنسی باشد. همین که خودش را برساند به مجلس، یعنی لیاقتش را داشته است.

عشق ایران حسین (ع) است

قدس آنلاین: قدیمی ها می گویند کســی که به مجلس آقا می آید یعنی طلبیده شده . فرقی نمی کند که دلش از چه جنسی باشد. همین که خودش را برساند به مجلس، یعنی لیاقتش را داشته است. اصلاً وقتی خود آقا پای دعوت نامه اش را امضا زده، ما کی باشیم که بخواهیم در ماجرا ان قُلت بیاوریم؟ یک هوا دانه درشــت تر اما آن کسی اســت که برای آقا مجلس گرفته است.

 گیریم که مجلسش باب دندان برخی ها نباشد؛ سبک عزاداری اش به دل برخی دیگر ننشــیند یا به قول امروزی ها خیلی ها با مجلسش حال نکنند، اما همین که عزمش را جزم کرده تا برای اباعبداالله(ع) مجلس برپا کند یعنی حال و روزش از خیلی هایمان رو به راه تر است و خاطرش شاید کمی تا قسمتی عزیزتر از ما.

 این همه آســمان و ریســمان بافتیم تــا بگوییم برخی هیئت های امروزی اگرچه ســبک عزاداری شــان زمین تا آســمان با هیئت های قدیمی توفیــر دارد و نوحه ها و سوگواری هایشــان ممکن اســت کمتر به دل قدیمی ها و سنتی ترها بنشــیند اما تا وقتی کارشان به اباحه گری نکشــیده، خاطرشــان همان قدر برای آقا عزیز است که خاطر پیرغلام های آقا.

یعنی اینکه اگر این مطلب، تعریف و تمجیدهایش از هیئت های قدیمی کشورمان و رسم و رسوم عزاداری شان، زیاد شد، خدایی نکرده آن را نگذارید به پای کم ارزش شمردن هیئت های عزاداری امروزی.

 نخل برداری در یزد

تعریف واژه «نخل» در حوالی یزد زمین تا آسمان با نخلی که ما در ذهن داریم تفــاوت دارد. «نخل» برای یزدی ها بیش از همه چیز یادآور مراسم «نخل برداری» است که هر سال پیش از غروب آفتاب روز عاشورا در این شهر برگزار می شود.

نخل یک سازه چوبی سروی شکل است که چهار ستون دارد. نخل ها معمولاً یکدست سیاه پوشند و با صدها شمشــیر، قمه و خنجر تزئین شده اند و چون هیبتشان طعنه به درخت خرما می زند، به آن ها نخل می گویند. هر نخل یک فرمانــده دارد که در پهنه جلو آن روی یکی از چوب های نخل می ایستد و نخل بران را راهنمایی می کند.

 دو نفر هم بالای نخل می ایستند. یک نفرشان اذان می گوید و نفر دیگر اشعار حماسی یا بیت های دوازده بند معروف محتشم کاشانی را می خواند. نخل را معمولاً سه بار به دور حسینیه می چرخانند و بعد آن را زمین می گذارند.

 یزدی ها بخش های مختلف نخل را نمادی از یک حادثه و متعلق به شــخص خاصی در حادثــه کربلا می دانند. مثلاً خود نخل به عنوان نمادی از پیکر سید الشهدا(ع)، سیاه پوش کردن به عنوان پارچه سیاه روی جنازه، شمشیر و نیزه ها به علامت تیر و نیزه های وارد شــده بر بدن امام حســین(ع)، آینه به عنوان نور وجود امام حســین (ع)، علم هایی که بر نخل بسته می شود نمادی از علمدار امام حسین(ع)، پارچه های زینتی که بر نخل می بندند به عنوان حجله حضرت قاسم(ع)، زنگ هایی که در قدیم می بستند به عنوان زنگ کاروان امام و ... .

 نخل حســینیه شاه ولی شهرســتان تفت تقریباً قدیمی ترین نخل کشور است، حدود 41 متر ارتفــاع دارد و قدمتش برمی گردد به قرن نهم هجری.  هیئت لوطی های تهران در بین لوطی های جنوب شــهر تهران اولین نفر «شهید طیــب حاج رضایی» هیئت داری را باب کرد.

 همه چیز از سال 1326 شمسی آغاز شد. یعنی همان سالی که طیب، یکی از لوطی های بنام تهران، به کربلا رفت و در بازگشتش تصمیم گرفت در محله قدیمی صابون پزخانه بازارچه حاج غلامعلی در انتهای باغ فردوس مولوی در منزلش تعزیه برپــا کند.

بعدها البته به دلیل محدودیت مکان، طیب از بازارچه حاج غلامعلی نقل مکان کرد و تکیه مفصلی در بنــگاه حاج علی نوری در خیابان ری برپا کرد. ســبک و سیاق عزاداری هیئت طیب کم کم در تهران معروف شد. هیئت لوطی های تهران 100 دسته سینه زن داشت که روز عاشــورا از میدان بارفروش ها راه می افتادند و خیابان ری، چهارراه مولوی، خیابان سیروس، بوذرجمهری، گلوبندک، خیام، میدان اعدام و خیابان مولوی عبور می کردند و آخر سر به هیئت برمی گشتند.

هیئت لوطی های تهران

 آن قدر پرجمعیت بود که زمان حرکت دسته اش، سایر دسته ها عزاداریشــان را متوقف کرده و یک گوشه می ایستادند تا دسته لوطی های تهران را تماشا کنند! هرچند سال های پس از شــهادت طیــب، جمعی از لوطی هــای قدیمی، هیئت را سرپا نگه داشــتند، اما طبق گفته قدیمی های تهران، هیئت لوطی ها بعد از شهادت طیب از رونق افتاد و دسته های عزاداری اش روز به روز کم جمعیت تر شد.

 نوجوان های ریش سفید

زمانی کــه «حاج اکبر ناظم قنات آبادی» تصمیم گرفت در قنات آباد تهران هیئت بــه پا کند، نه خودش حاجی شــده بود و نه بچه محل هایش. آن روزها حتی پشت لب بچه های قنات آباد هم هنوز سبز نشده بود. مشتی نوجوان بودند که بزرگشان 13 سال داشت و آرزو داشتند مثل آدم بزرگ ها، پرچمِ هیئت اختصاصی خودشان را علم کنند.

 لابد هیچ کس حاضر نشد ملکش را بدهد به چند بچه ده دوازده ساله، به همین خاطر جلسات هیئتشان تا 10 سال اول، به طور چرخشی در خانه اعضایش برگزار می شد. برای گذراندن امور هم هر کس از خانه اش چیزی می آورد. یکی قند، یکی چای، یکی پارچه و... . البته مرکزیت جلسات در منزل حاج سیدعباس صادق الحسینی بود و بچه ها علامتی حلبی درســت کرده بودند و در منزل او می گذاشتند تا در شــب های محرم دسته راه بیندازند و علم کشی کنند.

 بچه های هیئت قنات آباد البته عمده شهرتشان را مدیون فعالیت های انقلابی شــان اند. اصلاً نــام قنات آبادی ها با نوحه ای که حاج اکبر ناظم برای تظاهرات 12 خرداد 42 گفته بود و در بازار تهران بر سر زبان مردم افتاد، در تاریخ انقلاب ثبت شده است.

 قصه از این قرار بود که حاج ناظم چنین دمی را برای تظاهرات ساخته بود: «یحیی الخمینی/ یحصن الزعیم الاعظم/غم خوار اسلام/مرجع شیعیان یا بن الزکیه/االله اکبر». در بازار تهران حاج اکبر ناظم این نوحه را می خواند و مردم هم دم گرفته بودند که مأموران ساواک ســر می رســند.

 مردم حاج ناظم را فراری می دهند، اما مأموران پسر بزرگ او ـ مرتضی ـ را دستگیر می کنند. هیئت نوجوانان قنات آباد حالا بیش از 60 ســال قدمت دارد و نوجوانانــی که این هیئــت را برپا کرده اند، همه از ریش سفیدهای محل به حساب می آیند.

هیئت قنات آباد هرچند برای فعالیت های انقلابی و ســابقه دور و درازش مشهور شده اما عزاداری اش هنوز به سبک و سیاق همان روزهای نوجوانی ریش سفیدهایش انجام می شود.

 «یا عباس یا عباس» در شاهرود

از صبــح روز پنجم محــرم در دو محله بیدآبــاد و بازار شاهرود، دســته تکیه بازار، خانه به خانه و تکیه به تکیه برای بستن طوق ها و علم ها حرکت می کند. پس از این، همه طوق ها و علم ها در مســیر مشخص به سمت تکیه بازار یا تکیه زنجیری حرکت می کنند و انبوه عزاداران در تکیه زنجیری بازار شاهرود به یکدیگر می رسند و مراسم سنتی «یا عباس یا عباس» برگزار می شود.

طوق هایی که اهالی شاهرود می بندند، نمادی است از علم و بیرق علمدار کربــلا. طوق ها تیغه ای دارند که معمولاً در هنگام حمل شدن بر زمین می افتند و عزاداران بلافاصله پس از به زمین افتادن تیغه، گوسفندی را قربانی می کنند. اهالی شاهرود معتقدند اگر تیغه در طول مســیر بر زمین نیفتد، اتفاق ناگواری برای حمل کننــده آن رخ خواهد داد، به همین خاطر حمل کننده طوقه حتی به عمد هم که شده، تیغه را بر زمین می اندازد.

 روال برگزاری مراســم به این شکل است که پیرغلام ها و بزرگان شهر در روز پنجم محرم به خانه افرادی که نذر دارند می روند و تا پیش از ســاعت 4 عصر، طوقشان را با پارچه تزئین می کنند. رأس ساعت 4 ، بزرگان شهر درحالی که اشعار محتشم کاشانی را زمزمه می کنند، در شــهر راه می افتند و بیرق سفیدی که نماد بیرق حضرت عباس هنگام عزیمتشــان برای آوردن آب است را علم می کنند.

 از اینجا به بعد خانواده های شاهرودی طوقشان را برداشته و پشت سر بزرگان راه می افتند و به سمت تکیه بازار یا تکیه زنجیری حرکت می کنند تا آنجا نوحه «یا عباس یا عباس» را بخوانند.

 شاه حسین، وای حسین

عزاداری در اردبیل و آذربایجان انگار پیوند خورده است با دو رسم معروف «طشت گذاری» و «شاخسی، واخسی». دسته های عزاداری «شاخسی، واخسی» (شاه حسین، وای حسین) در آذربایجان، برخلاف سایر دسته های عزاداری که از ابتدای محرم فعالیتشان را آغاز می کنند، از دهه آخر ماه ذی الحجه دست به کار می شوند.

 آذربایجانی ها چند روز مانده به شروع محرم، شب ها در حسینیه ها و مساجد جمع می شــوند و در صف های طولانی و زنجیروار به کوچه و خیابان می آیند. این روال تا ظهر عاشورا ادامه پیدا می کند و پس از پایان مراســم در ظهر عاشــورا، عزاداران با ذکر «شاخسی، واخسی» خود را به خیمه هایی که به صورت نمادین به آتش کشیده شده اند می رسانند.«طشت گذاری» یا «طشت گردانی» هم دیگر رســم مذهبی اهالی غرب کشــورمان است که هرچند خاص اردبیلی هاست اما کم و بیش در نقاط مختلف آذربایجان هم برگزار می شود.

 در این مراسم طشت، نماد مشک سقای کربلا و آب نماد رود فرات است. این مراسم هم مثل شاخسی، واخسی پیش از محرم آغاز می شــود و از 27ذی الحجه تا پایان این ماه، شــهر اردبیل به 6 محله بزرگ تقســیم می شود. در هر محله، ریش سفیدان طشــت ها را بر دوش حمل کرده و وارد مساجد می شوند؛ عزادارانِ مسجد هم به احترام بلند می شــوند و رو به روی ریش سفیدها با شعار «الدخیل یا ابوالفضل» سینه می زنند.

ریش سفیدها هم با دور زدن در مسجد، طشت ها را در جای مخصوصش قرار می دهند و آن را از آبی که در کوزه ها بر دوششــان حمل کرده اند، پر می کنند. فلسفه مراسم طشت گذاری که قدمتش به دوران صفویه برمی گردد از نظر خیلی ها با اهمیت و جایگاه آب در حادثه کربلا پیوند خورده است اما بعضی از مورخ ها هم می گویند براساس روایت های تاریخی، در مسیر راه کاروان کربلا پیش از رسیدن به دشت نینوا، سربازان حر در منطقه ای به نام «زباله» راه را بر کاروان امام بســته اند که در این محل، امام باوجود کمبود آب دستور می دهند طشت ها را طوری پر کنند که آب به سربازان لشکر حر هم برسد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.