۲۷ شهریور ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۰
کد خبر: 670861

من فکر نمی‌کنم شعر از چشم مردم افتاده باشد و معتقدم شعر همچنان نزد مردم عزیز است.

 رویا شاه حسین‌زاده/

من فکر نمی‌کنم شعر از چشم مردم افتاده باشد و معتقدم شعر همچنان نزد مردم عزیز است. هر چند باید در مورد اینکه چه نوع شعری این روزها مخاطب دارد و خوانده می‌شود، بحث و تأمل کرد اما جدا از این مسائل مصادیق متعدد نشان می‌دهد شعر همچنان مخاطب خود را دارد و اتفاقاً برخلاف اعصار گذشته علاوه بر مخاطب خاص به میان مردم و مخاطب عام هم راه یافته است. دلیل این فراگیری سهل الوصول شدن شعر و دسترسی به شاعران است. با وجود شبکه‌های مختلف اجتماعی و میل مردم به حضور در فضای مجازی شعر مورد توجه طیف بیشتری از مردم قرار گرفته چون بخش مهمی ‌از آنچه در شبکه‌های مجازی، میان مردم ردوبدل می‌شود، شعر است. در گذشته تعداد افرادی که اشعار حافظ، سعدی و یا مولانا را می‌خواندند کم بود. آدم‌های خاصی شب‌هایشان را به خواندن شاهنامه اختصاص می‌دادند اما امروز هر کس وارد شبکه‌های مجازی می‌شود با دریایی از شعر مواجه است.

از آنجا که کنترل کیفی آثار منتشر شده در فضای مجازی تقریباً امکان پذیر نیست، تعداد سازندگان و تولیدکنندگان شعر هم افزایش یافته و به راحتی هر کس ذائقه و قریحه سرودن دارد، آثارش را در این فضا عرضه و منتشر می‌کند.

بنابراین نمی‌توان مدعی شد شعر جایگاهش را نزد مردم از دست داده اما می‌توان گفت ذائقه ادبی مردم افت کرده چون هر چیزی که با عنوان شعر منتشر شده را می‌خوانند و به جای آنکه آگاهانه سراغ شعر بروند هر چه به اسم شعر تولید می‌شود، می‌پذیرند.

در این شرایط وقتی شعر به راحتی در دسترس قرار می‌گیرد مردم نیازی به خرید مجموعه کتاب‌های شعر ندارند و دلیل تیراژ پایین کتاب‌ها و عدم تمایل ناشران برای انتشار آثار شاعران، همین عدم اقبال مخاطب است. مخاطب وقتی می‌بیند می‌تواند آنچه می‌خواهد را از طریق موبایل بدست بیاورد ضرورتی ‌نمی‌بیند برود و هزینه کتاب بدهد آن هم در شرایطی که کتاب‌ها گران‌تر شده است.

سودجویی و بی‌تدبیری ناشران در سال‌های گذشته هم در بی‌توجهی مردم به خرید مجموعه شعر بی‌تأثیر نبوده است. ناشران به خاطر سودجویی و بدون کارشناسی‌های لازم هر آنچه با عنوان شعر به دستشان رسید با گرفتن مبالغی منتشر کردند و مردم اعتمادشان را به همان معدود ناشران خوب از دست دادند چون هر کتابی خریدند تهی و خالی از روح حقیقی شعر بود. این ظلمی‌ بود که ناشران بر دو گروه روا داشتند هم کسانی که توهم شاعری داشتند و هم به مخاطبی که آثار این شاعران متوهم را خرید و به شعر بی‌اعتماد شد.

گذشته از تمام این‌ها صنعت شعر هم در جای خود مسئله‌ساز است. گرانی کاغذ، هزینه‌های چاپ، گرانی کتاب و هزاران مسئله دیگر همگی دست به دست هم داده‌اند تا از ناشر تاجر بسازند و از شاعر، محفلی برای کسب و کار.

در این شرایط همان قدر که مخاطب علاقه‌ای ندارد به کتابفروشی برود و کتابی بخرد، شاعر هم علاقه و انگیزه‌ای به انتشار کتاب ندارد چون وقتی می‌بیند احساس،قلب، روح، جان و کلماتش برای ناشر،محفل کسب و کار شده به شدت می‌رنجد و احساس می‌کند به شعورش توهین شده است.

مسئله مهم این است که در مثلث بین شعر، شاعر و مخاطب، مظلوم‌ترین ضلع خود شاعر است وقتی حتی بهترین ناشران هم ظالمانه‌ترین ترفندها را برای دریافت سود بیشتر اعمال می‌کنند.

ناشری که در ازای 700 و یا 800 هزار تومان تمام امتیازات مادی و معنوی کتاب را می‌گیرد، کار فرهنگی انجام نمی‌دهد و او ظالمی‌است که با ابزاری که در اختیار دارد، ظلم می‌کند. در این شرایط من به عنوان یک شاعر قاطعانه می‌گویم دیگر میلی به انتشار کتاب ندارم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.